شین میم شین
نه اندیشه
مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن
مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار
فراگرفت.
۱
غنی ملکش از طاعت جن و انس
معنی
تحت اللفظی:
ملک
خدا
از
اطاعت اجنه و انسان ها
غنی
است.
سعدی
در این بیت شعر،
معیار عینی بنده داری ـ فئودالی
برای خیر و شر، زیبا و زشت، عالی و پست ارائه می
دهد.
هر دختربچه و پسربچه فئودالی
هم
همین معیار را ارائه می داد:
وسعت اراضی، تعداد دهات تحت
مالکیت خصوصی خود، تعداد رعیت، بنده، نوکر، کلفت، غلام و خدمتکار و نفوذ و اعتابر
سیاسی.
سؤال
سعدی
همین معیار فئودالی ـ بنده
داری
را
در
آیینه آسمان
منعکس می کند و الف آسمانی ـ انتزاعی آن عبارت می شود
از
تعداد
ملائکه و اجنه و انسان های مشغول خدمت در ملک خدا.
جواب
همین معیار فئودالی ـ بنده
داری
را
در
آیینه آسمان
منعکس می کند و انعکاس آسمانی ـ انتزاعی آن عبارت می شود از تعداد
ملائکه و اجنه و انسان های مشغول خدمت در ملک خدا.
خدای سعدی غنی است و
جانبدار اغنیا ست.
۲
پرستار امرش همه چیز و کس
بنی آدم و مرغ و مور و مگس
معنی تحت اللفظی:
همه کس و همه چیز
از حشره تا پرنده تا آدم
غلام حلقه به گوش خدا ست.
سعدی
در این بیت شعر،
خدمتکاران اربابان بنده دار
و فئودال
را
در
آیینه زلال آسمان
منعکس می کند و انعکاس
آسمانی ـ انتزاعی آنها
همین می شود.
همانطور که بنده ها، رعایا،
نوکران، کنیزان، کلفتان، غلامان، گاوان، اسبان، خران و گوسفندان و غیره
مطیع و خدمتگزار اشراف بنده
دار، فئودال و دربار اند، به همان سان نیز در دایره وسیعتری
جن و انس و مرغ و مور و مگس
مطیع و گوش به فرمان امر
خداوند تعالی هستند.
سؤال
آسمان آیینه زلال و بی غل
وغش ز است.
جواب
آسمان آیینه زلال و بی غل
وغش زمین است.
۳
مر او را رسد
کبریا و منی
که ملکش قدیم
است و ذاتش غنی
معنی
تحت اللفظی:
خدا
حق
دارد که مغرور و از خود راضی باشد
برای
اینکه ملکش قدیم است و ذاتش غنی است.
همان
کسی که مدعی غیرقابل شناخت بودن خدا بود،
حالا
پاشنه
دهانش را کشیده
و
راجع
به ملک و ذات و تعداد نوکر و کنیز و کلفت و غلام خدا
داد
سخن سر داده است.
۴
مر او را رسد
کبریا و منی
که ملکش قدیم
است و ذاتش غنی
اکنون نوبت به معیار
فئودالی دیگری می رسد
و
آن شجره فئودالی ـ بنده
داری است.
اشرافیت کسی هرچه قدیم تر باشد
و خود او هر چه غنی تر باشد،
او
به همان اندازه متنفذتر و معتبرتر خواهد بود.
سعدی
همین معیار فئودالی
را
پس از انتزاع در آیینه
آسمان منعکس می کند
و
به خدا نسبت می دهد.
بدین
طریق
خدا
شباهت
بی چون و چرایی
به
اشرافیت
بنده دار، فئودال و روحانی
پیدا
می کند.
سعدی
از
خدا
فئودال و بنده دار تمام
عیاری می سازد
و
تحویل مردم می دهد،
تا نظام پوسیده و تق و لق
فئودالی ـ بنده داری حاکم
را
عادی بپندارند و زیر علامت
سؤال نبرند.
اگر اربابان بنده دار و
فئودال شریف تلقی می شوند
و
از انسان های دیگر
به
دلیل اشرافیت، نجابت، خون و اصل و نسب و وسعت
اراضی و تعداد بنده ها و رعایای خود
متمایز می گردند و ممتاز شمرده می شوند،
خداوند تعالی
نیز
به سبب قدمت ملکش و غنای
ذاتش
شایسته و لایق کبر و نخوت و خود ستائی می شود.
۵
سعدی
با
توسل
به معاییر فئودالی
به
ارزیابی
خدا می پردازد.
وقتی
گفته می شود
که
شعور
حاکم در هر جامعه،
شعور
طبقه حاکمه است،
به
همین دلیل است.
ادامه
دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر