تأملی
از
میمحا نجار
۱
آه، هنگامی که خون از خشم سرکش
در تنور قلب ها می گیرد آتش،
برق سرنیزه چه ناچیز است
و
خروش خلق
هنگامی که می پیچد
چون طنین رعد از آفاق تا آفاق،
چه دلاویز است!
معنی تحت اللفظی:
جرقه برق سرنیزه در مقایسه با جلال آتش گرفتن خون در تنور قلب سرشاز از خشم سرکش
ناچیز است
و
پیچش خروش رعد آسای خلق از افقی به افقی دیگر خوشایند و دلپسند است.
تصاویر و تصورات سایه جوان
در
این بند شعر،
ستایش انگیزند:
قلب آدمی
به
تنوری
تشبیه می شود.
خشم سرکش آدمی
به
پمپ باد
و
خون در اندرون قلب
به
آتش.
۲
آه، هنگامی که خون از خشم سرکش
در تنور قلب ها می گیرد آتش،
برق سرنیزه چه ناچیز است
و
خروش خلق
هنگامی که می پیچد
چون طنین رعد از آفاق تا آفاق،
چه دلاویز است!
با
شعله آتش در تنور قلب
مورد مقایسه قرار می گیرد
و
تحقیر می شود.
چرا تحقیر می شود؟
هدف و آماج شاعر
از
تحقیر جرقه سر نیزه
چیست؟
خروش خشمگین خلق
ـ پوینده از افقی به افقی دیگر ـ
به
طنین غرش رعد
تشبیه می شود
و
مورد تجلیل قرار می گیرد.
چرا تجلیل می شود؟
هدف و آماج شاعر
از
تجلیل خروش خلق
چیست؟
این
ضمنا
به چه معنی است؟
۳
آه، هنگامی که خون از خشم سرکش
در تنور قلب ها می گیرد آتش،
برق سرنیزه چه ناچیز است
و
خروش خلق
هنگامی که می پیچد
چون طنین رعد از آفاق تا آفاق،
چه دلاویز است!
به معنی انتقال رزم طبقاتی از میدانی به میدان دیگری است.
این
به معنی تعویض فرم و میدان مبارزه طبقاتی است.
این
به معنی گذار مبارزه طبقاتی
از
میدان مادی
(اقتصادی ، سیاسی مثلا تظاهرات خیابانی)
به
میدان فکری
(هنری ـ استه تیکی ـ پوئه تیکی)
است
که
یکی از زیرمیدان ها و زیرفرم های مبارزه ایده ئولوژیکی است.
واژه های زیرمیدان و زیرفرم
را
به تقلید
از
واژه ریاضی زیرمجموعه
می سازیم.
این
بدان معنی است
که
مبارزه طبقاتی
در
میدان دیگری
و
در
فرم دیگری
ادامه می یابد.
اگر
مبارزه طبقاتی در فرم های اقتصادی و سیاسی
فرم عملی و مادی مبارزه طبقاتی
محسوب شوند،
مبارزه طبقاتی هنری ـ استه تیکی
مثلا
پوئه تیکی
(شعری)
فرم روحی و فکری (معرفتی، روحی، عاطفی، روانی) مبارزه طبقاتی است.
این
اما
به چه معنی است؟
۴
آه، هنگامی که خون از خشم سرکش
در تنور قلب ها می گیرد آتش،
برق سرنیزه چه ناچیز است
و
خروش خلق
هنگامی که می پیچد
چون طنین رعد از آفاق تا آفاق،
چه دلاویز است!
اگر دقت شود،
فرم فکری مبارزه طبقاتی
همراه همیشگی
فرم مادی آن بوده است.
مبارزه اقتصادی و سیاسی
نیز
با
شعر و شعور و شعار
همراهی شده است.
این
بدان معنی است
که
مبارزه طبقاتی
در
بستر دیالک تیکی مادی و فکری
جریان می یابد.
در
مبارزه طبقاتی
ماده و روح
دست در دست
می روند.
هر مبارزه ای از اعتصاب تا تظاهرات
با
پلاکاردی و شعر و شعاری
همراهی می شود.
۵
آه، هنگامی که خون از خشم سرکش
در تنور قلب ها می گیرد آتش،
برق سرنیزه چه ناچیز است
و
خروش خلق
هنگامی که می پیچد
چون طنین رعد از آفاق تا آفاق،
چه دلاویز است!
نتیجه ی انعکاس مبارزه طبقاتی مادی خونین
در
آیینه ضمیر شاعر
است.
شاعر توده
با
این شعر
مبارزه پر تلفات توده
را
در میدان فکری
تداوم می بخشد
و
بر
دژهای مادی و فکری طبقه حاکمه
حمله می برد.
ضمنا
به توده مغلوب در میدان مادی مبارزه طبقاتی
قوت قلب می بخشد.
دیالک تیک تحقیر و تحسین شاعر
ذوالفقار دو لبه است:
سرنیزه طبقه حاکمه
تحقیر
می شود
و
خروش خشماگین توده،
تحسین.
بدون تحلیل دیالک تیکی شعر سایه
نمی توان به عظمت محتوای آن پی برد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر