شین میم شین
نه اندیشه
مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن
مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار
فراگرفت.
عزازیل
طبق
روایات ، یکی از سه فرشته (هاروت ، ماروت ، عزازیل ) است
که
خدا آنان را به
کره ٔ زمین فرستاد تا مانند آدمیان زندگی کنند و ازمحرمات بپرهیزند والا
تنبیه شوند.
عزازیل پس از چندی چون دانست که از عهده ٔ این امتحانات برآمدن
مشکل است
اظهار عجز نمود و معاف شد
ولی دو تن دیگر به مأموریت خود ادامه
دادند و فریب زنی (زهره = ناهید) را خوردند،
شراب نوشیدند و اسم اعظم را
بدان زن گفتند وبه پادافراه این کردار
در چاه بابل معلق شدند
و
تا روز
رستاخیز بدین حال خواهند ماند
۱
به تهدید اگر
برکشد تیغ حکم
بمانند کروبیان
صم بکم
وگر در دهد یک
صلای کرم
عزازیل گوید،
نصیبی برم
معنی تحت اللفظی:
اگر
خدا به نیت تهدید حکم صادر کند،
ملائکه
مقرب
لال و
کر
می
مانند
و
اگر
به سر سفره بخشش دعوت کند
عزازیل
هم
نصیب
می برد.
تصور
و تصویر سعدی
از
خدا
همان
تصور و تصویر خلایق از خوانین و سلاطین قدر قدرت خودکامه است:
حکم
صادره توسط خان و سلطان
همان
و
اجرای
بی چون و چرای آن
همان.
۲
به تهدید اگر
برکشد تیغ حکم
بمانند کروبیان
صم بکم
وگر در دهد یک
صلای کرم
عزازیل گوید، نصیبی
برم
امت
ایران
همین
روند و ورال
را
تجربه
کرده اند:
جلاد
جماران
تیغ
حکم برمی کشد
و
کروبیان
لال و
کر می مانند
و
هزاران
عضو جامعه بی شرمانه و بی رحمانه قتل عام می شوند
و
وقتی
صلای
کرم در می دهد،
عزازیلیان
به
یغمای خوان کری به نام کشور بی صاحب ایران
کمر
بر می بندند و یکشبه مرد ۵ میلیارد دلاری می شوند.
سؤال
خدای
اسلام
چیزی
جز انعکاس الف ـ الف
خوانین
و سلاطین و فقیهان زمینی نیست.
جواب
خدای
اسلام
چیزی
جز انعکاس انتزاعی ـ آسمانی
خوانین
و سلاطین و فقیهان زمینی نیست.
خدای سعدی با سایه های زمینی اش فرق چندانی دارد:
وقتی خشم می گیرد، همه ملازمان و مشاوران،
از وحشت برخود می لرزند و به تته پته می افتند.
زمانی که صلای کرم در می دهد،
آب دهن
عزازیل راه می افتد.
۳
به تهدید اگر
برکشد تیغ حکم
بمانند کروبیان
صم بکم
وگر در دهد یک
صلای کرم
عزازیل گوید،
نصیبی برم
خدا
یار و یاور مستضعفین است
و
اجابت کننده دعای زاری کنندگان.
سؤال
سعدی در این بیت شعر،
دیالک تیک انسان و خدا
را
از
سویی
به شکل دوئالیسم ذ و ر
و
از
سوی دیگر
به شکل دوئالیسم ت و الف
بسط و تعمیم می دهد.
جواب
سعدی در این بیت شعر،
دیالک تیک انسان و خدا
را
از
سویی
به شکل دوئالیسم ذلت و رحمت
و
از
سوی دیگر
به شکل دوئالیسم تضرع و اجابت
بسط و تعمیم می دهد.
۴
فروماندگان را
به رحمت قریب
تضرع کنان را به
دعوت مجیب
خدا
بسان اعضای طبقه حاکمه برده دار و فئودال و
بورژوازی
توده
را
خوار و
زار و ذلیل می خواهد
و
نه
سرافراز و خودمختار و بی نیاز.
ایده ئولوژی فئودالی
از
انسان
که
روزی روزگاری اشرف موجودات محسوب می شد
و
ملائکه و اجنه می بایستی در مقابلش به سجده در
آیند
و یا نفرین و رانده شوند،
تفاله ای گندیده باقی می گذارد
که
فرومانده
و ذلیل و علیل است
و
تنها هنری
که
دارد،
تضرع و
زاری است.
سعدی دچار تناقض دست و پاگیری شده
که
تا آخر
عمرش
قادر به
نجات از دست آن نخواهد بود.
خدائی که باعث و بانی بیداد اجتماعی قلمداد می
شود، بیدادی که از سوی جانشین سعدی در
شیراز، خواجه حافظ، لومپن مآبانه «داد» جا زده می شود،
دوستدار فروماندگانی تلقی می شود
که
خود باعث فروماندگی آنها بوده است:
دلا، منال ز
بیداد و جور یار، که یار
تو را نصیب همین
کرد و این از آن، داد است.
معنی تحت اللفظی:
ما نباید از بیداد خدا
شکوه سر دهیم.
برای اینکه بیداد خدا
داد
است.
جل الخالق:
خواجه تنها چیزی که ندارد شرم است.
بیداد
را
بی شرمانه
وارونه می سازد و به ضد آن استحاله می بخشد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر