احمد حیدربیگی
شاعر و نویسنده
شاعر و نویسنده
ای نیامدگان
شعری
از
احمد حیدربیگی
ویرایش
از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ای نیامدگان
ما هر چه بود، خوردیم و نوشیدیم
و سفره برچیدیم
و آنچه سهم شما بود
به نرخ نان و نفس
به فاتحان شبیخون فروختیم:
آب را تا ژرفا (عمق)
خاک را تا لایه های گدازان
جنگل را تا اعماق
هرزه روئیدیم
با ریشه های رونده
و تکثیر شدیم
گله ها را خوردیم
ماهی ها را خوردیم
پرنده ها را خوردیم
یکدیگر را خوردیم
ـ چاق ها، لاغرها را
ـ -درنده ها چرنده ها را
پاجوس:
نهال های نازک و باریکی که در پای بعضی از درختان می رویند
و از آن ها برای ازدیاد درختان استفاده می شود.
و پاجوش برج ها و کاشی ها
بر ساقه های خیابان روییدند
و شهر پر شد
از خلوت فروشان لاغر
و دسته ای کج کوچک
و "گرد شدگان"
در پستوی سیگار و زر ورق
ای نیامدگان
می دانیم در راهید
با سینه های پر از نفرین
و مشت های پر از دشنام
اما چیزی نمی یابید
جز آنچه نمی شد، خورد
جز آنچه نمی شد، برد
ای نیامدگان
ما
بی لقمه
بی جرعه
و شرمسار شما مردیم
سکوت را بر ما ببخشائید
اگر بتوانید!
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر