تحلیل
از
میمحا نجار
۱
گر
چنین
خون می رود از گُرده ام
دشنه ی دشنام دشمن
خورده ام
این
بیت مرثیه سایه در سوگ طبری
نقطه اوج (کلایمکس) این شعر تراژیک شاعر توده و حزب توده
سایه
در
این بیت مرثیه
شاید
برای اولین بار
مفهوم نادر و کمیاب و ناب «دشنه دشنام دشمن»
را
توسعه می دهد
تا
از
نهایت ستم وارده بر حزب توده
سخن گوید.
سؤال
این بود
که
منظور سایه
از
این
مفهوم نادر و کمیاب و ناب
چیست؟
۲
گر
چنین
خون می رود از گُرده ام
دشنه ی دشنام دشمن
خورده ام
استه تیک خارق العاده گنجانده شده در مفهوم دشنه دشنام دشمن
به دلایل زیر است:
الف
به
دلیل وجود حرف دال
در
واژه های می رود و گرده و خورده و دشنه و دشمن و دشنام
است.
ب
به
دلیل وجود پیشوند «دش» (زشت، پلید)
در
واژه های دشنه و دشمن و دشنام
است.
این قش و دش
(کر و فر)
هست جبر و اختیار
از ورای این دو
آمد جذب یار
(مثنوی نیک . ۲۱۹۵ : ۵)
۳
گر
چنین
خون می رود از گرده ام،
دشنه دشنام دشمن
خورده ام.
دشنام طبقه حاکمه بورژوایی ـ سنتی ـ فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ فاشیستی (پان اسلامیستی)
در
این بیت شعر سایه
به
دشنه
تشبیه می شود
که
بر
گرده حزب توده
و
نتیجتا
بر
گرده شاعر ارگانیک حزب توده
می نشیند
و
هر
دو
را
غرقه در خون
می سازد.
اگرچه هم حزب توده و هم شاعر حزب توده
جز خدمت به لاشخوریسم حاکم
جرمی
نداشته اند.
اگر کسی دلیل خواست،
غزل زیرین سایه
دلیل روشنی بر این ادعای ما ست:
زمانه
قرعه ی نو
می زند به نام شما
خوشا
شما
که
جهان می رود به کام شما
در این هوا
چه نفس ها
پر
آتش
است
و
خوش
است
که بوی عود دل ما ست
در
مشام شما
تنور سینه ی سوزان ما
به
یاد
آرید
کز
آتش دل ما
پخته گشت خام شما
فروغ گوهری ازگنجخانه دل ما ست
چراغ صبح
که
بر می دمد زبام شما
زمان به دست شما می دهد
زمام مراد
از آن که هست به دست خرد
زمام شما
همای اوج سعادت که می گریخت زخاک
شد
از
امان زمین
دانه چین دام شما
به
زیر ران طلب
زین کنید، اسب مراد
که
چون سمند زمین
شد
ستاره رام شما
به
شعرسایه
در
آن
بزمگاه آزادی
طرب کنید
که
پرنوش باد
جام شما
پایان
این غزل سایه
نشانه غفلت حزب سایه و سایه
از
ماهیت کثافت روحانیت شیعه و طبقه حاکمه
بوده است.
نه
حزب سایه
و
نه
خود سایه
کمترین شناختی
از
فوندامنتالیسم و پان اسلامیسم و فئودالیسم
نداشته اند.
و
گرنه
سایه می بایستی بداند
که
«زمام خرد»
هرگز
نمی تواند
در
دست بدترین خرفت ها، خرها و خردستیزها
باشد.
۴
مفهوم دشنه دشنام دشمن
به
احتمال قوی
به
طرز تصادفی
ساخته شده است.
سایه
احتمالا
معنی روشنی برای این مفهوم ناب و نایاب
ندارد.
اصولا
شعر
در
روندی خودپو
سروده می شود
و
چه بسا
شاعر
از
سخن نغز پر مغز خود
غافلگیر
می شود.
بسان
فوتبالیستی و یا تنیس بازی
که
شوت و ضربتی حیرت انگیز بر توپ می زند
و
از
عظمت شوت و ضربت خود
غافلگیر
می شود.
در
این جور موارد،
می توان گفت
که
فرم
(استه تیک)
خود
را
به
شاعر
تحمیل می کند.
استه تیک خارق العاده نهفته در مفهوم دشنه دشنام دشمن
خو
را
به
سایه
تحمیل می کند.
سایه
می توانست
از
مفهوم دشنه دشخوار دشمن
هم
استفاده کند.
دشنه دشنام دشمن
اما
مفهومی فلسفی و فوق العاده غنی است.
چرا و به چه دلیل؟
ادامه دارد.
۱
گر
چنین
خون می رود از گُرده ام
دشنه ی دشنام دشمن
خورده ام
این
بیت مرثیه سایه در سوگ طبری
نقطه اوج (کلایمکس) این شعر تراژیک شاعر توده و حزب توده
سایه
در
این بیت مرثیه
شاید
برای اولین بار
مفهوم نادر و کمیاب و ناب «دشنه دشنام دشمن»
را
توسعه می دهد
تا
از
نهایت ستم وارده بر حزب توده
سخن گوید.
سؤال
این بود
که
منظور سایه
از
این
مفهوم نادر و کمیاب و ناب
چیست؟
۲
گر
چنین
خون می رود از گُرده ام
دشنه ی دشنام دشمن
خورده ام
استه تیک خارق العاده گنجانده شده در مفهوم دشنه دشنام دشمن
به دلایل زیر است:
الف
به
دلیل وجود حرف دال
در
واژه های می رود و گرده و خورده و دشنه و دشمن و دشنام
است.
ب
به
دلیل وجود پیشوند «دش» (زشت، پلید)
در
واژه های دشنه و دشمن و دشنام
است.
این قش و دش
(کر و فر)
هست جبر و اختیار
از ورای این دو
آمد جذب یار
(مثنوی نیک . ۲۱۹۵ : ۵)
۳
گر
چنین
خون می رود از گرده ام،
دشنه دشنام دشمن
خورده ام.
دشنام طبقه حاکمه بورژوایی ـ سنتی ـ فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ فاشیستی (پان اسلامیستی)
در
این بیت شعر سایه
به
دشنه
تشبیه می شود
که
بر
گرده حزب توده
و
نتیجتا
بر
گرده شاعر ارگانیک حزب توده
می نشیند
و
هر
دو
را
غرقه در خون
می سازد.
اگرچه هم حزب توده و هم شاعر حزب توده
جز خدمت به لاشخوریسم حاکم
جرمی
نداشته اند.
اگر کسی دلیل خواست،
غزل زیرین سایه
دلیل روشنی بر این ادعای ما ست:
زمانه
قرعه ی نو
می زند به نام شما
خوشا
شما
که
جهان می رود به کام شما
در این هوا
چه نفس ها
پر
آتش
است
و
خوش
است
که بوی عود دل ما ست
در
مشام شما
تنور سینه ی سوزان ما
به
یاد
آرید
کز
آتش دل ما
پخته گشت خام شما
فروغ گوهری ازگنجخانه دل ما ست
چراغ صبح
که
بر می دمد زبام شما
زمان به دست شما می دهد
زمام مراد
از آن که هست به دست خرد
زمام شما
همای اوج سعادت که می گریخت زخاک
شد
از
امان زمین
دانه چین دام شما
به
زیر ران طلب
زین کنید، اسب مراد
که
چون سمند زمین
شد
ستاره رام شما
به
شعرسایه
در
آن
بزمگاه آزادی
طرب کنید
که
پرنوش باد
جام شما
پایان
این غزل سایه
نشانه غفلت حزب سایه و سایه
از
ماهیت کثافت روحانیت شیعه و طبقه حاکمه
بوده است.
نه
حزب سایه
و
نه
خود سایه
کمترین شناختی
از
فوندامنتالیسم و پان اسلامیسم و فئودالیسم
نداشته اند.
و
گرنه
سایه می بایستی بداند
که
«زمام خرد»
هرگز
نمی تواند
در
دست بدترین خرفت ها، خرها و خردستیزها
باشد.
۴
مفهوم دشنه دشنام دشمن
به
احتمال قوی
به
طرز تصادفی
ساخته شده است.
سایه
احتمالا
معنی روشنی برای این مفهوم ناب و نایاب
ندارد.
اصولا
شعر
در
روندی خودپو
سروده می شود
و
چه بسا
شاعر
از
سخن نغز پر مغز خود
غافلگیر
می شود.
بسان
فوتبالیستی و یا تنیس بازی
که
شوت و ضربتی حیرت انگیز بر توپ می زند
و
از
عظمت شوت و ضربت خود
غافلگیر
می شود.
در
این جور موارد،
می توان گفت
که
فرم
(استه تیک)
خود
را
به
شاعر
تحمیل می کند.
استه تیک خارق العاده نهفته در مفهوم دشنه دشنام دشمن
خو
را
به
سایه
تحمیل می کند.
سایه
می توانست
از
مفهوم دشنه دشخوار دشمن
هم
استفاده کند.
دشنه دشنام دشمن
اما
مفهومی فلسفی و فوق العاده غنی است.
چرا و به چه دلیل؟
ادامه دارد.
۲
گر
چنین
خون می رود از گُرده ام
دشنه ی دشنام دشمن
خورده ام
استه تیک خارق العاده گنجانده شده در مفهوم دشنه دشنام دشمن
به دلایل زیر است:
الف
به
دلیل وجود حرف دال
در
واژه های می رود و گرده و خورده و دشنه و دشمن و دشنام
است.
ب
به
دلیل وجود پیشوند «دش» (زشت، پلید)
در
واژه های دشنه و دشمن و دشنام
است.
این قش و دش
(کر و فر)
هست جبر و اختیار
از ورای این دو
آمد جذب یار
(مثنوی نیک . ۲۱۹۵ : ۵)
۳
گر
چنین
خون می رود از گرده ام،
دشنه دشنام دشمن
خورده ام.
دشنام طبقه حاکمه بورژوایی ـ سنتی ـ فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ فاشیستی (پان اسلامیستی)
در
این بیت شعر سایه
به
دشنه
تشبیه می شود
که
بر
گرده حزب توده
و
نتیجتا
بر
گرده شاعر ارگانیک حزب توده
می نشیند
و
هر
دو
را
غرقه در خون
می سازد.
اگرچه هم حزب توده و هم شاعر حزب توده
جز خدمت به لاشخوریسم حاکم
جرمی
نداشته اند.
اگر کسی دلیل خواست،
غزل زیرین سایه
دلیل روشنی بر این ادعای ما ست:
زمانه
زمانه
قرعه ی نو
می زند به نام شما
خوشا
خوشا
شما
که
جهان می رود به کام شما
در این هوا
چه نفس ها
پر
آتش
است
و
خوش
است
که بوی عود دل ما ست
که بوی عود دل ما ست
در
مشام شما
تنور سینه ی سوزان ما
به
یاد
آرید
کز
کز
آتش دل ما
پخته گشت خام شما
فروغ گوهری ازگنجخانه دل ما ست
چراغ صبح
که
بر می دمد زبام شما
زمان به دست شما می دهد
زمام مراد
از آن که هست به دست خرد
از آن که هست به دست خرد
زمام شما
همای اوج سعادت که می گریخت زخاک
شد
شد
از
امان زمین
دانه چین دام شما
به
زیر ران طلب
زین کنید، اسب مراد
که
که
چون سمند زمین
شد
ستاره رام شما
به
شعرسایه
در
آن
بزمگاه آزادی
طرب کنید
طرب کنید
که
پرنوش باد
جام شما
پایان
این غزل سایه
نشانه غفلت حزب سایه و سایه
از
ماهیت کثافت روحانیت شیعه و طبقه حاکمه
بوده است.
نه
حزب سایه
و
نه
خود سایه
کمترین شناختی
از
فوندامنتالیسم و پان اسلامیسم و فئودالیسم
نداشته اند.
و
گرنه
سایه می بایستی بداند
که
«زمام خرد»
هرگز
نمی تواند
در
دست بدترین خرفت ها، خرها و خردستیزها
باشد.
۴
مفهوم دشنه دشنام دشمن
به
احتمال قوی
به
طرز تصادفی
ساخته شده است.
سایه
احتمالا
معنی روشنی برای این مفهوم ناب و نایاب
ندارد.
اصولا
شعر
در
روندی خودپو
سروده می شود
و
چه بسا
شاعر
از
سخن نغز پر مغز خود
غافلگیر
می شود.
بسان
فوتبالیستی و یا تنیس بازی
که
شوت و ضربتی حیرت انگیز بر توپ می زند
و
از
عظمت شوت و ضربت خود
غافلگیر
می شود.
در
این جور موارد،
می توان گفت
که
فرم
(استه تیک)
خود
را
به
شاعر
تحمیل می کند.
استه تیک خارق العاده نهفته در مفهوم دشنه دشنام دشمن
خو
را
به
سایه
تحمیل می کند.
سایه
می توانست
از
مفهوم دشنه دشخوار دشمن
هم
استفاده کند.
دشنه دشنام دشمن
اما
مفهومی فلسفی و فوق العاده غنی است.
چرا و به چه دلیل؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر