رکن الدین خسروی
(۱۳۰۸ ـ ۱۳۹۵)
(۱۹۳۰ – ۲۰۱۷)
نویسنده، کارگردان تئاتر، مترجم
منبع:
نامه مردم
https://www.tudehpartyiran.org/2013-11-28-19-45-55/4095-2018-10-01-23-58-37
تلخیص، ویرایش و تحلیل
از
میم حجری
مرگ در سپیده دم
اسب سیاه کوچک
کجا می بری
سوار مرده ی خود را؟
لورکا
لورکا
آرزو داشت، اسب سیاه که از در می آید،
میان نارنجستان ها، بوته ی نعنا، در میدان، در یک بادنما
دفنش کنند،
همراه با گیتارش.
اما هنگامی که در آن سپیده دم واپسین،
جوخه ی
آتش
بر رویش آتش گشود و غریب وار میان کاجستان، کنار درخت زیتون،
به
خاکش سپردند،
گیتاری نداشت
تا
همراه با آن
سرود آخرینش را فریاد کند.
چون بمیرم
خاکم کنید با گیتارم
در میدان.
چون بمیرم
در میان نارنجستان ها
و
بوته ی نعنا
چون بمیرم
خاکم کنید،
اگر خواستید
در یک باد نما
چون بمیرم
عصر طلایی
اسپانیا
پس از هفتصد سال تسلط اعراب
در سال ۱۴۹۲ میلادی، استقلال یافت
و
در کوتاه زمانی
به قدرت جهانی عظیمی بدل شد.
در همان هنگام که سپاهیان اسپانیولی
آمریکا را کشف می کردند و سربازانش دنیای جدید را می گشودند
و
اینکاها،
ازتک ها و مایاها
را
سفاکانه می کشتند،
شارل پنجم
ـ پادشاه
اسپانیا ـ
بر
هلند و بسیاری از ایالات آلمان، بورگاندی، سیسیلی، ناپل، ساردینا،
فرمان می راند،
فرانسوا ی اول
ـ پادشاه فرانسه ـ
را
به اسارت در آورده بود،
ترکان عثمانی را از دانوب
عقب رانده بود،
تونس
را
فتح کرده بود
و
در
سال ۱۵۲۷
با
ارتشی عظیم رم
را
متصرف شده بود.
اسپانیا
با
سلطنت فیلیپ دوم
( ۱۵۹۸-۱۵۵۶)
به اوج اقتدار رسید.
عظمت این امپراطوری که تا نیمه دوم قرن ۱۷ نیز ادامه
داشت،
با شکست ناوگانش
در
سال ۱۵۸۸
از
ناوگان الیزابت اول
ـ ملکه
انگلستان ـ
و
از دست دادن هلند
در
سال ۱۶۰۹
رفته رفته رو به افول گذاشت.
این دوره
(۱۶۸۰-۱۵۸۰)
که
در تاریخ از آن به عنوان عصر طلایی
یاد می شود،
دوران شکوفایی هنر و ادبیات اسپانیا بوده است.
در این دوره
هنرمندان زیر می زیسته اند:
سروانتس
( ۱۵۴۷ - ۱۶۱۶)
(نویسنده دون کیشوت)
لوئیس گنگورا
(۱۵۶۱ ـ ۱۶۲۷)
شاعر
لوپه
دووگا
(۱۵۶۲ ـ ۱۶۳۵)
(نمایشنامه نویس)
کالدرون دولابارکا
(۱۶۰۰ ـ ۱۶۸۱)
(نمایشنامه
نویس)
ال گرکو
(۱۵۴۱ ـ ۱۶۱۴)
(نقاش )
ولاسکز
(۱۵۹۹ ـ ۱۶۶۰)
(نقاش)
دشت، گرانادا و گارسیا
در جانب غربی شهر تاریخی گرانادا
غرناطه
با
سبک معماری اندلسی اش،
دشت بارور وگا گسترده شده
است
که رودخانه های دارو و خنیل
که از برف های سیرآنودا سرچشمه می گیرند،
آن را سیراب می کنند.
با
سقوط گرانادا
و
بیرون راندن مورها
مسلمانان مراکشی
از
این آخرین متصرفات شان در اسپانیا
توسط سپاهیان فردیناند و ملکه اش ایزابلا
در سال ۱۴۹۲،
کشاورزی در وگا از رونق
افتاد .
تا این که در قرن ۱۹ میلادی ، با کشت چغندر قند، دوباره بهره
برداری از خاک حاصلخیزش آغاز شد.
بارورترین قسمت وگا
یعنی سوتو دو رما
سرزمینی وسیع بود در کناره رودخانه "خنیل" که زمانی حکومت به
پاداش تاراندن سپاهیان فرانسه از اسپانیا (۱۸۱۲)،
آن
را
به
دوک ولینگتون
بخشیده بود.
در قرن ۱۹، سوتو که ولینگتون هرگز آن را ندیده بود،
متروک و لم یزرع رها شده بود.
اما
در پایان قرن،
با
آگاهی اداره کنندگان
انگلیسی آن سرزمین
از
امکانات اقتصادی اش،
ناگهان تحولی رخ داد و دهکده های
بسیاری در سراسر دشت روییدند و در زمانی کمتر از ده سال ، دارای جمعیتی بیش
از ده هزار نفر شدند.
در یکی از همین دهکده ها
– فوئنته واکواروس -
فدریکو گارسیا لورکا
در ۵ ژوئن ۱۸۹۸
زاده شد.
در همین سال بود که اسپانیا آخرین مستعمرات
ماورای دریای خود
کوبا ، پورتریکو و فیلی پین
را
با
دخالت ناوگان جنگی
آمریکا
از دست داد.
نیاکان لورکا
همگی اهل گرانادا بودند و
پدرش فدریکو گارسیا رودریگوئز کشاورزی پرکار و توانمند،
سوارکاری ماهر و یکی از هشت یا نه فرزندی بود
که در وگا بزرگ شده و عمیقأ
تحت تاثیر شیوه ی زندگی آن قرار گرفته بود.
پدر بزرگ پدری لورکا ، انریکیو
گارسیا رودریگو و سه برادرش،
به
بداهه سرایی هنرمندانه و طنزگویی
مشهور
بودند.
شهرت داشت
که
انریک
شعری سروده بود و در آن شعر
خوانندگانش را
علیه ترجمه های بد آثار ویکتور هوگو،
که نویسنده ی ایده آل انریک بود
،
بر انگیخته بود.
فدریکو
بعدها
در پاریس به طرزی مشکوکی مرد.
نارسیسو
به دهکده های دشت می رفت و دهقانان را با خواندن و نوشتن
آشنا می کرد،
در حالی که بالدومرو، با استعدادترین چهار برادر،
صدایی بسیار زیبا و جذاب داشت و آوازهای خابراس
- آواز فلامنکو
شبیه به مالاگوئنا –
را
همراه با باندوریای
خود،
استادانه و پراحساس تر از دیگر خوانندگان دشت
می خواند.
بنا براین تعجبی ندارد
اگر فدریکو لورکای جوان
عمو بالدومرو
را با ستایش بنگرد و آرزو کند که مانند او باشد.
توانایی های هنری و موسیقیایی خانواده پدر
–
که لورکا آنها را به ارث برده بود -
نه از راه آموزش های رسمی و متعارف،
بلکه از طریق سنت های غنی و ریتم های موسیقی وگا
با
سرشت آنان آمیخته
بود.
لورکا
پیش ازچهار سالگی، تعداد بسیاری از آوازها و ترانه های
فولکولوریک
را
(که بعدها در اشعار و نمایشنامه هایش با زیبایی تمام ،
انعکاس یافت)
از بر می دانست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر