جلالالدین محمد بلخی
معروف به مولوی
(۶۰۴ ـ ۶۷۲ ه. ق)
ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین
دفتر اول
بخش دهم
بیان آنک کشتن و زهر دادن مرد زرگر
به اشارت الهی بود
نه به هوای نفس و تامل فاسد
کشتن آن مرد بر دست حکیم
نه پی اومید بود و نه ز بیم
او نکشتش از برای طبع شاه
تا نیامد امر و الهام اله
آن پسر را کاش (که اش) خضر ببرید حلق
سر (راز) آن را در نیابد عام خلق
آنک از حق یابد او وحی و جواب
هرچه فرماید بود عین صواب
آنک جان بخشد، اگر بکشد روا ست
نایب است و دست او دست خدا ست
معنی تحت اللفظی:
ترور زرگر
توسط طبیب الله
به دلیل بیم و امید نبود.
اگر خدا فرمان نداده بود،
طبیب الله
به خاطر شاه
به ترور زرگر اقدام نمی کرد.
خلایق خر نمی توانند به راز بریدن حلق پسرک توسط حضرت خضر پی ببرند.
کسی که با حق تعالی در رابطه است،
هرچه گوید، درست است.
خدایی که جان داده، حق جان ستانی هم دارد.
طبیب الله
نایب الله
است
و
دست او،
ید الله
است.
مولانا
در این بند از شعر،
ترور زرگر بینوا
را
تئوریزه و تئولوژیزه می کند
و
بی شرمانه
به گردن خدای کذایی و فضایی می اندازد.
۱
کشتن آن مرد بر دست حکیم
نه پی اومید بود و نه ز بیم
مولانا
در این بیت شعر
دیالک تیک بیم و امید
را
به خدمت می گیرد.
منظور او احتمالا دیالک تیک سود و زیان است:
حکیم الله
به دلایل پراگماتیستی دست به ترور زرگر نزده است.
یعنی
نه
سودی در این ترور داشته و نه زیانی.
این بدان معنی است
که
عمل آدمی
حتمالا
نباید هدفمند و آماجمند باشد.
۲
او نکشتش از برای طبع شاه
تا نیامد امر و الهام اله
به نظر مولانا
تصمیمگیر اصلی و تعیین کننده
شخص شخیص خدا
بوده است:
خدا امر به قتل زرگر کرده است
و
امر خود را از طریق الهام به طبیب آمده از عالم خواب و خیال
ابلاغ کرده است.
الهام
(اینتوئی سیون)
یکی از شاهمفاهیم فلاسفه بورژوایی واپسین در تئوری شناخت امپریالیستی است.
الهام
در این بیت شعر مولانا
پل رابطه میان الله و اجامر الله
محسوب می شود.
اجامر جماران
هم
تقریبا
همین جفنگ مولانا
را
نشخوار می کنند:
الله
برای مهمانان سید علی
به روایت یکی از معممین معروف و ضمنا میهمان،
طعام از بهشت می فرستد.
آنهم
نه
به واسطه ملک عادی و درجه پایین،
بلکه به واسطه شخص شخیص جبرئیل.
جبرئیل مرئی و ملموس و گردنکلفت.
روح الله
هم
بسان حکیم الله
پس از دریافت «امر و الهام» الله
فتوای ترور کلکتیو جوانان و پیران پرولتاریا
را
داده است.
حزب توده
اگر احیانا احیا شود،
باید
برای خونخواهی به بارگاه الله برود و نه روح الله.
۳
آن پسر را کاش (که اش) خضر ببرید حلق
سر (راز) آن را در نیابد عام خلق
اگر کسی دلیل بطلبد،
چه آسانتر از آن.
ترور زرگر و جوانان و پیران پرولتاریا
قابل قیاس با ترور پسری توسط حضرت خضری است
که
عقل عوام الناس
قادر به توضیح و درک علل آن نیست.
اصلا
علتی
برای عملی
در بین نیست.
فقط و فقط
اراده ای
در بین است:
کن، فیکون
اراده ی اوتوریته ای انتزاعی و آسمانی
در بین است.
مولانا
به طرز مسکوتی
فاتحه ای بلند
بر
اصل علیت
و
یا
دیالک تیک علت و معلول
می خواند.
در
قاموس مولانا
معلول
حتما
نباید علتی داشته باشد.
می توان گفت
که
مولانا
دیالک تیک علت و معلول
را
به شکل دوئالیسم اراده و معلول تحریف می کند.
این خود نشانه دیگری بر خردستیزی مولانا و عرفان به طور کلی است.
دلیل محبوبیت عرفان و مولانا برای محافل امپریالیستی
همین خردستیزی
است.
۴
آنک از حق یابد او وحی و جواب
هرچه فرماید بود عین صواب
مولانا
در این بیت شعر
به تبرئه و تقدیس جلاد زرگر می پردازد:
الهام
به
چرخش قلمی
به
سؤال و جواب
(گفتگو میان الله و طبیب الله)
و
وحی
مبدل می شود.
مولانا
ضمنا
هر حکم طبیب الله
را
حکم الله
جا می زند.
درست به همان سان که مصباح و جنتی و آیات عظام و علمای علام
از
جلسه دو هفتگی سید علی با امام زمان و خضر و الیاس
گزارش می دهند.
عوامفریبی
که
حتما
نباید شاخ و دم و دم و دستگاه داشته باشد.
امام زمانی
که
به خواب شاه بی دین و ایمان می آمد،
چرا نباید به حضور سید علی مشرف شود.
مداحی
حتی
خود خمینی
را
امام زمان می دانست.
عیرانی جماعت
غیر از ذره ای عقل
کم و کسری ندارند.
۵
آنک جان بخشد، اگر بکشد روا ست
نایب است و دست او دست خدا ست
مولانا
در این بیت شعر
میان الله و طبیب الله علامت تساوی می گذارد.
آنسان که تمیز الله از طبیب الله محال می گردد:
جانبخش
(الله)
حق دارد
که
جانستان
(طبیب الله)
باشد.
ضمنا
ادعا می شود که دست زهربیز طبیب الله همان ید الله معروف است.
ای شرم
ای جفنگ.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر