مهندس صادق انصاری
(ا. برزگر)
اندیشه ها، مفاهیم و زبان فارسی
در
قلمرو «ولایت فقیه»
دفتر چهارم
شورای نویسندگان و هنرمندان ایران
(۱۳۶۵)
ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین
۱
بدین سان
در
روند انتقال انقلابی قدرت
به
گروه مسلط روحانیت شیعه
«اسلام انقلابی»
به
«انقلاب اسلامی»
مبدل شد
و
در پی آن
شعار احیای «شعائر اسلام»
و
اجرای «احکام شرع»
به منظور تحکیم هر چه بیشتر مبانی قدرت روحانیت حاکم،
استراتژی سیاسی ـ اجتماعی آن
را
به وجود آورد.
آنچه که الف برزگر
به خیال خود کشف می کند و به طرز غیرعلمی و با مفاهیم توخالی توضیح می دهد،
چیزی جز تسخیر زیربنای اقتصادی توسط اشرافیت فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی و بنای روبنای ایده ئولوژیکی به اصطلاح اسلامی بر روی زیربنای اقتصادی تسخیر گشته نیست.
این روبنای ایده ئولوژیکی فئودالی ـ اسلامی
(«شعائر اسلام» و «احکام شرع»)
نه، احیا می شوند و نه، برای اولین بار، اجرا.
روحانیت
به طور کلی
مهم ترین قشر روشنفکر هر جامعه است.
معمار روح هر جامعه بی روح (مرده) است.
روحانیت
همیشه
در اوپوزیسیون قرار دارد.
اگرچه
ضمنا
بخشی از طبقه حاکمه است.
حتی
اگر حکومت تئوکراتیکی در جامعه ای استقرار یابد،
یعنی
خود روحانیت بر مسند قدرت نشیند،
باز هم در اوپوزیسیون قرار دارد.
یعنی
دیالک تیکی از پوزیسیون و اوپوزیسیون
است.
دشواری مبارزه با روحانیت به همین دلیل است.
روحانیت
همیشه از گزند تحولات تاریخی (فرماسیونی ـ اقتصادی)
مصون می ماند.
روحانیت مثل کنه است.
اگر بر اندام جامعه بچسبد
ول نمی کند.
۲
«اسلام انقلابی»
به
«انقلاب اسلامی»
مبدل شد
و
در پی آن
شعار احیای «شعائر اسلام»
و
اجرای «احکام شرع»
به منظور تحکیم هر چه بیشتر مبانی قدرت روحانیت حاکم،
استراتژی سیاسی ـ اجتماعی آن
را
به وجود آورد.
شعائر اسلام و احکام شرع
در طول هزار و چند صد سال،
مکرر
تبلیغ شده اند.
شعائر اسلام و احکام شرع
سنگرهای ایده ئولوژیکی روحانیت سنی و شیعه بوده اند
و
بخشا
عملی شده اند.
ای بسا
روشنگران انقلابی
که
تکفیر و تحقیر و تخریب و تبعید و ترور شده اند.
میرزا علی معجز
روشنگر بی همتای دیار آتش ها
نخست تکفیر و بعد تبعید شده است.
سید احمد کسروی
در روز روشن
توسط باند خونریز فدائیان اسلام
(که خود سید علی احتمالا عضو آن بوده)
ترور شده است.
تحت فشار قرار دادن مردم در ماه رمضان
تازگی ندارد.
تبلیغ حجاب و مبارزه بر ضد بی حجابی و غیره
هم
به همین سان.
آنچه
پس از شکست انقلاب جوان سفید و پیروزی مجدد ارتجاع سیاه
چشمگیر است،
همین دیالک تیک اسلام عنقلابی و عنگلاب اسلامی است.
اسلام عنقلابی
به چه معنی است؟
۳
اسلام عنقلابی
اوتوپی
(مدینه فاضله خیالی ـ آبدوغخیاری)
بوده است.
اسلام عنقلابی
شاهکلید گشایش در مدینه فاضله به روی امت اسلام بوده است.
تئوری رجعت به صدر اسلام
هزار و چند سال
تبلیغ شده است.
فوندامنتالیسم
به لحاظ فقهی و فکری
تازگی ندارد.
تازگی آن در مادیت یابی و شیئیت یابی زورکی فقه و فکر (اوتوپی) مربوطه است.
دلیل پیروزی سهل و آسان فوندامنتالیسم،
فقدان روشنگری علمی و انقلابی
از
سویی
و
موجودیت کماکان مناسبات تولیدی و مؤسسات (نهادهای) تئولوژیکی ـ تئوریکی (فقهی ـ فکری) نامعاصر فئودالیسم
بوده است.
اگر انقلاب سفید
با تکیه بر توده های مولد و زحمتکش
(دهقانان، پیشه وران، کارگران و روشنفکران انقلابی)
مناسبات تولیدی و مؤسسات (نهادهای) تئولوژیکی ـ تئوریکی (فقهی ـ فکری) نامعاصر فئودالیسم
را
تار و مار می کرد،
نه از اسلام عنقلابی نام و نشانی می ماند
و
نه، عنگلاب اسلامی به این آسانی ها پیروز می گشت.
هراس انقلاب سفید
از
توده و حزب توده
اما
آن را فلج ساخت و بر دستاوردهای ارجمند آن
فاتحه ای بالا بلند خواند.
بدون توده و حزب توده
نمی توان انقلاب کرد.
حمایت تماشاگرانه توده از انقلاب کافی نیست.
تنها حزبی که می توانست کارزار ایده ئولوژیکی بر ضد اشرافیت فئودال و روحانی و بورژوازی بازاری
را
رهبری کند
و
از دژهای انقلاب بورژوایی دفاع به عمل آورد،
حزب توده بوده است که تحت پیگرد لحظه به لحظه قرار داشته است:
سیاوش کسرایی
شاعر ارگانیک توده و حزب توده
لانه ام در باغ صیاد است
سینه ام در هر دمی آماجگاه تیر بیداد است.
پندگویان می دهندم پند:
«ماندنت بیهوده اینجا،
ماندنت تا چند؟
بال بگشا، دل بکن از این خطرخانه
آشیان بردار از شاخی که هر دم در کف باد است.»
من ولی در باغ می مانم
که
باغم
پر گل ِ یاد است
وز فراز ِ چشم اندازم
فراوان پرده ها
پیدا:
«برگ افشان ِ درختان ِ تبر خورده
مرگ شبنم ها
سرکشی ِ خارها و جست و جوی ریشه ها در خاک
عطر ِ پنهان ِ بهاری زندگی آرا.»
آری، آری
من به باغ ِ خفته، می مانم
باغ، باغ ما ست
پنج روزی بیش و کم،
گر پایمال ِ پای صیاد است.
پایان
در طول هزار و چند صد سال،
مکرر
تبلیغ شده اند.
شعائر اسلام و احکام شرع
سنگرهای ایده ئولوژیکی روحانیت سنی و شیعه بوده اند
و
بخشا
عملی شده اند.
ای بسا
روشنگران انقلابی
که
تکفیر و تحقیر و تخریب و تبعید و ترور شده اند.
میرزا علی معجز
روشنگر بی همتای دیار آتش ها
نخست تکفیر و بعد تبعید شده است.
سید احمد کسروی
در روز روشن
توسط باند خونریز فدائیان اسلام
(که خود سید علی احتمالا عضو آن بوده)
ترور شده است.
تحت فشار قرار دادن مردم در ماه رمضان
تازگی ندارد.
تبلیغ حجاب و مبارزه بر ضد بی حجابی و غیره
هم
به همین سان.
آنچه
پس از شکست انقلاب جوان سفید و پیروزی مجدد ارتجاع سیاه
چشمگیر است،
همین دیالک تیک اسلام عنقلابی و عنگلاب اسلامی است.
اسلام عنقلابی
به چه معنی است؟
۳
«اسلام انقلابی»
به
«انقلاب اسلامی»
مبدل شد
و
در پی آن
شعار احیای «شعائر اسلام»
و
اجرای «احکام شرع»
به منظور تحکیم هر چه بیشتر مبانی قدرت روحانیت حاکم،
استراتژی سیاسی ـ اجتماعی آن
را
به وجود آورد.
اسلام عنقلابی
اوتوپی
(مدینه فاضله خیالی ـ آبدوغخیاری)
بوده است.
اسلام عنقلابی
شاهکلید گشایش در مدینه فاضله به روی امت اسلام بوده است.
تئوری رجعت به صدر اسلام
هزار و چند سال
تبلیغ شده است.
فوندامنتالیسم
به لحاظ فقهی و فکری
تازگی ندارد.
تازگی آن در مادیت یابی و شیئیت یابی زورکی فقه و فکر (اوتوپی) مربوطه است.
دلیل پیروزی سهل و آسان فوندامنتالیسم،
فقدان روشنگری علمی و انقلابی
از
سویی
و
موجودیت کماکان مناسبات تولیدی و مؤسسات (نهادهای) تئولوژیکی ـ تئوریکی (فقهی ـ فکری) نامعاصر فئودالیسم
بوده است.
اگر انقلاب سفید
با تکیه بر توده های مولد و زحمتکش
(دهقانان، پیشه وران، کارگران و روشنفکران انقلابی)
مناسبات تولیدی و مؤسسات (نهادهای) تئولوژیکی ـ تئوریکی (فقهی ـ فکری) نامعاصر فئودالیسم
را
تار و مار می کرد،
نه از اسلام عنقلابی نام و نشانی می ماند
و
نه، عنگلاب اسلامی به این آسانی ها پیروز می گشت.
هراس انقلاب سفید
از
توده و حزب توده
اما
آن را فلج ساخت و بر دستاوردهای ارجمند آن
فاتحه ای بالا بلند خواند.
بدون توده و حزب توده
نمی توان انقلاب کرد.
حمایت تماشاگرانه توده از انقلاب کافی نیست.
تنها حزبی که می توانست کارزار ایده ئولوژیکی بر ضد اشرافیت فئودال و روحانی و بورژوازی بازاری
را
رهبری کند
و
از دژهای انقلاب بورژوایی دفاع به عمل آورد،
حزب توده بوده است که تحت پیگرد لحظه به لحظه قرار داشته است:
سیاوش کسرایی
شاعر ارگانیک توده و حزب توده
لانه ام در باغ صیاد است
سینه ام در هر دمی آماجگاه تیر بیداد است.
پندگویان می دهندم پند:
«ماندنت بیهوده اینجا،
ماندنت تا چند؟
بال بگشا، دل بکن از این خطرخانه
آشیان بردار از شاخی که هر دم در کف باد است.»
من ولی در باغ می مانم
که
باغم
پر گل ِ یاد است
وز فراز ِ چشم اندازم
فراوان پرده ها
پیدا:
«برگ افشان ِ درختان ِ تبر خورده
مرگ شبنم ها
سرکشی ِ خارها و جست و جوی ریشه ها در خاک
عطر ِ پنهان ِ بهاری زندگی آرا.»
آری، آری
من به باغ ِ خفته، می مانم
باغ، باغ ما ست
پنج روزی بیش و کم،
گر پایمال ِ پای صیاد است.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر