الف برزگر
اندیشه ها، مفاهیم و زبان فارسی
در
قلمرو «ولایت فقیه»
دفتر چهارم
شورای نویسندگان و هنرمندان ایران
(۱۳۶۵)
ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین
۱
یکی از شعارهای محوری این نیروهای سنتگرا
که
همگام
با
نیروهای انقلابی ملی ـ دموکراتیک
به
عرصه انقلاب
سرازیر شدند،
به اقتضای سنت کهن
«بیگانه ستیزی»
بود و است.
بیگانه ستیزی
شعار نبوده و نیست.
چیست؟
دیالک تیک (و چه بسا، دوئالیسم) آشنا و بیگانه
یکی از دیرآشناترین دیالک تیک ها در ادبیات ایران است.
آثار و اشعار سعدی
جولانگاه این دیالک تیک و دوئالیسم است.
چند نمونه
به عنوان مشتی از خرواری:
سخن خویش به بیگانه نمی یارم (نمی توانم) گفت
گله از دوست به دشمن نه طریق ادب است
رفت آن که فقاع (شراب، آبجو) از تو گشایند دگربار
سعدی
در بستان هوای دگری زن
مردم بیگانه را خاطر نگه دارند خلق
دوستان ما بیازردند یار خویش را
جرم بیگانه نباشد که تو خود صورت خویش
گر در آیینه ببینی
برود دل ز برت
گله از دوست به دشمن نه طریق ادب است
رفت آن که فقاع (شراب، آبجو) از تو گشایند دگربار
ما را بس از این کوزه که بیگانه مکیده است
سعدی
در بستان هوای دگری زن
وین کشته رها کن که در او گله چریده است
دوستان ما بیازردند یار خویش را
جرم بیگانه نباشد که تو خود صورت خویش
گر در آیینه ببینی
برود دل ز برت
به کام دشمن و بیگانه رفت چندین روز
ز دوستان نشنیدم که آشنایی هست
زینهار از کسی که در غم دوست
پیش بیگانه زینهار کند
بیگانه و خویش از پس و پیشت نگرانند
کس نیست
که
ـ پنهان ـ
نظری با تو ندارد
ز دوستان نشنیدم که آشنایی هست
زینهار از کسی که در غم دوست
پیش بیگانه زینهار کند
بیگانه و خویش از پس و پیشت نگرانند
کس نیست
که
ـ پنهان ـ
نظری با تو ندارد
هر کس میان جمعی و سعدی و گوشه ای
بیگانه باشد از همه خلق، آشنای یار
رمیده ای که نه از خویشتن خبر دارد
نه از ملامت بیگانه و نصیحت خویش
به شادکامی دشمن کسی سزاوار است
که نشنود سخن دوستان نیک اندیش
می خور و غم مخور از شنعت (طعنه) بیگانه و خویش
ای که گفتی به هوا دل منه و مهر مبند
نه از ملامت بیگانه و نصیحت خویش
به شادکامی دشمن کسی سزاوار است
که نشنود سخن دوستان نیک اندیش
می خور و غم مخور از شنعت (طعنه) بیگانه و خویش
ای که گفتی به هوا دل منه و مهر مبند
مرا نصیحت بیگانه منفعت نکند
که راضی ام که قفا بینم از ستمگر خویش
سخن بگوی که بیگانه پیش ما کس نیست
به غیر شمع و همین ساعتش زبان ببرم
که راضی ام که قفا بینم از ستمگر خویش
سخن بگوی که بیگانه پیش ما کس نیست
به غیر شمع و همین ساعتش زبان ببرم
از آن خاندان خیر بیگانه دان
که باشند بدخواه این خاندان
دشنام تو خوشتر که ز بیگانه دعایی
جز عهد و وفای تو که محلول نگردد
که باشند بدخواه این خاندان
دشنام تو خوشتر که ز بیگانه دعایی
جز عهد و وفای تو که محلول نگردد
چو مطرب که هر روز در خانه ای است
۲
یکی از شعارهای محوری این نیروهای سنتگرا
که
همگام
با
نیروهای انقلابی ملی ـ دموکراتیک
به
عرصه انقلاب
سرازیر شدند،
به اقتضای سنت کهن
«بیگانه ستیزی»
در ادبیات فئودالی
بیگانه به معنی دشمن و آشنا به معنی دوست
به کار می رود.
ریشه این دیالک تیک در فرماسیون اقتصادی فئودالی است.
معیار تمیز دوست از دشمن در فرماسیون اقتصادی فئودالی،
معیاری جغرافیایی
است:
هر کس در داخل قلمرو ارباب فئودال به سر برد،
به طور اوتوماتیک آشنا (دوست) قلمداد می شود
و
هر کس در خارج از این قلمرو به سر برد، بیگانه (دشمن) محسوب می گردد.
۳
یکی از شعارهای محوری این نیروهای سنتگرا
که
همگام
با
نیروهای انقلابی ملی ـ دموکراتیک
به
عرصه انقلاب
سرازیر شدند،
به اقتضای سنت کهن
«بیگانه ستیزی»
مفهوم بیگانه (دشمن)
توسط اشرافیت فئودالی ـ روحانی ـ فوندامنتالیستی شیعی،
بازتعریف می شود.
می توان گفت که تحریف می شود.
دیالک تیک (و چه بسا، دوئالیسم) فئودالی آشنا و بیگانه،
دیگر
نه
بنا بر معیار جغرافیایی،
بلکه بنا بر معیار مذهبی
مذبذبانه و ناپیگیرانه
تعیین می شود:
الف
همه مسلمانان جهان
به عنوان آشنا محسوب می شوند
و
دگرمذهبان و دگراندیشان
به عنوان بیگانه.
ب
شیعیان جهان
به عنوان آشنای بی چون و چرا تصور می شوند
و
بقیه بشریت
حتی اهل تسنن
به عنوان بیگانه.
۴
بود و است.
یکی از شعارهای محوری این نیروهای سنتگرا
که
همگام
با
نیروهای انقلابی ملی ـ دموکراتیک
به
عرصه انقلاب
سرازیر شدند،
به اقتضای سنت کهن
«بیگانه ستیزی»
بیگانه ستیزی
بر خلاف تصور باطل الف برزگر
به اقتضای سنت کهن نیست.
اصلا
بیگانه ستیزی به معنی حقیقی کلمه نیست.
برای اشرافیت فئودالی ـ روحانی ـ فوندامنتالیستی شیعی،
حتی اعضای دگرمذهب و دگراندیش جامعه ایران
بیگانه (دشمن، منافق، محارب با خدا و واجب القتل) محسوب می شوند.
اما
هر پیرو آیین تشیع در هر گوشه زمین، آشنا (دوست) قلمداد می شود.
امروزه
اشرافیت فئودالی ـ روحانی ـ فوندامنتالیستی سنی،
به عملیات انتحاری ـ تروریستی گسترده ای بر ضد شیعیان در پاکستان و افغانستان و عراق
مبادرت می ورزد.
یکی از وجوه مشترک فوندامنتالیسم با فاشیسم
در
تعریف و تعیین آشنا و بیگانه
بر اساس معیاری ایده ئولوژیکی است:
الف
معیار فاشیسم برای تمیز آشنا از بیگانه
نژاد
است.
این البته مانع آن نمی شود
که
هر دگر اندیش همنژاد با این ددان و درندگان فاشیسم،
تهدید و تبعید و تخریب و ترور شود.
ب
معیار فوندامنتالیسم برای تمیز آشنا از بیگانه
مذهب
است.
این هم البته مانع آن نمی شود
که
هر دگر اندیش شیعی و یا سنی توسط ددان و درندگان فوندامنتالیسم،
تهدید و تبعید و تخریب و ترور شود.
۵
یکی از شعارهای محوری این نیروهای سنتگرا
که
همگام
با
نیروهای انقلابی ملی ـ دموکراتیک
به
عرصه انقلاب
سرازیر شدند،
به اقتضای سنت کهن
«بیگانه ستیزی»
شعار اصلی اشرافیت فئودالی ـ روحانی ـ فوندامنتالیستی شیعی،
نه، شرقی - نه، غربی
(آنتی کمونیسم ـ آنتی کاپیتالیسم)
است.
آنتی کاپیتالیسم فوندامنتالیسم
از
موضع فئودالی
است.
یعنی از موضعی ارتجاعی تر از خود کاپیتالیسم است.
آنتی کمونیسم فوندامنتالیسم
عمیقتر و شدیدتر از آنتی کمونیسم بورژوایی است.
به این حقیقت امر می توان با مقایسه آنتی کمونیسم شاه و شیخ بهتر پی برد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر