پروفسور دکتر
ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت
و دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)
برگردان
شین میم شین
ایده ئولوژی
ادامه
۴۵
·
این طرح بندی با موضع بنیادی نئوپوزیتیویستی ـ نومینالیستی
ئی تکمیل و تحکیم می شود.
·
موضع بنیادی نئوپوزیتیویستی ـ نومینالیستی ئی که از انکار
وجود پیوندها و روابط مادی عام حیات جامعه ای و قابل شناخت بودن آنها نشئت می
گیرد.
·
این به معنی خلاصه کردن کلیه شناخت در دانش تجربی است.
·
دانش تجربی ئی منطبق با فهم پوزیتیویستی که با بحث بر ضد
«فرمول های توخالی» در رابطه قرار دارد.
۴۶
·
تز های زیر را نیز باید در پیوند با طرح بندی پوزیتیویستی
دید:
الف
·
تز «ایده ئولوژی زدایی» را
ب
·
تز «عصر مابعد ایده ئولوژیکی» را
۴۷
·
این اندیشه را فقط به شرح زیر می توان ارزیابی کرد:
الف
·
این اندیشه وسیله ای برای انکار نقش ایده ئولوژی مارکسیستی
ـ لنینیستی در عصر حاضر است.
ب
·
این اندیشه وسیله ای برای خلع سلاح ایده ئولوژیکی نیروهای
سوسیالیستی و ضد امپریالیستی است.
۴۸
·
تق و لقی و سستی تز «ایده ئولوژی زدایی» را در این حقیقت
امر می توان دید که در دوره اوجگیری تضادهای اجتماعی، سیاسی و ایده ئولوژیکی سیستم
سرمایه داری انحصاری ـ دولتی و با توجه به
ضرورت اکتیوسازی ایده ئولوژی های ضد سوسیالیستی، تز «ایده ئولوژی زدایی» را دور
انداخته اند و اخیرا با تز «ایده ئولوژیکی سازی مجدد» («ری ایده ئولوژیزاسیون») جایگزین ساخته اند.
۴۹
·
مسئله زیر در رابطه با توسعه جامعه شناسی اهمیت ماهوی دارد:
·
جامعه شناسی، خودش به مثابه علم تا چه حدی جزئی از ایده
ئولوژی است و تحت شرایط عام تشکیل ایده ئولوژی قرار دارد؟
۵۰
·
موضع اصلی در جامعه شناسی بورژوایی معاصر که تحت سلطه
سمتگیری پوزیتیویستی قرار دارد، ماهیتا کمافی السابق توسط فرضیه «عاری از ارزش
بودن» علوم جامعه ای ماکس وبر تعیین می شود.
·
مراجعه کنید به ارزش
۵۱
·
ماکس وبر ارزیابی ها و موضعگیری ها را به عرصه ایراسیونال
ها (چیزهای ضد عقلی) متعلق می داند و نمایندگی علمی موضعگیری ها را امکان ناپذیر
می داند.
۵۲
·
دلیل ماکس وبر این است که ارزیابی های مختلف در جهان در
«مبارزه غیر قابل حل (بی پایان) با یکدیگر» قرار دارند.
·
مبارزه ای که لگامش به دست سرنوشت است و نه به دست علم.
۵۳
·
ماکس وبر نتیجتا اعلام می دارد که باید میان ارزش ـ باوری
های شخصی هر عالم (جامعه شناس) و شناخت علمی «عاری از ارزش» او و کردوکار او دقیقا
مرزبندی کرد.
۵۴
·
برای اثبات بطلان این طرح بندی ماکس وبر باید توجه داشت که
بنیان مبارزه بر سر نظامات ارزشی عبارت است از تعین مندی (دترمینه بودن) و
قانونمندی عینی روی هم رفته قابل شناخت مبارزه طبقاتی.
۵۵
·
این پیوند عملی و به طرز تجربی تشکیل یافته را ماکس وبر به
طرز تصنعی از هم می گسلد.
۵۶
·
علاوه بر این، طرح بندی ماکس وبر مبتنی بر درک مکانیسیستی
از قانونمندی روند تاریخی است.
۵۷
·
بنا بر این درک مکانیسیستی ماکس وبر، قانونمندی ها، قانونمندی های عمل انسان ها و طبقات جامعه
نیستند.
۵۸
·
آنالیز (تجزیه و تحلیل) قانونمندی های حیات جامعه ای به
همین دلیل، همواره به معنی آنالیز پیوندهای عملی انسان ها و طبقات جامعه است.
۵۹
·
نتیجه حاصل از آن، عبارت است از نسبیت (رلاتیویته) مرزهای
موجود میان عناصر آنالیتیکی (تجزیه ای ـ تحلیلی) و هنجاری در شناخت علمی ـ اجتماعی
(شناخت مبتنی بر علوم اجتماعی)
·
این فقط بدان معنی نیست که راه گذار از شناخت واقعیات امور
مربوطه به ارزیابی آنها چندان دور نیست.
·
بلکه ضمنا بدان معنی است که عنصر هنجاری، به دلیل خودویژگی
موضوع شناخت، ذاتی خود شناخت است.
۶۰
·
علاوه بر این، فرضیه «عاری از ارزش بودن» ماکس وبر نافی
بنیادی خصلت اجتماعی سوبژکت شناخت علمی ـ اجتماعی (سوبژکت شناخت مبتنی بر علوم
اجتماعی) است.
۶۱
·
نه فقط معنی، وظیفه، آماج و موضوعگزینی شناخت سوسیولوژیکی
روی هم رفته اجتماعی اند، یعنی قبل از همه بسته به موضع طبقاتی پژوهشگر برجسته می
شوند، بلکه به میزان تعیین کننده ای کل ساز و برگ (اینسترومنتاریوم) تئوریکی و
مفهومی، به انضمام فرضیه های متدئولوژیکی هم به همین سان.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر