۱۳۹۷ مهر ۲۳, دوشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۷۷۷)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
 
مسئله ای نیست.

سگ ها برای مسائل راه حل دارند:

راه حل اول:

۱
در بانک ها ماشین اسکناس شمار و سکه شمار هست

۲
می توان سفارش داد و یا اجاره کرد و حل مشکل کرد.

راه حل دوم:

۱
دم در ورودی امام زاده می توان همان کاری را کرد که کفار در کازینوها می کنند:

۲
ژتون به قیمت های مختلف فروخت

۳
شمردن ژتون
کاری ندارد.

۴
ضمنا
دکتر احمدی نجات حتما می تواند دستگاه ژتون شمار هم تولید کند و مسئله حل شود

۵
ژتون ها را ضمنا می توان به عکس های دلفریب امامان جمعه و ضعیفه های شان مزین ساخت و حتی به شعائر و شعارهای عنگلابی اسلامی

راه حل سوم:

۱
مؤمنین می توانند با کارت های بانکی مبالغ مورد نظر را
حواله کنند
و
بعد حتی منتشر کنند و خرمن رأی درو کنند.

۲
فقط کافی است که دستگاه های لازمه در امام زاده کارگذاشته شوند
و
خلایق در زمینه استفاده از کارت
عرشاد شوند

گیرم که این چراغ شود سبز و بگذری
پای چراغ قرمز دیگر چه می کنی؟

۱
این پانیست های رنگارنگ درهر واحد قومی
مغز زدایی شده اند.

۲
زباله شده اند.

۳
حریف
رفته مطلب ضد راسیستی را کپی کرده
چون به عنوان دفاع از راسیسم فهمیده است.

۴
این
سقوط وحشتناک فکری و فرهنگی است.

۴
یوخدور علاج سویله دی درد جهالته
برای درد خریت درمانی وجود ندارد.

۵
تمامی سنن انقلابی و علمی آذربایجان را رها کرده اند و افتاده اند
دنبال کون عرعردوغان و زباله های دیگر

۶
به کجای این طویله می توان آویخت
پالان را؟

مـــــــــن در خــــــــــیــــــــــال او
از هــــــــــــمــــــــــــه بـــــــــــی خـــــــــــــــــــــــــــــــیـــــــــــال
حریف

اعجاز عشق همینه:

۱
بی نیازی از همه کس و همه چیز

۲
به ازای نیازمندی به یک نفر و یا به یک چیز

۳
استغنای ستایش انگیز تنها رهاورد عظیم عشق است.

۴
عشق
ولی کیمیا ست
اگرچه هر ننه مرده ای خود را عاشق سینه چاک این و ان جا می زند.

۵
خیلی ها
عشق را با سکس عوضی می گیرند.

۶
این خطا و خریت بزرگی است.

۷
میان عشق و سکس نه علامت تساوی
بلکه رابطه ای دیالک تیکی برقرار است:
دیالک تیک عشق و سکس

۸
دیالک تیک یعنی همبایی اضداد

۹
سکس
نافی عشق است
و
عشق
نافی سکس

۱۰
سکس منفذ خروج بخار پر فشار دیگ روح و روان عاشق است
مثل منفذ خروج بخار سماور است تا جلوی انفجار گرفته شود.

۱۱
سکس ضمنا
غریزه ای طبیعی برای تولید مثل و تکثیر نوع است

۱۲
عشق
مفهوم هتک حرمت شده ای است.

۱۳
عشق ورزی هنر است و کار هر خر نیست.

۱۴
دلیل احساس خلأ در زندگی
فقدان عشق است.

۱۵
فقدان عشق
به بی معنایی زندگی
به پوچی حیات
به نیهلیسم
به نومیدی
به بی فردایی
منجر می شود.

۱۶
بدون عشق
زندگی مونوتون (یکنواخت) می شود و آدم تا حد پیچ و مهره تنزل می یابد.

۱۷
در این صورت است که کفته ترازو در دیالک تیک عشق و سکس
به نفع سکس
سنگینتر می شود.

۱۸
سکس
به بت مدرن در عصر بربریت مدرن
استحاله می یابد.
پرستیده می شود.

۱۹
همه در بدر به دنبال غریزه جنسی روانه می شوند.
بی انکه اقناع روحی و روانی شوند.

۲۰
رفته رفته
خود سکس هم سلب سکسیت می شود
مکانیکی می گردد.

۲۱
این آغاز تباهی جامعه بشری است

۲۲
 
فروغ فیلسوف در همین شعر همین فاجعه را به توضیح برخاسته است:

دیگر کسی به عشق نیندیشید
دیگر کسی به فتح نیندیشید
و هیچکس
دیگر به هیچ چیز نیندیشید
در غارهای تنهائی
بیهودگی به دنیا آمد
خون بوی بنگ و افیون میداد

زنهای باردار
نوزادهای بی سر زائیدند

و گاهواره ها از شرم
به گورها پناه آوردند

چه روزگار تلخ و سیاهی
نان ، نیروی شگفت رسالت را
مغلوب کرده بود
پیغمبران گرسنه و مفلوک
از وعده گاههای الهی گریختند
و بره های گمشدهء عیسی
دیگر صدای هی هی چوپانی را
در بهت دشتها نشنیدند

در دیدگان آینه ها گوئی
حرکات و رنگها و تصاویر
وارونه منعکس میگشت
و بر فراز سر دلقکان پست
و چهرهء وقیح فواحش
یک هالهء مقدس نورانی
مانند چتر مشتعلی میسوخت

مرداب های الکل
با آن بخارهای گس مسموم
انبوه بی تحرک روشنفکران را
به ژرفای خویش کشیدند
و موشهای موذی
اوراق زرنگار کتب را
در گنجه های کهنه جویدند
خورشید مرده بود
خورشید مرده بود ، و فردا
در ذهن کودکان
مفهوم گنگ گمشده ای داشت

بهتر است به عوض گیر دادن به حریفی در طویله جماران
نظری به جهان بیندازیم:

۱
اعضای طبقه حاکمه و هیئت حاکمه در همه جای جامعه طبقاتی در مدت کوتاهی به پول و پله ای مثل پهن می رسند.

۲
گرهارد شرودر
از اعضای خیلی عنقلابی حزب سوسیال ـ دموکرات المان بود

۳
ترقی کرد
و صدر اعظم شد
زن سابقش را رها کرد با چندین توله
زن نوجوانی گرفت
و
میلیاردر شد.

۴
حالا که دیگر صدر اعظم هم نیست
سالها ست که در روسیه پویتن لابیگری میکند

۵
حقوق رسمی اش فقط در شرکت گاز روسیه
در سال
یک میلیون یورو ست.

۶
حالا تو گیر می دهی به مشد حسن که ویلا خریده است.

۷
خوب شازده رضا هم ویلا دارد
اگر چه جز علافی و عیاشی کاری ندارد.

۸
مشد حسن
حداقل
لبخند می زند
تا
ما هم عق بزنیم

شاهکار شیخ خردگرای خطه شیراز

تا رنج تحمل نکنی گنج نبینی
تا شب نرود صبح پدیدار نباشد

سعدی
دیالک تیک رنج و گنج
دیالک تیک ظلمت و نور
دیالک تیک ریاضت و لذت 
(مش مارکس)

مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس:
«توبه فرمایان
چرا
خود
توبه کمتر می کنند؟»

دلیلش چیست؟

ایراد این ادعای به ظاهر درست سعدی کجا ست؟

گلستان سعدی
 
شخصی همه شب بر سر بیمار گریست
چون روز شد او بمرد و بیمار بزیست

ای بسا اسب تیز رو که بماند
که خر لنگ جان به منزل برد

بس که در خاک
تندرستان
را
دفن کردیم و زخم خورده نمرد

بن بست فکری و فرهنگی سطل ننه ات طلبیسم بیسواد و بی شعور بدبخت

۱
تجلیل کورکورانه از ماضی
فرم دیگری از بنیادگرایی = فوندامنتالیسم است.

۲
آینده که نباشد اولاد بدبخت حوا به ماضی پناه می برند.

۳
به بنیادهای بی بنیاد

۴
به ریشه های پوسیده

۵
فوندامنتالیسم از هر نوع
فقط به درد عوامفریبی می خورد.

۶
با تکیه کودکانه به ماضی مجلل
عداوت میان اقوام و ملل بشری
تبلیغ می شود.

۷
راسیسم
فاشیسم
فوندامنتالیسم
جنگ
همنوع کشی
تبلیغ می شود.

۸
مونارشیسم تبلیغ می شود

۹
تبعیت توده الاغ واره از الاغی به نام پادشاه تبلیغ می شود.

۱۰
پادشاه خرتر از خر ایدئالیزه می شود
سایه خدا جا زده می شود
منجی موعود جا زده می شود

اندکی اندر باب بورژوازی و فرماسیون اقتصادی سرمایه داری

۱
نه.
تلاش ها و تقلاها و تشبثات و زحمات جنده و جاکش و قاچاقچی و جاسوس و رهزن و لات و لاشخور و دزد و جیب بر و غیره
از این زباله ها زحمتکش و پرولتر و یا کارگر نمی سازد.

۲
لومپن پرولتاریا
قبل از همه
ضد پرولتاریا و پایگاه فاشیسم و فوندامنتالیسم و آنارشیسم و حزب کمونیست گاو و خری است.

۳
بورژوازی
مترقی ترین طبقه جامعه بشری است که با قدرت یابی اش عصر درخشان جدید
با
هومانیسم
رنسانس
روشنگری
فلسفه کلاسیک بورژوایی آلمان 
(منبع مهم مارکسیسم)
 
اقتصاد کلاسیک انگلیس 
(منبع مهم مارکسیسم)
 
کمونیسم اوتوپیکی 
(منبع مهم مارکسیسم)
 
انقلابات صنعتی
فنی
علمی ـ فنی
و
توسعه غول آسای نیروهای مولده
امکان پذیر گشته است.

۴
بورژوازی و فرماسیون اقتصادی سرمایه داری
گورکن فرماسیون های ذلت بار برده داری و فئودالی و معمار و بستر تمدن و فرهنگ فخر انگیز بشری بوده است.

۵
بورژوازی مترقی و انقلابی و ضد برده داری و ضد فئودالی و ضد روحانی و ضد خرافی و طرفدار سرسخت پیشرفت و علم و فن را نباید با بورژوازی معاصر و واپسین مرتجع ضد علمی و ضد پیشرفت جامعه بشری عوضی گرفت.

۶
در مانیفست در این زمینه به روشنی تام و تمام سخن رفته است.

۷
بدون بورژوازی و فرماسیون اقتصادی سرمایه داری
تشکیل پرولتاریا و فرماسیون اقتصادی سوسیالیسم میسر نمی شد و نمی شود.

۸
توسعه تاریخی
توسعه ای پروسه ای و روندین و پله به پله است.

۹
پله های توسعه را نمی توان و نباید نادیده گرفت.

۱۰
در عرص ۲۰۰ سال که از عمر حاکمیت بورژوازی و فرماسیون اقتصادی سرمایه داری می گذرد
دستاوردهای علمی و فنی و فکری و فرهنگی و مادی و معنوی غول آسایی کسب شده اند که در طول تمامی تاریخ بشری کسب نشده بودند.

۱۱
مفاهیم تعریف دارند
تعریف علمی استاندارد دارند.

۱۲
از مفاهیم نباید به دلخواه فحشمفهوم سرهم بندی کرد.

۱۳
دفاع از عینیت و علمیت و حقیقت
متعالی ترین وظیفه هر عضو انقلابی و شریف جامعه بشری است.

۱۴
بالاتر از حقیقت
دستی نیست.
هوشنگ تیزابی

۱۵
حقیقت
مقدس ترین اوتوریته و مرجع برای پرولتاریا ست.

۱۶
حقیقت برای پرولتاریا = خدا برای مؤمنین

پرستیدنی
و
دفاع کردنی
تا حد پرستش و به هر قیمت

۱۶
صداقت = حقیقت پرستی

۱۷
صداقت افراد
معیار طراز نوین توده و پرولتاریا ست
و
نه
هارت و پورت و نارنجک در مشت و جار و جنجال

۱۸
برای کشف حقیقت
اما
تجهیزات خرد کل اندیش (فلسفه) ضرورت مبرم دارند

۱۹
چون
حقیقت
در کل است و کل حقیقی است

از دزدی تا استثمار

۱
نه.
دزدی مفهوم دیگری است.

۲
مارکس با پرودون در این زمینه چالش های جدی داشته است.
مراجعه کنید به فقر فلسفه.

۳
پرودون هم می گفت که بورژوازی دزد است.

۴
مارکس می گفت:
نه.
بورژوازی
استثمارگر است و نه دزد.

۵
بورژوازی از کارگر چیزی نمی دزدد.

۶
بورژوازی از کارگر چیزی می خرد.

۷
چیزی و یا کالایی به نام نیروی کار

۸
بختیاری بورژوازی این است 
که
 این
 کالا
(نیروی کار کارگر)
مرغی است که تخم دو زرده می گذارد.

۹
یعنی بیش ازقیمت خود
ارزش تولید می کند.

ایراد بینشی هر دو
و
راه حل هر دو کدامند؟

گویند، مردی دو دختر داشت؛
یکی را به یک کشاورز و دیگری را به یک کوزه گر شوهر داد...

چندی بعد همسرش به او گفت :
ای مرد سری به دخترانت بزن واحوال آنها را جویا شو!
مرد نیز اول به خانه کشاوز رفت وجویای احوال شد؛ دخترک گفت که زمین را شخم کرده و بذر پاشیده ایم اگر باران ببارد خیلی خوبست اما اگر نبارد بدبختیم...

مرد به خانه کوزه گر رفت، دخترک گفت کوزها را ساخته ایم و در آفتاب چیده ایم اگر باران ببارد بدبختیم و اگر نبارد خوبست...

مرد به خانه خود برگشت همسرش از اوضاع پرسید مرد گفت:
چه باران بیاید وچه باران نیاید ما بدبختیم!

جاوید باد طوطی
نماد نمونه وار جسارت مدنی

هر که ناموزد ز طوطی فگار
هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار

دی شیخ بی چراغ همی گفت در منار
با این و آن بگو:
«قتیبه خونخوارم آرزو ست

صدها هزار گردن فاضل در این دیار
در کام تیغ و خنجر و رگبارم آرزو ست»

ای بسا عکس ها که غنی تر از اندیشه ها هستند

۱
لحظه
و
یا
به قول مش خیام
دم
غنیمتدانستنی نیست.

۲
به قول طبری
غنیمت دانی دم
شرم انگیز است.

یادش به یاد باد
پیر مظلوم پرولتاریا

۳
در
دیالک تیک عمر و دم = دیالک تیک لحظه و روند = دیالک تیک جزء و کل
نقش تعیین کننده از آن عمر و روند و کل است.

۴
مولانا هم می دانست
فقط نپرس:
«چگونه می دانست؟»

در یکی از حکایات مولانا
به روایت امیر ت نیک آیین وده ها
شبی از شب ها فیلی وارد روستایی می شود.

دهاتی ها می کوشند تا به چیستایی اش پی ببرند:
هر کس به فوت و فن شناخت حسی
به جایی از فیل دست می مالد و تعریفش می کند
بدین طریق به تعداد دهاتی ها تعریف از فیل به عمل می آید:
یکی فیل را در دمش خلاصه می کند
و
دیگری در خرطومش و الی آخر

۵
نتیجه فلسفی حاصل از فیل شناسی را حریفی به نام مشد هگل از مناره بلند مسجد روستا
جار می زند:
حقیقت چیزها
در کل آن چیزها ست و نه در جزئیات شان
کل
حقیقی است و نه جزء

۶
فلسفه = خرد کل اندیش
به همین دلیل کشف حقیقت عینی
فقط از عهده فلسفه برمی آید و نه از عهده فقه و فیزیک و شیمی و هنر و غیره

۷
احزابی که فلسفی نباشند
بدتر از طویله اند
و
اعضای شان
بدتر از گاو و خر

ادامه دارد.
  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر