تحلیلی
از
ربابه نون
صدقه
هیچ کمکی به بینوایان نمی کند.
فقرا به عدالت محتاج اند
و
نه
به صدقه.
و
نه
به صدقه.
ما
با دادن صدقه
از عذاب وجدان معذب رهایی می یابیم.
با دادن صدقه
از عذاب وجدان معذب رهایی می یابیم.
حریف
انتقاد جامعه ای
یا
انتقادی مارکسیستی ـ لنینیستی
است
و
یا
عرعر
است.
یعنی
اصلا انتقاد نیست.
یعنی
هارت و پورت توخالی
است.
اوپوزیسیون بی شعور جماران
همه مفاهیم معروف
را
به تندبار دشنام و تحقیر و توهین بسته است.
از خدا تا اسلام
از صیغه تا صدقه
بی آنکه بدیل بهتری برای آنها عرضه بدارد.
وقتی هم بپرسی
برای اسلام
چه بدیلی دارید،
جواب می دهند:
دانش
خرد
انسانیت
(هومانیته)
بی آنکه ذره ای دانش و خرد و انسانیت داشته باشند.
وقت آن رسیده که روی مفاهیم تأمل کنیم.
۱
صدقه
هیچ کمکی به بینوایان نمی کند.
فقرا به عدالت محتاج اند
و
نه
به صدقه.
و
نه
به صدقه.
ما
با دادن صدقه
از عذاب وجدان معذب رهایی می یابیم.
با دادن صدقه
از عذاب وجدان معذب رهایی می یابیم.
حریف چنان وانمود می کند
که
انگار دره عمیق پرناشدنی میان صدقه و عدالت ووجود دارد.
غافل از این،
که
ما از دیرباز به علل و دلایل مختلف
با
دیالک تیک صدقه و عدالت
سر و کار داریم.
برای اثبات عینیت و علمیت این دیالک تیک
باید پرسید:
عدل و داد و ظلم و بیداد
به چه معنی اند؟
۲
صدقه
هیچ کمکی به بینوایان نمی کند.
فقرا به عدالت محتاج اند
و
نه
به صدقه.
و
نه
به صدقه.
ما
با دادن صدقه
از عذاب وجدان معذب رهایی می یابیم.
با دادن صدقه
از عذاب وجدان معذب رهایی می یابیم.
بنیان مفاهیم داد و بیداد
دیالک تیک داد و ستد
است:
قانون لایزال هستی به طور کلی
این است
که
به ازای هر ستدی باید دادی داده شود.
مهم ترین فرم بسط و تعمیم دیالک تیک داد و ستد
در عرصه حیات
دیالک تیک جذب و دفع
است:
موجود زنده
مواد غذایی
را
از
طبیعت
می ستاند
(ستد)
بعد
باید
تفاله مواد غذایی
را
به
طبیعت
پس دهد.
(داد)
اگر
دیالک تیک داد و ستد
(جذب و دفع)
تخریب شود،
موجود زنده نمی تواند زنده بماند.
۳
صدقه
هیچ کمکی به بینوایان نمی کند.
فقرا به عدالت محتاج اند
و
نه
به صدقه.
و
نه
به صدقه.
ما
با دادن صدقه
از عذاب وجدان معذب رهایی می یابیم.
با دادن صدقه
از عذاب وجدان معذب رهایی می یابیم.
بیداد
مخفف ستد بدون داد است:
مثلا گرفتن نعمتی از کسی و ندادن نعمت دیگری به ازای آن
به معنی ستد بی داد است.
به اختصار
به معنی بیداد است.
صدقه
در همه فرم هایش
ماهیتا
چیزی جز داد نیست.
دادی
که ستدش نامعلوم و مجهول است.
مثلا
رعیتی
عمری کار می کند
و
بخشی از محصول کارش
را
به صور مختلف به اعضای طبقه حاکمه
(اشرافیت فئودال و روحانی)
می دهد.
بی آنکه به ازای آن ستدی بستاند.
این بدان معنی است
که
بر رعیت بیداد می رود.
همین رعیت
در ایام پیری
محتاج صدقه این و آن می شود.
یعنی
به ازای بهره مالکانه که عمری داده است
بی آنکه ستدی به ازایش گرفته باشد،
اکنون از این و آن دادی می ستاند.
دادی که صدقه نامیده می شود.
دایره دیالک تیک داد و ستد
بدین طریق
بسته می شود:
صدقه = دادی که به ازای ستد طبقه حاکمه از رعیت
به رعیت پیر داده می شود.
به همین دلیل می توان گفت:
دیالک تیک داد و ستد = دیالک تیک صدقه و داد (عدالت)
۴
صدقه
هیچ کمکی به بینوایان نمی کند.
فقرا به عدالت محتاج اند
و
نه
به صدقه.
و
نه
به صدقه.
ما
با دادن صدقه
از عذاب وجدان معذب رهایی می یابیم.
با دادن صدقه
از عذاب وجدان معذب رهایی می یابیم.
هم
این ادعا که صدقه هیچ کمکی به رعیت پیر نمی کند،
خرافه ای بیش نیست
و
هم
این ادعا که رعیت به عدالت احتیاج دارد.
چون
هر دادی به رعیت بیداد دیده
دادی
(عدالتی)
است.
اکنون
ضمنا
دلیل رهایش از عذاب وجدان در پی داد (صدقه) به رعیت پیر
روشن می شود:
اعضای طبقه حاکمه
بهتر از هر کس می دانند که به ازای کار رعیت، به عوض داد، بی داد داده اند.
به همین دلیل در عذاب وجدان به سر می برند
و
با دادن داد (صدقه) آبی بر آتش اجاق وجدان می پاشند و آرامش نسبی می یابند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر