جمعبندی
از
مسعود بهبودی
الیاس علوی
آی شب، آی شب
من خانه ای ندارم
اما دهانم با من است
رو به قلعه ی تاریکت می ایستم
و بلند فریاد می زنم.
نه پرده ها
نه پاسبان ها
نه سخنگویانت
پنهانت نمی توانند (از تو پنهان نمی دارند)
که صدایم
از سنگ می گذرد
از سیمان می گذرد
و
تا استخوانت تیر می کشد
آی شب، آی شب
آرام نخواهی خفت
پایان
۱
افغانستان
حاوی دو گوهر کمیاب است:
الف
گوهر اولش لاجورد است که از تبار الماس است.
ب
گوهر دومش الیاس است.
ولی کسی نمی داند.
۲
الیاس بیشک بهترین شاعر جهان ما ست
حریف
فکر را پَر بدهید
و نترسید که از سقف عقیده برود بالاتر
فکر باید بپرد
برسد تا سر کوه تردید
و ببیند که میان افق باورها
کفر و ایمان چه به هم نزدیکند
"فکر اگر پَر بکشد"
جای این توپ و تفنگ، اینهمه جنگ
سینه ها دشت محبت گردد
دستها مزرع گلهای قشنگ
"فکر اگر پر بکشد"
هیچکس کافر و ننگ و نجس و مشرک نیست
همه پاکیم و رها...
هی حریف
فکر پرنده که نیست تا پر بکشد.
۱
فکر چیست؟
۲
مگرعقیده
از هر نوع خرافی و علمی
فکر نیست؟
۳
مگر ننگ نامدین چیزی
مبتنی بر فکر نیست؟
۴
مگر جنگ افروزی
بدون تبلیغ پیشایپش ضرورت جنگ
بدون توجیه جنگ
بدون تهیه تئوری جنگ
یعنی بدون تدارک فکری جنگ
امکان پذیر است؟
۵
مگر افکار
چیزهای بی بو و بی خاصیت اند که به صلح و صفا منجر شوند؟
۶
مطمئنی که دچار وارونه اندیشی و وارونه بینی نشده ای؟
۷
شعور و یا روح و یا فکر
که سازنده وجود، جامعه و شرایط زندگی نیست.
۸
تعیین کننده طرز تفکر
طرز تهیه نان است و نه برعکس.
مشد حریف
هی
دل غافل
۱
اینها معماران تاریخ اند و برای ماهی های از خودراضی تره حتی خرد نمی کنند.
۲
توده ـ خدا هستند.
۳
همه جا حاضرند و از نظر غایب اند.
۴
بی نامان بی اعتنا به نامند.
نه.
۱
قضیه درست برعکس است.
۲
در ذره ذره طبیعت
تنازع بقا شعله ور است.
۳
جنگ حیاتی ـ مماتی
در جریان است.
۴
اگر شک داشتی
ایمیلی به مش داروین
بفرست
و یقین قلبی حاصل کن
اندکی اندر باب عشق و انواع «عشق»
کنار ما
همیشه احتمال خیانت هست
همیشه پلی برای فرو ریختن
و
مرگی
برای بی خبر از راه رسیدن
مهم نیست زیر کدام سقف پناه گرفته باشی
دنیا
مکان امنی برای عاشق شدن نیست
از کتاب عاشقی با زبان دیپلماتیک
راضیه بهرامی خشنود
۱
ممنون.
ایراد بینشی اول حریفه
این است
که
او خیال می کند که عشق پدیده ای ارادی و اختیاری است:
تصمیم می گیری و عاشق کسی می شوی.
۲
این تصور باطلی از عشق است.
۳
این تحریف عشق است.
۴
عشق مثل زلزله است
به پای خود می آید
همه چیز را در هم می کوبد و به پای خود هم می رود و خرابه ای باقی می گذارد.
۵
شاید منظور حریفه
نه
عشق
بلکه دوستی باشد.
۶
دوستی رابطه است و دو طرف رابطه
آگاهانه و داوطلبانه بسته به منافع خویش وارد آن رابطه می شوند
و به دلیل همان منافع شخصی و یا طبقاتی رابطه را قطع می کنند.
۷
به همین دلیل او از دیالک تیک عهد و وفا بهره برمی گیرد و از خیانت به عهد منعقده
گلایه می کند.
۸
عشق مورد نظر او به قول درست شما
پراگماتیستی است:
حول سود می چرخد:
رفع نیاز از هر نوع.
۹
صدر اعظم سابق خیلی خیلی سرخ آلمان و رفیق پوتین
همسر دوم سی سال جوانتر از خود را طلاق داده و همسر دلربای احتمالا روسی ـ المانی گرفته که همسن دخترش حتی نیست.
۱۰
این دختر حتما عاشق پول کلان او شده تا عاشق مرد ۷۰ ـ ۸۰ ساله ای.
۱۱
این اصلا عشق نیست:
داد و ستد است.
۱۲
عشق
را
اگر
با معیار طبقاتی ارزیابی کنیم.
با انواع متفاوت عشق روبرو خواهیم شد که حاوی محتواهای متفاوت اند:
عشق پرولتری
عشق بورژوایی
عشق خرده بورژوایی
عشق فئودالی ـ روحانی
عشق برده داری
اندکی اندر باب دیالک تیک لایزال داد و ستد در کل هستی
عشق یعنی همین.
یعنی همه چیز را باید ارزانی کرد.
همه چیز را باید فدا کرد،
بی طمع پاداشی
آلبر کامو
۱
کسی
چیزی را بدون دریافت چیزی به ازایش
به احدی ارزانی نمی دارد.
۲
حتی اگر جماد و جانور باشد.
۳
حتی خدا برای نفس کشیدن آدمی
از او
شکر و سپاس می طلبد.
۴
چه رسد به لاشخوری از قبیل البر کاموی علاف و عیاش
آرزو بر حریفان عار نیست
۱
مش بهبود.
تو خودت می دانی اصلا مارکسیسم چیست که بسان آخوندها به منبر رفته ای و زباله تحویل پامنبری هایت می دهی؟
۲
استالینیسم و یا تروتسکیسم چه ربطی به مارکسیسم ـ لنینیسم دارند؟
۳
مارکسیسم شکست خورده؟
۴
مغز خر سیری چند؟
۵
اگر فیزیک و شیمی و ریاضی شکست بخورد
مارکسیسم هم شکست خواهد خورد.
۶
تو ضمنا نمی دانی که سوسیالیسم چیست و ساختمان ان از چه قرار است.
۷
و گرنه می دانستی که علیرغم شکست آن در اروپای شرقی
نصف بشریت در حال ساختمان آنند.
۸
بشریت بر سر دو راهی زیر ایستاده است:
الف
سقوط به قهقرای توحش و بربریت
ب
گذار به سوسیالسسم
عجب جفنگی:
۱
زندگی عقیده است و جهاد.
۲
عقیده به جفنگ
و
جهاد در راه جفنگ
۳
پارسایی است در آنجا که تو را خواهد گفت:
مغز خر سیری چند؟
نه.
۱
این
نوعی عقب نشینی در مقابل یورش سپاه توده است.
۲
این بدان معنی است
که
طبقه حاکمه
کوه پا برجایی نیست.
۳
توده
می تواند
طبقه حاکمه
را
حتی
به اسفل السافلین
ساقط کند.
اندکی اندر باب واژه ها
۱
پاکی
از مفاهیم اخلاقی است.
۲
پاکی
خورجین واژه است که هر کس هر چه دوست دارد
در ان می چپاند.
۳
زنده باد مشخص اندیشی
تا همنوع منظور آدمی را بفهمد
برایم بگو
مصطلح نیست.
به من بگو مصطلح است.
چرا؟
دلیل این تفاوت
در بود و نبود مفعول در جمله مربوطه است:
قصه ای برایم بگو
به من بگو:
«چه خواهد شد»
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر