۱۳۹۷ دی ۳۰, یکشنبه

سیری در مرثیه ابتهاج «طبری» در رثای احسان طبری (۱۳)


تحلیل
از
میمحا نجار
۱
من در این بازی چه بردم؟
باختم
داشتم لعل دلی،
انداختم

باختم
(باخت من)،
اما
همی
بُرد من
است
بازی ئی زین دست
در
خوردِ من
است

معنی تحت اللفظی:
من
در این بازی، بازنده بوده ام.
تنها
دارائی ام
لعل دلم بود
و
بر سر آن بازی کرده ام.
باخت من
اما
برد من
است
و
چنین بازی ئی
درخور من
است.
سؤال
این بود که چرا باخت سایه، برد او ست؟
برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش،
باید
دیالک تیکی
اندیشید.
برای سایه دیالک تیکی اندیش،
میان برد و باخت، دیوار دوئالیستی کشیده نشده است.
بشریت
با
دیالک تیک برد و باخت
سر و کار دارد.
درست به همین دلیل،
باخت سایه
می تواند
در
تحلیل نهایی
برد او
 باشد.
به صدها دلیل اوبژکتیو (عینی) و سوبژکتیو:
مثال
هر مقاومت کوچکی در مقابل سیستم ستمگر، که چه بسا سرکوب می شود،
ضمنا
به
تضعیف سیستم منجر می شود.
خود طبقه حاکمه و اجامرش هم می دانند.
وقتی زنی در مقابل لاشخور گشت عرشاد،
دست به مقاومت می زند،
ضمن اینکه خود، تعالی فکری و شخصیتی می یابد
و
از
زباله وارگی
نجات می یابد،
لاشخور گشت عرشاد
را
نیز
به لحاظ عملی و فکری و روحی و روانی
به
عقب نشینی
وامی دارد.
اگر چه چنین زنی
در
نگاه نخست
بیشتر از زنان بی زبان ستم می بیند.
او
هم
می تواند
بسان سایه
بگوید:
باخت من اما برد من است.
این 
دیالک تیک برد و باخت
فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک ریاضت و لذت است.
گاهی
کسی
دهها سال تحصیل علم و فن و فلسفه می کند
(ریاضت و زحمت و مشقت تحمل می کند)
این
باخت او
ست.

این بخشی از عمر ارجمند و بی جانشین او ست که به ظاهر هدر می رود.

این قطب دیالک تیکی ریاضت
اما
با
قطب دیالک تیکی لذت
همراه است.

چون
او
در
روند تحصیل علم و فن و فلسفه
توسعه فکری و فلسفی و فرهنگی و شخصیتی
می یابد.

ترک خریت می کند و آدم می شود.
سوبژکت می شود.
(برخوردار از لذت می شود.)
۲
باختم
(باخت من)،
اما
همی
بُرد من
است
بازی ئی زین دست
در
خوردِ من
است
زجر و رنج و عذاب و زحمت توده ای ها
نیز
هدر نمی رود.

هر اندیشه ای که تبلیغ می شود،
بذری
است
که
در
مزرع ضمیر توده افشانده می شود
تا
پس از رسیدن به حد عینی بارور شود.

بدین طریق و به این دلیل
است
که
جامعه
رو به تعالی و ترقی می رود.

دستکم گرفتن کار روشنگرانه حزب توده ایران
نشانه کوته اندیشی و ساده لوحی است.
هیچ بانگی بی پژواک نمی ماند.
عینیت لایزالی
بر
روشنگری
حاکم است.
اندیشه
چه علمی و چه خرافی
لایزال
است.
۳
گر چنین خون می رود از گُرده ام
دشنه ی دشنام دشمن
خورده ام

معنی تحت اللفظی:
دلیل راه افتادن خون از گردنم،
این است
که
دشمن
مرا
به
دشنه دشنام 
بسته است.
این
بیت شعر سایه
فی نفسه
خارق العاده
است.
چنین ابیات الماسگونه ای
چه بسا
به
ضرب المثل
مبدل می شوند
 و
 ابدیت کسب می کنند.
شیوایی و دلنشینی فوق العاده این بیت شعر،
قبل از همه
به دلیل وجود حرف «دال»
در
بخش اعظم واژه های آن است:
گُرده
دشنه
دشنام
دشمن
خورده 
۴
گر چنین خون می رود از گُرده ام
دشنه ی دشنام دشمن
خورده ام
سایه
در
این بیت مرثیه
برای اولین بار
مفهوم «دشنه دشنام»
را
توسعه می دهد
تا
از
نهایت ستم وارده بر حزب توده سخن گوید.

اما
 منظور سایه
از
این
مفهوم نادر و کمیاب
چیست؟
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر