برگردان
میم حجری
۱
توماس ادیسون
روزی
از مدرسه به خانه برگشت
و
نامه ای
را
به دست مادرش داد.
مادر
ضمن خواندن نامه با صدای بلند
چشمانی مملو از اشک داشت:
«پسرتان
نابغه ای است.
این
مدرسه
برای نوابغ کوچک است
و
معلم درخور برای تدریس درخور به نوابغ ندارد.»
سال ها
پس از مرگ مادر
وقتی
که
ادیسون به عنوان یکی از بزرگ ترین مخترعان قرن کسب شهرت کرده بود،
به
نامه برخورد:
«پسرتان
به لحاظ فکری کودن وعقب مانده است.
ما
نمی خواهیم که او در مدرسه ما درس بخواند.»
ادیسون ساعت ها گریست.
بعد
در دفتر خاطراتش نوشت:
«توماس الوا ادیسون
کودک کودن و به لحاظ فکری عقب مانده ای بود.
اما
در سایه مادر دلاوری
به
بزرگ ترین نابغه قرن مبدل شد.»
۲
پطرا کلی
برای نیل به آماج عادلانه
نمی توان از وسایل ناعادلانه بهره برگرفت.
۳
آینه ـ تصویر جامعه ما
(جامعه در آیینه)
ما
در
استعمال دخانیات
افراط می کنیم
ما
در
خوردن مشروبات الکلی
افراط می کنیم
ما
بدون احساس مسئولیت
ولخرجی می کنیم
ما
به ندرت
می خندیم
ما
تند رانندگی می کنیم.
ما
فوری
از
کوره در می رویم
ما
دیر می خوابیم
خسته
از
تختخواب
برمی خیزیم
ما
خیلی کم کتاب می خوانیم
بیش از حد
تله ویزیون تماشا می کنیم
به ندرت عبادت می کنیم
ما
دارایی خود
را
تکثیر و چندین برابر کرده ایم
اما
ارج و ارزش خود
را
کاهش داده ایم.
ما
در
گفتار
افراط می ورزیم
به ندرت دوست می داریم
به غایت
کین می ورزیم.
ما
فوت و فن پول درآوردن
را
می دانیم
ولی
فوت و فن زندگی
را
نمی دانیم.
سال ها
از
عمرمان گشذته است،
بی آنکه
در این سال ها زندگی کرده باشیم.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر