۱۲
· کانت اما بعدها به این نظر رسید که فرم های نگرش اپریوری (ماورای تجربی) و مفاهیم فهم که قبل از هر تجربه ای وجود داشته اند، در عین حال
برای تمیز حقیقت از هاله (حقیقت نما) در شناخت، معیارهای مطمئنی اند.
۱۳
· معیار حقیقت بنا بر تئوری کوهرنس حقیقت در نئوپوزیتیویسم عبارت است از امکان افزودن خالی از تناقض
قانونی به سیستم قوانین رشته علمی مورد نظر.
· (نویرات، «جامعه شناسی در فیزیکالیسم، شناخت، جلد ۲، جملات
پروتکلی، شناخت جلد ۳»،
· کارناپ، «راجع به جملات پروتکلی»)
۱۴
· نئوپوزیتیویسم در کلیه فرق (فرقه های) خود قادر
به تعیین تفاوت روشن میان حقیقت و معیار حقیقت نبوده است.
۱۵
· ماتریالیسم دیالک تیکی برخلاف کلیه تئوری های
فلسفی، مسئله معیار حقیقت را بر مبنای کاملا جدیدی حل کرده است.
۱۶
· از آنجا که شناخت به رابطه روح (شعور) با واقعیت عینی (ماده) مربوط می شود، پس برای
امتحان صحت و سقم شناخت باید آن را با واقعیت عینی مورد مقایسه قرار داد.
۱۷
· اما این امر نمی تواند یک جریان روحی (شعورین) باشد.
· برای اینکه در آن صورت، امتحان دو باره آن الزامی
خواهد بود و این امتحانات همین طور تا بی نهایت ادامه خواهند داشت.
۱۸
· امتحان صحت و سقم شناخت باید در پراتیک اجتماعی صورت گیرد.
· برای اینکه در پراتیک اجتماعی است که روح (شعور)
و واقعیت عینی با همدیگر تلاقی می یابند و
به هم می پیوندند.
۱۹
· در پراتیک است که معارف (شناخت های) مکسوبه به کار
بسته می شوند و در پراتیک است که درجه انطباق آنها با واقعیت عینی، یعنی محتوای
حقیقت آنها معلوم می گردد.
۲۰
· بنابرین پراتیک عالی ترین و تعیین کننده ترین
معیار حقیقت است.
۲۱
· «این مسئله که آیا تفکر انسانی قادر به کشف
حقیقت شیئی است، نه یک مسئله تئوریکی، بلکه یک مسئله پراتیکی (عملی) است.
۲۲
· انسان باید در پراتیک، حقیقت تفکرش را، یعنی
واقعیت، قدرت، این دنیویت تفکرش را اثبات کند.
۲۳
· جدال بر سر واقعی بودن و یا غیرواقعی بودن تفکر،
مجزا از پراتیک، یک مسئله بی غل و غش اسکولاستیکی است.»
· (مارکس و انگلس، «کلیات» جلد ۳، ص ۵.)
· مراجعه کنید به تئوری، پراتیک
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر