جلالالدین محمد بلخی
معروف به مولوی
(۶۰۴ ـ ۶۷۲ ه. ق)
ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین
دفتر اول
بخش دهم
بیان آنک کشتن و زهر دادن مرد زرگر
به اشارت الهی بود
نه به هوای نفس و تامل فاسد
آنک از حق یابد او وحی و جواب
هرچه فرماید بود عین صواب
آنک جان بخشد، اگر بکشد روا ست
نایب است و دست او دست خدا ست
همچو اسماعیل پیشش سر بنه
شاد و خندان پیش تیغش جان بده
تا بماند جانت خندان تا ابد
همچو جان پاک احمد با احد
عاشقان آنگه شراب جان کشند (کشیدن)
که به دست خویش
خوبان شان کشند
شاه آن خون از پی شهوت نکرد
تو رها کن بدگمانی و نبرد
تو گمان بردی که کرد آلودگی
در صفا غش کی هلد پالودگی
بهر آن است این ریاضت و این جفا
تا بر آرد کوره از نقره جفا
بهر آن است امتحان نیک و بد
تا بجوشد بر سر آرد زر زبد (کف)
گر نبودی کارش الهام اله
او سگی بودی دراننده نه شاه
پاک بود از شهوت و حرص و هوا
نیک کرد او
لیک
نیک بد نما
۱
آنک از حق یابد او وحی و جواب
هرچه فرماید بود عین صواب
آنک جان بخشد، اگر بکشد روا ست
نایب است و دست او دست خدا ست
مولانا
پس از شستن شیخ و شاه (طبیب الله و پادشاه)
به
آب زمزم
و
توجیه جنایت آندو در حق کنیزک و زرگر
پاشنه دهانش را می کشد
و
به
صدور رهنمود
کمر برمی بندد:
۲
همچو اسماعیل پیشش سر بنه
شاد و خندان پیش تیغش جان بده
رهنمود اول مولانا
این است
که
خواننده اشعار او
اسماعیل وارگی پیشه کند
و
داوطلبانه
و
شادمان و خندان
گردن به تیغ شیخ و شاه دهد.
دیری است
که
در ایران و افغانستان و عراق و غیره
رهنمود مولانا
جامه عمل می پوشد:
جوانان مردم
عضو سازمان های سیاسی و مذهبی و مافیایی بسیج و حزب الله و پاسداران و مجاهدین و فدائیان و غیره
می شوند
و
آن می کنند که پیشوا طلب می کند.
یعنی
عملا
سر خالی از مغز اندیشنده خود
را
پیش پیشوا می نهند
و
گردن به تیغ تیز پیشوا می دهند.
باورش دشوار است،
که
«آدم های» ۴۰ ـ ۵۰ ساله
بسان روبات های مکانیکی
عرعر می کنند و عمل می کنند.
انسان
توسط عرفان
سلب آدمیت می شود
و
بره واره می گردد
و گردن به تیغ هر جلاد می دهد.
اکنون
آنتی هومانیسم و آسوسیالیته (بشرستیزی و جامعه ستیزی) عرفان آشکار می گردد.
این
آنتی هومانیسم و آسوسیالیته (بشرستیزی و جامعه ستیزی) عرفان
البته
مانع آن نمی شود
که
عرفای شیاد
دم از هومانیسم و سوسیالیته
بزنند.
۲
تا بماند جانت خندان تا ابد
همچو جان پاک احمد با احد
معنی تحت اللفظی:
اگر اسماعیل وارگی پیشه کنی
جانت تا ابد خندان می ماند.
به همان سان که جان پیامبر پیش الله تا ابد خندان مانده است.
معلوم نیست
که
مولانا
منظورش از جان چیست
و
ضمنا
از کجا می داند که جان احمد پاک بوده و ضمنا تا ابد خوش و خندان با احد بوده است.
درست به همین دلایل است
که
عارف شناس تیزبین شیراز
اهل طریقت و عرفان
را
مشتی کلاش و شیاد قلمداد می کند.
فقط
کافی است
که
کسی خود را به خدا بچسباند
و
با بندگان خر خدا
هر چه می خواهد بکند.
مولانا هم کرده است و مرادهای خانقاه ها هم کماکان می کنند:
مریدان خود
را
مورد تجاوز جنسی داوطلبانه قرار می دهند
و
ادعا می کنند که دیدار با خدا
همین سوار شدن بر تختخواب مراد و سکس داشتن با خودش و زنش و توله هایش است.
اکنون می توان ردیافت
که
عرفان در خدمت فاشیسم و فوندامنتالیسم و نیهلیسم است.
همه
علمای اعلام و ایات عظام
از بن لادن تا ملا عمر
از روح الله تا سیدعلی
از مهاجرانی تا موسوی
عارف اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر