مستند سیمرغ
(ناگفته های حزب توده)
تحلیلی
از
گاف سنگزاد
در این بخش از میز «گردو» گردو،
کیانوری شروع به تخریب اعتبار حزب توده ایران می کند
تا
بلکه دژخیمان بی رحم جماران
را
به رحم آورد.
از
مفاهیم کیانوری
سطح نازل سواد فلسفی و سوسیولوژیکی او
آشکار
می گردد:
۱
حزب کمونیست ایران و احیاگران معروف به ۵۳ نفر آن و بعد حزب توده ایران
به
لحاظ سیاسی، عقیدتی و گهگاه اقتصادی
وابسته
به
حزب کمونیست اتحاد شوروی
قلمداد می شوند.
این تحلیل تحمیلی پیر پرولتاریا
جفنگی بیش نیست.
در بخش قبلی
جفنگیت این ادعای طبقه حاکمه انگل
را
اثبات کرده ایم.
۲
حزب توده ایران
را
هنوز
کسی به درستی نمی شناسد.
خلایق
به
این و یا آن مدعی عضویت در حزب توده
نگاه می کنند
و
خیال می کنند
که
حزب توده ایران
را
شناخته اند.
حزب توده ایران
یکی از مهمترین گردان های پرولتاریا در مقیاس جهانی است.
حزب توده ایران
پرولتری تر و توده ای تر و مارکسیستی ـ لنینیستی تر
از
حزب کمونیست اتحاد شوروی و ۹۹ درصد احزاب کمونیست دیگر بوده است.
اگر
قرار باشد
که
حزبی وابسته به حزب برادر باشد،
حزب کمونیست شوروی
باید
وابسته به حزب توده ایران
باشد
و
نه
برعکس.
۲
کیانوری
به خطا و یا به خریت و یا بالاجبار
از
اشغال شمال ایران توسط ارتش سرخ
سخن می گوید.
ارتش سرخ
در
مقیاس جهانی
نه
ارتشی اشغالگر،
بلکه ارتشی رهایی بخش از فاشیسم بوده است.
حتی
بخش هایی از اروپای شرقی
که
پس از عقد پیمان عدم تجاوز با هیتلر
توسط ارتش سرخ «اشغال» شده اند،
بخش هایی از خاک اتحاد شوروی بوده اند
که
در صلح برست لیتوفسک
به
زور
از
خاک اتحاد شوروی
قطع و غصب شده بودند.
۳
ایراد مفهومی دیگر کیانوری
رضاخان
نامیدن رضاشاه
است.
در
آثار و اسناد حزب توده ایران و احتمالا حزب کمونیست ایران
میان رضاخان و رضاشاه
مرزبندی نظری
می شود:
الف
رضاخان
قلدری
است
که
سودایی جز تصلحب قلدرمنشانه باغات و مراتع و اراضی دیگر اشراف فئودال
و
استحاله طبقاتی خانواده خود به اشرافیت فئودال
در
سر
نداشته است.
ب
رضاشاه
اما
حتی المقدور
بدترین دشمن خانخانی و نظام ملوک الطوایفی
و
نماینده مدرنیزاسیون جامعه
و
توسعه نیروهای مولده
بوده است.
۴
کیانوری
در این نشست زورکی
فاتحه ای
بر حزب توده می خواند.
تحلیل تحمیلی او
از
حزب توده ایران
این است
که
آن
بیمار بوده است.
بیماری
که
توسط عزرائیل و دار و دسته اش
(جلادان جماران)
قبض روح شده است و مرده است.
حزب توده ایارن
ضمنا
به
۴ بیماری مزمن غیرقابل علاج
مبتلا بوده است:
الف
بیماری اول حزب توده ایران = وابستگی به اتحاد شوروی
(این بار نه به حزب کمونیست اتحاد شوروی)
معلوم نیست که این حزب توده ایران
واقعا
به کی و به چی
وابسته بوده است:
گاهی وابسته به مقامات شوروی است.
گاهی وابسته به حزب کمونیست اتحاد شوروی است
و
حال
وابسته به اتحاد شوروی است.
چرا
باید
وابستگی
به
کسی
مرضی
باشد
و
ضمنا
مرض غیرقابل علاجی
باشد؟
مگر نمی شود،
بر
ضد وابستگی برخاست و خودمختاری و استقلال کسب کرد؟
ب
۱
بیماری دوم حزب توده ایران = عدم شناخت جامعه ایران و حتی تاریخ صد ساله اخیر ایران و مبارزات مردم ایران
بیماری دوم حزب توده ایران
ضعف معرفتی است.
حزب توده ایران
بنا بر تحلیل تحمیل شده به کیانوری
جامعه ایران
را
نمی شناخت.
خوب
باشد.
عدم شناخت جامعه ای
که
امر مقدری
نیست.
هر ننه مرده ای می تواند اسناد و مدارک لازم را فرهم آورد
و
به
شناخت جامعه
نایل آید.
چرا
باید
عدم شناخت جامعه
مرض لاعلاجی باشد؟
۲
ضمنا
تحلیل های حزب توده ایران
از
جامعه
بهترین تحلیل ها
بوده اند.
جامعه ایران
جز اعضای خردگرا و خردمند حزب توده ایران
اندیشنده ای
نداشته است
و
ندارد
و
نخواهد داشت.
شناخت علمی
به طور کلی
با
ورود حزب توده ایران
به
صحنه جامعه
آغاز شده است.
۳
اجامر جماران
اصلا
توان عرعر
حتی
ندارند.
به
همین دلیل
سران شکسته و سرشکسته و خرد و خراب حزب توده ایران
را
برای تخریب اعتبار حزب
اجیر کرده اند.
۴
بیماری دوم حزب توده ایران = عدم شناخت جامعه ایران و حتی تاریخ صد ساله اخیر ایران و مبارزات مردم ایران بیماری دوم حزب توده ایران = عدم شناخت جامعه ایران و حتی تاریخ صد ساله اخیر ایران و مبارزات مردم ایران
عدم شناخت تاریخ صد ساله ایران
نیز
نمی تواند
مرض لاعلاجی
محسوب شود.
من ـ زور اجامر جماران
عدم به رسمیت شناسی حرکات ارتجاع سیاه در صد ساله اخیر است.
من ـ زور اجامر جماران
جنبش های عنقلابی روحانیت کثافت در صد سال اخیر است.
بعدا
خواهیم دید.
۵
بیماری دوم حزب توده ایران = عدم شناخت جامعه ایران و حتی تاریخ صد ساله اخیر ایران و مبارزات مردم ایران
عدم شناخت مبارزت مردم ایران
هم
نمی تواند مرض لاعلاجی از طراز ایدز و سرطان و غیره
محسوب شود.
ضمنا
سازمانده یگانه مبارزات انقلابی در ایران
جز حزب توده ایران
کسی نبوده است.
چگونه می توان از عدم شناخت آن توسط مجری اش دم زد و شرم نکرد؟
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذفایران و نه ایارن
در این بخش از میز «گرد» گردو،
کیانوری شروع به تخریب اعتبار حزب توده ایران می کند
تا
بلکه دژخیمان بی رحم جماران
را
به رحم آورد.