۱۳۹۷ دی ۱۰, دوشنبه

سیری در مرثیه ابتهاج «طبری» در رثای احسان طبری (۴)

  
 تحلیل
از
میمحا نجار
 

روزگارا 
قصد ایمانم مکن
زآنچه می گویم، پشیمانم مکن

کبریای خوبی از خوبان مگیر
فضل محبوبی ز محبوبان مگیر

گم مکن از راه
 پیشاهنگ
 را
دور دار از نام مردان 
ننگ 
را

گر بدی گیرد جهان را سربه‌سر
از دلم امید خوبی را مبر
 
ما این بند آغازین مرثیه ابتهاج «طبری»
را
نخست
تجزیه
و
بعد
تحلیل می کنیم:
 
۱
روزگارا 
قصد ایمانم مکن
زآنچه می گویم، پشیمانم مکن
 
 معنی تحت اللفظی:
ای دهر دوار
از 
سوء قصد بر ایمانم، بپرهیز
و
مگذار حرفی بزنم که موجب پشیمانی ام شود.
 
شاعر
از 
شنیدن خبر مرگ طبری،
برآشفته است.
 
روانش آتش گرفته است.
 
این شعر سایه
شعر به تمام معنی است.
 
شعری شعرتر از این شعر
نمی توان پیدا کرد.
 
تعیین کننده ی اصالت شعر
جودجوشی آن است.
 
تحمیل شدگی شعر
به 
شاعر
است.
 
سایه
اگر
این شعر را نمی سرود، سکته می کرد.
 
در 
این شعر سایه
روح و روان دستخوش آشوب شاعر
است
در
سخن 
است.
 
شکسپر
کجا ست؟
 
۲
روزگارا 
قصد ایمانم مکن
زآنچه می گویم، پشیمانم مکن
 
سایه
حدس می زند که امکان ذکر حرف های پشیمانی آور در بین است.
 
به همین دلیل
پیشاپیش
بر خود لگام می زند.
 
هراس سایه
از
آن است 
که 
در اثر سرودن این شعر
ایمانش به امر رهایش اجتماعی 
بر باد رود.
 
۳
کبریای خوبی از خوبان مگیر
فضل محبوبی ز محبوبان مگیر
 
معنی تحت اللفظی:
ای دهر دوار
 نیکان
را
سلب عظمت و عزت نیکیت 
و
محبوبان
را
سلب محبوبیت مکن.

سایه
در این بیت مرثیه
  از 
دهر دوار
می خواهد
که
پارسایان و پاکان
را
سلب پارسایی و پاکی 
و
محبوبان
را
سلب محبوبیت 
نکند.
 
نوک تیز سرنیزه انتقاد سایه
به 
سوی طبقه حاکمه بی شرم و بی شعور
نشانه رفته است
که
شخصیت های پاک و پارسای توده
را
تخریب و بی اعتبار می سازد
تا
بلکه
برای لاشه های معمم و مکلای خود
اعتبار بتراشد.
 
کسب اعتبار
از
طریق سلب اعتبار از معتبران.
 
۴
کبریای خوبی از خوبان مگیر
فضل محبوبی ز محبوبان مگیر
 
ایراد بینشی و معیاری ـ ارزشی سایه
در این بیت
صورت پرستی 
(فرمالیسم)
است.

اگر تیز بیندیشیم
چه تفاوتی دارد
که
محبوب این و آن
باشیم 
و
یا
منفور این و آن.

این طرز تفکر سایه
ناشی از سوبژکتیویسم معرفتی او ست:
عظمت و عزت و خفت و حقارت و محبوبیت و منفوریت موضوع شناخت
در
خود موضوع شناخت 
(در خود حزب توده ایران و طبری و یاران)
است
و
نه
در
نظر این و آن.

ای بسا
بلشویک های الماسگونه ی بی همتا
که
به 
عنوان جاسوس 
اعدام شده اند
و
خمی
حتی
به 
ابروی خود نیاورده اند.

تهمت خیانت و ضلالت زدن
به
 حزب توده ایران و سران و سرداران پارسای آن
تف سر بالای اجامر جانی و جلاد کثیف جماران است و بس.

هر خری حتی می تواند
به 
ترفند طبقه حاکمه استثمارگر و استحمارگر پی ببرد.

سران و سرداران حزب توده ایران
می توانستند
میلیونر شوند 
و
در
ناز  و نعمت و لذت بسر برند.

ولی
ریاضت
را
بر 
لذت 
ترجیح داده اند.

چه فخری برتر و بالاتر از این!

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر