۱۳۹۷ دی ۳۰, یکشنبه

مسئله اساسی فلسفه (۴)


پروفسور دکتر الفرد کوزینگ
برگردان
شین میم شین 
 
۱
حل ایدئالیستی مسئله اساسی فلسفه

۱
·      حل ایدئالیستی مسئله اساسی فلسفه، در کلیه انواع و اقسامش، مبتنی است بر مقدم دانستن روح (شعور)  بر ماده.

۲
·      حل ایدئالیستی مسئله اساسی فلسفه، به دو طریق زیر عمل می کند:

الف
·      یا روح (شعور) را که در واقع فقط به مثابه روح (شعور) انسانی بر مبنای کردوکار عصبی عالی وجود دارد، از مبنایش جدا می کند.
·      بدان جسمیت می بخشد.
·      به موجودی مستقل تبدیل می کند.
·      مثلا به عنوان خدا، فهم الهی، خرد الهی، ایده مطلق، روح (شعور)  بطورکلی و  جهان ایده ای در می آورد.
·      بعد، آن را مطلق می کند و به عنوان خالق بی آغاز جهان مادی مطرح می سازد.

ب
·       و یا روح (شعور) انسانی را آنچنان مطلق می کند که گویا تنها چیز واقعا موجود است و کل جهان مادی محتوای آن را تشکیل می دهد.

۳
·      امکان وارونه کردن این چنینی رابطه ماده و روح (شعور)  و توسعه و رواج فلسفه ایدئالیستی در بغرنجی روند شناخت نهفته است.

۴
·      هر گشتاور (ممان) روند شناخت می تواند از پیوند کلی اش مجزا شود.
·       استقلال کسب کند و مطلق گردد.

۵
·      این مهمترین ریشه معرفتی ـ نظری ایدئالیسم است.

۶
·      در جامعه طبقاتی، تحت تأثیر شرایط جامعه ای معینی، این امکان برای فلسفه ایدئالیستی به واقعیت بدل می شود.


الف
حل ایدئالیستی ـ عینی مسئله اساسی فلسفه

۱
·      ایدئالیسم عینی مبتنی  بر راه حلی از مسئله اساسی فلسفه است که در آن، تفکر ـ به مثابه یک کل و یا به مثابه فرم های فکری معینی ـ  مطلق می شود:

الف

·      در ایدئالیسم عینی افلاطون، مفاهیم به جهان مستقل ایده ها متعلق قلمداد می شوند که گویا ابدی و تغییرناپذیرند و چیزها و پدیده های جهان مادی، به مثابه بازسازی های فانی و پرعیب و نقص این ایده های ابدی تلقی می شوند.

ب

·      در ایدئالیسم عینی هگل، برعکس، کل روند تفکر بشری از شالوده طبیعی اش منفصل می شود و به روند توسعه غول آسای «ایده مطلق» مبدل می گردد.
·      ایده مطلقی که بطور دیالک تیکی از مراحل توسعه مختلفی می گذرد.
·      ایده مطلقی که خود را در طبیعت تجسم (جسمیت) می بخشد و سرانجام در دانش انسانی (که در فلسفه هگل به عالی ترین درجه توسعه خود می رسد)، به خودشناسی نایل می آید.

ب
حل ایدئالیستی ـ ذهنی مسئله اساسی فلسفه

۱
·      درحالیکه ایدئالیسم عینی، روح (شعور)  انسانی را از سوبژکت، منفصل می کند و بدان موجودیت عینی می بخشد، ایدئالیسم ذهنی، روح (شعور)  انسانی را مستقیما منشاء قرار می دهد و اغلب، با مطلق کردن شناخت حسی، بویژه احساس، جهان مادی را به مثابه مضامین روح (شعور)، بمثابه کمپلکس های حسی (مجموعه های حسی بغرنج) قلمداد می کند.

۲

·      برکلی ـ بنیانگذار ایدئالیسم ذهنی مدرن ـ  این نکته را در فرمول زیر بیان می کند:
·      «وجود، عبارت است از ادراک شدن!»

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر