جمعبندی
از
مسعود بهبودی
تهوع توانگر کند فرد را
۱
یک میلیون نفر در خاوران خاور شقه شقه شده اند
۲
کسی ککش نگزیده
۳
قرار دادهای مولتی میلیاردی فروش اسلحه
با تروریسم دولتی
بسته می شوند.
۴
این ولی مانع ان نمی شود
که
از ترور مخبری
معرگه گیری شود و گوش کر فلک کرتر شود
۵
به کجای این طویله می توان اویخت
پالان را؟
جماران و ماران
۱
جماران از هر تجمعی می ترسد.
۲
بسان مارگزیده ای که از هر ریسمان سفید و سیاه
۳
هراس از
جرقه ای
است
که
آتش هولناک بالقوه ای است.
۴
زندگی
آتشگهی دیرینه پا برجا ست
لب از اظهار مطلب بند و تسخیر دو عالم کن
در این یک دانـه دارد دام هـا صیاد خاموشی
بیدل
عجب جفنگی
۱
سخن مهم ترین علامت حضور آدمی
و
پارس مهم ترین نشانه هشیاری و بیداری و وظیفه شناسی سگ
است.
۲
خاموشی = کوری = کری = خری
۳
کسانی که فتوای خاموشباش می دهند
یا
خر اند
و
یا
دشمنان جامعه اند.
۴
زنده باد سخن
۵
زنده باد روشنگری
۶
زنی که سگان پارسنده را به تندبار پرخاش و پاره سنگ می بندد
اصلا زن نیست.
چیست؟
کارل مارکس
در جامعه ی طبقاتی اکسیژن هم طبقاتی است
هر وقت از محلات پولدار نشین شهر هایدلبرگ با دوچرخه عبور می کنم، متوجه می شوم که هوای انجا همیشه تمیز تر و صاف تر از هوای محلات دیگر است. مدت ها به این مساله فکر می کردم که چرا در شهری به این کوچکی هوای محله ی طبقه ی کارگر و خارجیان از هوای محلات پولدار نشین و انگل های بورژوا به مراتب ناسالم تر و کثیف تر است.
یکی از دلایل اصلی ان این است که در محلات پولدار تنها ماشین هایی می توانند رفت و امد داشته باشند که پلاک سبز دارند و هوا را کمتر الوده می کنند. دلیل دیگرش این است که در این محلات معمولا اگر در بالکن خونه ی خودت سیگار یا قلیان بکشی و یا بخواهی کباب کنی، توسط همان پیرزن ها و پیرمرد های "جاش" (مزدور سازمان اطلاعات موسوم به سازمان مقررات) فورا با این سازمان تماس گرفته و ازت شکایت می کنند، بنابراین خیلی ها جرات ندارند حتی در پشت بام خود یا روی بالکن شان سیگار بکشند.
مساله ی دیگر این است که در بسیاری از این محلات این پولدارهای خونخوار که اغلب صاحبان کارخانه و ملک و املاک هستند، به خاطر داشتن پول کافی دستگاه های برای تصفیه ی هوا نصب کرده اند.
در مقابل در محلات فقیر نشین، نه دولت اهمیتی به سلامت انسان ها می دهد، نه امکانات انچنانی وجود دارد و نه هوای پاک
شما با رد شدن از یک محله ی خارجی نشین و مقایسه ی ان با یک محله ی پولدار نشین فورا متوجه خواهید شد که اکسیژن هم در این جهان لعنتی کالایی شده است و به قول منصور حکمت و دیوید هاروی باید در سال های اتی منتظر باشیم همین اکسیژن را در بطری های کوچک مانند بطری اب معدنی به ما بفروشند، چون اکسیژن کافی به ما نخواهد رسید.
سرمایه داری و نابودی محیط زیست بهم گره خورده اند و عده یی خرده بورژوای انگل ملعون که در حزب سبز المان و دیگر احزاب بورژوایی جمع شده اند، به جای مبارزه با ریشه ی مساله ی محیط زیست و اریستوکراتیزه کردن دست یافتن به اکسیژن و هوای قابل استنشاق، مشغول ارگاسم روحی هستند و شب و روز در مراکز یوگا خودارضایی روحی و جسمی می کنند.
کم نیستند کسانی که به قول بوردیو هابیتوس "لایف ستایل" و یا سبک زندگی خود را از طریق مصرف تعریف می کنند و انتقادشان از وضع موجود را با شکل مصرف کالاها نشان می دهند. این بخش دیگر طفیلی ترین لایه های جامعه هستند که به جای مبارزه با سیستم عملا با تغییر سبک مصرف و ریدنشان مناسبات نابرابر را توجیه و بازتولید می کنند و در خیال خود ارزوی دوران بازگشت به دوران شکار و کشاورزی را دارند، اما دو دستی به موقعیت خرده بورژوایشان چسپیده اند و به هیچ ول حاضر نیستند موقعیت شان سقوط کند. هر گاه خطر سقوط موقعیت اجتماعی شان را حس کنند فاشیست می شوند و هر گاه حالشان خوب است، ماهی پنجاه یورو به کودکان افریقایی کمک خیریه می کنند، تا روحشان به ارگاسم برسد و عضو شبکه های "مدافع حقوق حیوانات" و صوفی گرایی و مدیتیشن و استمنای روحی می شوند. حالم از این طیف بهم می خورد. یکی از دوستان ایرانی تعریف می کرد، می گفت حسن اقا مادر "خدا" بیامرزم ( اون اینجوری می گفت من از کلمه ی خدا هم متنفرم) همیشه می گفت که هر چقدر به شکمت بیشتر برسی هنگام ریدن بوی کثافتت بیشتر است. این خرده بورژوازی که شب و روز دنبال تنظیم شکل مصرف است و نقدی به مناسبات تولید ندارد، بوی کثافتش کل جامعه را گرفته است.
خرده بورژوازی نه با هابیتوس و یوگا می تواند چیزی را عوض کند، نه با خرید از سوپرمارکت های گران قیمت که مواد خوراکی بیولوژیک می فروشند. طبقه ی کارگر حتی قدرت ندارد از بغل این سوپرمارکت ها رد شود و از پشت ویترین هم مواد خوراکی ان را نگاه کند.
زنده باد مبارزه ی طبقاتی
به کسی ندارم الفت، زجهانیان مگر تو
اگرم تو هم برانی، سر بی کسی سلامت.
سعدی
آره. مش سعدی.
قحط آدم در عالم است.
حسین منزوی
اگر نبود ،
به جزپیش پا
نمی دیدیم
همیشه "عشق" ،
همان
"دیده ی جهان بین"
بود
معنی تحت اللفظی:
عشق همیشه جام جهان نما ست.
اگر عشق نباشد
کسی
جز پیش پای خود (نوک بینی خود)
چیزی نمی بیند.
۱
عشق
مشد حسین
بیشتر به چشم بند شبیه است و نه به جام و چشم
۲
عشق آدمیان را بیشتر کور می کند تا بینا
۳
خر می کند تا خردمند.
۴
ثانیا
عشق کار هر خر نیست.
۵
به همین دلیل
عشق
کمیاب و کیمیا ست.
۶
خلایق عاجز از درک عشق
میان عشق و سکس علامت تساوی گذاشته اند.
۷
در فرنگستان بر تابلوی در فاحشه خانه ها
نوشته عشق خانه.
۸
عشق و سکس اما ضد یکدیگرند و نه مساوی با یکدیگر.
۹
ما
با
دیالک تیک عشق و سکس
سر و کار داریم
و نه با هویت (یکسانی) عشق و سکس.
۱۰
سکس برای جلوگیری از انفجار درون دستخوش آشوب عشق است.
۱۱
سکس شبیه منفذ خروج بخار سماور جوشان روح و روان بی تاب آدمی است.
۱۲
در عصر بربریت مدرن
به سبب فقدان عشق
سکس ایدئالیزه می شود
سکس سلب سکسیت شده
سکس مکانیکی
۱۳
اجاق درون خروشان از آتشفشان عشق
دیری است که خاموش است
و
اصولا به سکس جهت تعدیل آتش درون
نیازی نیست.
۱۴
به همین دلیل
سکس به پرخوری ضمن سیری مفرط شباهت پیدا کرده است.
۱۵
منبع لذت حاصل از تغذیه
اما
گرسنگی است.
۱۶
ما با فئودالیزاسیون مجدد مناسبات سر و کار داریم
در همه زمینه ها
۱۷
خوردن
علیرغم سیری مفرظ
و
عق زدن
به نیت دوباره خوردن
۱۸
به جنده خانه رفتن
و
با تک تک جنده ها سکس داشتن
۱۹
در خرمنی از دلار شیرجه رفتن
و
احساس کمبود کالا برای خرج دلار بی حد و حصر داشتن
تعصب به چه معنی است؟
۱
تعصب از مفاهیم فرماسیون های اقتصادی برده داری و فئودالی است.
باید روی این جور مفاهیم کار فکری جدی صورت گیرد.
۲
گاهی
دفاع سرسختانه از حقیقت عینی
(مثلا ۲ ضربدر ۲ = ۴) توسط اجامر به عنوان تعصب جا زده می شود
۳
لاشخور ها ادعا می کنند که هر کس حقیقت خود را دارد.
۴
یعنی حقیقت
چیزی سوبژکتیو است و
فاقد عینیت است.
۵
یعنی دلبخواهی است.
۶
اگر کسی رو داری کند
انگ متعصب بودن بر پیشانی اش می زنند و رسوا می کنند.
۷
تعصب در آغاز
مثلا در صدر اسلام و غیره
احتمالا در مورد کسانی که سواد فقهی و غیره نداشتند
ولی علیرغم آن
به حکم غریزه طبقاتی و غیره
از مثلا اسلام بدون ارائه دلیل منطقی و تجربی
دفاع سرسختانه
می کردند
به کار رفته است.
۸
اینجا هم تعصب مفهوم معتبری نبوده است.
۹
شعور اسلامی در ۱۴۰۰ سال قبل
بیانگر حقیقت تاریخی بوده است
۱۰
حقیقی تر از احکام اسلام
در ان زمان
حکمی وجود نداشته است.
۱۱
به همین دلیل
دفاع از اسلام انقلابی آغازین
نه تعصب
بلکه حقیقتگرایی بوده است.
۱۲
حکیم کمونیست طوس
در شاهنامه
همین تعصب کذایی سرداران انقلابی اسلام را مورد ستایش قرار می دهد و کر و فر سلاطین ایرانی را تحقیر می کند و می کوبد.
۱۳
جان رید امریکایی
در اثرش تحت عنوان «ده روزی که دنیا را لرزاند»
از همین تعصب کذایی کارگران روس نسبت به بلشویسم و لنین گزارش می دهد.
۱۴
تعصب
در عصر کنونی
مفهوم به درد بخوری نیست.
این تشابهات
تشابهات ظاهری و صوری اند.
۱
حزب رستاخیز
حزب بورژوایی ـ انقلابی بوده است.
۲
حزب جمهوری اسلامی
اما
درست بر عکس
طویله ای فئودالی ـ فوندامنتالیستی و ارتجاعی است.
۳
شاه پس از انقلاب سفید
با شاه قبل از انقلاب سفید
به لحاظ ماهیت طبقاتی
تضاد دارد:
الف
شاه قبل از انقلاب سفید
جزو و عضو اشرافیت فئودال بوده است.
ب
شاه پس از انقلاب سفید
جزو و عضو بورژوازی مدرن است.
۴
ایراد اساسی شاه که موجب سرنگونی اش می شود
آنتی کمونیسم بوده است
حزب توده ستیزی بوده است.
۵
این ضمنا
وجه مشترک ایده ئولوژیکی شاه و شیخ بوده است
۶
در نتیجه
حزب توده از هر دو ضربه دیده است
این طرز دید
به ظاهر
عیب و ایرادی ندارد.
۱
طرز دیدی
رئالیستی است.
۲
اما علیرغم رئالیستی نمودین (ظاهری) بودن
بورژوایی است.
۳
یعنی طرز دید مثلا خود همین بورژوا ست.
۴
یعنی طرز دیدی است که شب و روز و دمبدم از شیپور رسانه های همگانی امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی
به خورد خلایق ساده لوح داده می شود.
۵
چرا و به چه دلیل؟
۶
عیب و ایراد بنیادی این طرز دید چیست که ظاهرا بی عیب و ایراد است؟
خالا پیش خودمان
فرق امریکا با اسرائیل چیه؟
۲
به روایتی بزرگ ترین ژنوسید را همین امریکایی های تازه از ره رسیده
مرتکب شده اند.
۳
سخن از قتل عام ۷۰۰ میلیون نفری سرخپوستان امریکا ست
آدرست را بفرست
تا بعد از این
هر پارسی را
قبل از سر دادن
برایت پست کنیم
و اجازه بگیریم.
۱
خیال میکنی
سگان توده
خران طبقه حاکمه اند تا امثال تو برای شان تعیین تکلیف کنی؟
۲
ضمنا
خودت اصلا به کدام طویله سیاسی کذایی
تعلق داری که مخالف ما سطل ننه ات طلب ها هستی؟
۳
کدام خری گفته که
سیاوش شاعر ملی است؟
۴
طویله جماران اصلا ملت ندارد
تا شاعر توده و حزب توده
نماینده آن باشد.
۵
شاعر ملی
اصلا معنی ندارد.
۶
فقط مدفوعات خشک بی خاصیت
می توانند شاعر همه طبقات طویله طبقاتی باشند.
۷
سیاوش
خسرو روزبه دیگر توده و حزب توده بوده است:
به راه توده رفته است.
۸
اکنون
در طویله جماران به عوض ملت
امت را علم کرده اند.
۹
همه برده اند و برابر اند.
همه میمون اند و مقلد اند.
همه پیرو ولی فقیه اند.
بی هویت و بی فردیت و بی شخصیت و بی منیت
دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی
۱
گاهی مدافعه ظاهری از زنان
خصومت ماهوی با زنان است.
۲
زن
حداقل پرولتر مضاعف است :
کارگر خانه و کارخانه است
۳
زن
اگر طرفدار پرولتاریا نباشد
ماهیتا خود ستیز
و
عینا و عملا
زن ستیز است.
۴
این اجامر سبز و سیاه از عبادی تا قبادی
مهره های امپریالیسم اند.
۵
زنان طرفدار پرولتاریا
زجرکش شده اند
به توبه واداشته شده اند
رسوا شده اند
شقه شقه شده اند
و
در بیابان های خاوران ها طعمه درندگان شده اند.
۶
این مهره های پلی بوئیستی و بند تنبانی
برای روز مبادا
در آب نمک خوابانده شده اند
۶
اینها
اصلا زن به معنی حقیقی کلمه نیستند.
زباله اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر