تأملی
از
میمحا نجار
(۱۹۱۸ - ۱۹۵۳)
اتل روزتبرگ
(۱۹۱۵ - ۱۹۵۳)
زن و شوهر یهودی کمونیست آمریکایی
که
هر دو را به جرم جاسوسی و دادن اطلاعاتی راجع به سلاح های اتمی به شوروی
در آمریکا اعدام کردند.
ژولیوس و اتل از فعالان «اتحادیه کمونیست های جوان»،
سازمان جوانان حزب کمونیست آمریکا بودند.
چرا اعدام شان کردند؟
برای روزنبرگ ها
(هوشنگ ابتهاج)
عزیزم
پاک کن از چهره اشکت را ز جا برخیز
تو
در من زنده ای
من در تو
ما هرگز نمی میریم
من و تو با هزاران دگر
این راه را دنبال می گیریم
از آن ما ست
پیروزی
از آن ماست
فردا
با
همه شادی و بهروزی
عزیزم
کار دنیا رو به آبادی است
و
هر لاله که از خون شهیدان می دمد
امروز
نوید روز آزادی است
پایان
این بند آخر شعر سایه است.
شاعر
در این بند آخر شعر
از
اعدام یارانش
نتیجه گیری به عمل می آورد:
۱
عزیزم
پاک کن از چهره اشکت را ز جا برخیز
تو
در من زنده ای
من در تو
ما هرگز نمی میریم
شاعر
دیالک تیک (و دوئالیسم) از دیرباز معروف هستی و نیستی (دیالک تیک و دوئالیسم وجود و عدم)
را
به شکل دیالک تیک زندگی و مرگ از سویی و دیالک تیک کمونیسم و امپریالیسم
از سوی دیگر بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن هستی و وجود و زندگی و کمونیسم می داند.
طرز استدلال شاعر جالب است:
در فلسفه شاعر
طرفداران خیر
پیوند ارگانیک با هم دارند:
در یکدیگر زنده اند
و
به همین دلیل
نامیرا و ورجاوند
اند.
وازایش
تناسخ
باززایی
زادْمُرد
یعنی
زاییده شدن دوباره پس از مرگ،
با اختلافاتی در مفهوم، از اعتقادات ادیانی مانند دائو، بوداگرایی، هندوگرایی، مانوی، برهمایی، جینیسم، سیکیسم، اهل حق (یارسان) و غُلات شیعه
است.
بر
مبنای تناسخ
هستی واقعی یکی است و همه هستی ها پرتوی از آن هستی اند
و
آن
هستی یگانه
همان برهمن است
که
همان عالم کبیر و روح جهان
است
و
هر چیز جز او سایه ای از هستی او ست.
بر این اساس
روح انسان
عالم صغیر است
که
خود نیز پرتوی از روح برهمن است
و
رستگاری انسان در رهایی از تولد دوباره یا تناسخ او ست
برپایه این اصل روح انسان تا قبل از تزکیه و پاکی کامل
بارها در بدن های مختلف وارد شده و به این جهان بر می گردد
و
کیفیت زندگی کنونی او
بسته به رفتار و کردار نیک انسان در زندگی گذشته اش دارد
و
راه نجات او مدد از شهود و درونگرایی و توجه به حقیقت است
تا
بتواند به حقیقت مطلق بپیوندد.
تناسخ یا انتقال روح انسان به موجودی دیگر
۴
نوع است:
الف
نسخ
انتقال روح انسان به انسان دیگر
ب
مسخ
انتقال روح انسان به حیوان
پ
فسخ
انتقال روح انسان به گیاه
ت
رسخ
انتقال روح انسان به جماد.
از این طرز استدلال شاعر
بوی تئوری تناسخ ارواح به مشام می رسد:
روح شهدای راه رهایش نهایی در همنوعان هماندیش شان مادیت می یابد.
یعنی
جامه جسمانی در برمی کند.
۲
من و تو با هزاران دگر
این راه را دنبال می گیریم
نتیجه تناسخ ارواح
تداوم رزم رهایی بخش است.
شاعر
ضمنا
نشان می دهد که روزنبرگ ها اولین و آخرین شهدای راه کمونیسم نیستند.
هزاران نفر در این راه بر خاک افتاده اند.
۳
از آن ما ست
پیروزی
از آن ما ست
فردا
با
همه شادی و بهروزی
این بند از شعر شاعر
از امید علمی و رئالیستی قانونمندی سرشار است:
پیروزی کمونیسم
امری حتمی است:
بشریت راه دیگری جز بالاتر رفتن از پله فرماسیون اقتصادی سرمایه داری و صعود به پله فرماسیون اقتصادی کمونیسم ندارد.
منظور از پیروزی
نفی دیالک تیکی فرماسیون اقتصادی سرمایه داری
و
منظور از فردا
فرماسیون اقتصادی کمونیسم
است.
به قول احسان طبری
این صعود
دیر و زود دارد،
ولی
سوخت و سوز ندارد.
بشریت
یا
باید به قهقرای بربریت سقوط کند
و
یا
باید به کمونیسم بگذرد.
۴
عزیزم
کار دنیا رو به آبادی است
و
هر لاله که از خون شهیدان می دمد
امروز
نوید روز آزادی است
این بند آخر این شعر است
و
مملو از اوپتیمیسم (خوش بینی) علمی و انقلابی است.
قانون هستی همین است:
جهش انقلابی از نازل به عالی
بهتریت فردا از امروز
و
بهتریت امروز
از
دیروز.
زنده باد سایه
پیر نستوه پرولتاریا
در بخش بعدی این تحلیل
شعری از احمد شاملو
را
مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهیم داد.
تا
ببینیم
اعدام
در
آیینه ذهن شعرای طبقات دیگر جامعه
چگونه منعکس می شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر