۱۳۹۷ دی ۳, دوشنبه

خود آموز خود اندیشی (۸۴)

 

شین میم شین
 
نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.


 در مدح ابوبکر بن سعد بن زنگی
(بوستان سعدی)
ادامه
   
۱
  اگر زیر دستی بیفتد روا ست
زبردست افتاده مرد خدا ست.

معنی تحت اللفظی:
اگر
بدبختی
فروتنی نشان دهد،
هنر نکرده است.
اگر
عضوی از اعضای طبقه حاکمه
فروتن باشد،
چنین فردی جزو اولیاء الله است.

 سؤال

سعدی
در این بیت شعر،
دیالک تیک طبقه حاکمه و ت
را
به شکل دیالک تیک زبردست ـ ز  بسط و تعمیم می دهد
و
افتادگی و تواضع
را
باز هم
به طرز س
تعریف می کند.

جواب

سعدی
در این بیت شعر،
دیالک تیک طبقه حاکمه و توده
را
به شکل دیالک تیک زبردست ـ زیردست بسط و تعمیم می دهد
و
افتادگی و تواضع
را
باز هم
به طرز سوبژکتیویستی
تعریف می کند.

۲
  اگر زیر دستی بیفتد روا ست
زبردست افتاده مرد خدا ست.

به نظر سعدی
اگر زیردست افتاده و متواضع باشد،
درخور او ست.

یعنی
 اگر افتادگی و تواضع هم نشان نمی داد،
فرقی در بی ارزشی و آشغال وارگی او پدید نمی آمد.

ولی
 اگر زبردستی
 افتادگی و تواضع از خود نشان دهد،
از این حرکت او می توان فهمید که او جزو اولیا ست
و
 مرد خدا ست.

 ۳
  اگر زیر دستی بیفتد روا ست
زبردست افتاده مرد خدا ست.

سؤال

سعدی
 بار دیگر
 دیالک تیک الف ـ سوبژکت
را
به شکل دیالک تیک الف و زیردست و دیالک تیک الف و زبردست بسط و تعمیم می دهد
 و
بعد
 آن را در هم می شکند،
 الف
(الف)
را
  که
موضوع شناخت است
و
محتوای ش  
را
 تشکیل می دهد،
دور می اندازد
 و
سوبژکت
(زبردست و زیردست)
را
مطلق و همه کاره قلمداد می کند
 و
بر اساس چند و چون سوبژکت
به
تعریف اوبژکت می پردازد.

س  معرفتی
همین است.

جواب

سعدی
 بار دیگر
 دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت
را
به شکل دیالک تیک افتادگی و زیردست و دیالک تیک افتادگی و زبردست بسط و تعمیم می دهد
 و
بعد
 آن را در هم می شکند،
 اوبژکت
(افتادگی)
را
  که
موضوع شناخت است
و
محتوای شناخت
را
 تشکیل می دهد،
دور می اندازد
 و
سوبژکت
(زبردست و زیردست)
را
مطلق و همه کاره قلمداد می کند
و
بر اساس چند و چون سوبژکت
به تعریف اوبژکت می پردازد.

سوبژکتیویسم معرفتی
همین است.

۴
  اگر زیر دستی بیفتد روا ست
زبردست افتاده مرد خدا ست.

سؤال

 سعدی
در واقع،
 دیالک تیک الف ـ سوبژکت را به دیالک تیک هیچ و ه بدل می کند
و
نهایتا
تار و مارش می سازد.

جواب

 سعدی
در واقع،
 دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت را به دیالک تیک هیچ و همه چیز بدل می کند
و
نهایتا
تار و مارش می سازد.

۵
چون 
هیچ
 نمی تواند
در
 رابطه دیالک تیکی شرکت ورزد
 و
دیالک تیک نمی تواند
روی یک پا بایستد و یک قطبی باشد.

سوبژکتیویسم
یکی از اشکالات اساسی تئوری شناخت سعدی است.

کلیه آثارسعدی،
به سبب وابستگی طبقاتی او به اشراف بنده دار، فئودال و دربار،
از این گونه کج اندیشی های تعمدی سرشارند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر