۱۳۹۷ تیر ۲۷, چهارشنبه

تأملی در سخنی از ولادیمیر لنین (۶)


تاکتیک های سوسیال ـ دموکراسی

دو تاکتیک سوسیال دموکراسی در انقلاب دموکراتیک 
(مجموعه آثار لنین جلد ۲، ص ۸۱۲ ـ ۸۱۳)
ترجمه محمد هرمزان 
  
ویرایش و تحلیلی
از 
ممیحا نجار
 
۱
فقط
 اشخاص کاملا" جاهل ممکن است 
جنبۀ بورژوایی تحول دموکراتیک 
را 
که
 در حال عملی شدن است 
از نظر دور دارند.
 
این جمله لنین به چه معنی است؟
 
لنین 
اکثر آثار خود 
را 
یا
 در
 زندان های تزاری نوشته 
و 
یا 
در 
ذلت تبعید و دربدری و غربت و مهاجرت.
 
همین لحن پر پرخاش لنین
به لحاظ پسیکولوژیکی
 دال بر همین وضع غیرعادی ئی است 
که
 آثار او در آن وضع، 
تحریر می یابند.
 
چپ هشلهف طویله ایران
تنها چیزی که از لنین تقلید کرده، 
همین لحن پر پرخاش او
 ست.
 
چکیده نظری این جمله لنین 
این است 
که
 تحول دموکراتیکی که در جامعه روسیه تزاری در حال صورت گرفتن است،
 به لحاظ طبقاتی
محتوای بورژوایی 
دارد.
 
همین و بس.
 
اما 
داشتن محتوای طبقاتی معین،
به چه معنی است؟
 
چه نتیجه عملی می توان از آن گرفت؟
 
۲
فقط خوش بینان کاملا" ساده لوح ممکن است
 این موضوع را فراموش کنند 
که
 درجۀ اطلاع تودۀ کارگر از اهداف سوسیالیسم 
و شیوه های اجرای آن 
هنوز تا چه اندازه کم است.
 
چکیده محتوای تئوریکی این جمله لنین 
این است که
سطح شعور سوسیالیستی پرولتاریای روس
هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ عملی
نازل است.
 
این مسئله
اما 
چه ربطی به محتوای طبقاتی تحول دموکراتیکی در جامعه دارد؟
 
ضمنا
منظور از تحول دموکراتیکی چیست؟
 
۳
تحول دموکراتیکی در هر جامعه سرمایه داری
قبل از هر چیز
نقد و نفی و حذف بقایای فرماسیون های اقتصادی اشتراکی آغازین، برده داری و فئودالی 
است:
 
الف
نقد و نفی و حذف فرماسیون اقتصادی اشتراکی آغازین
به لحاظ طبقاتی
وظیفه تاریخی اشرافیت برده دار
است
که
سوبژکت تاریخ در آن دروان تاریخی است.
 
یعنی 
محتوای طبقاتی برده داری 
دارد.
 
ب
نقد و نفی و حذف فرماسیون اقتصادی برده داری
به لحاظ طبقاتی
وظیفه تاریخی اشرافیت فئودال
است
که
سوبژکت تاریخ در آن دروان تاریخی است.
 
یعنی 
محتوای طبقاتی فئودالی
 دارد.
 
پ
نقد و نفی و حذف فرماسیون فئودالی
به لحاظ طبقاتی
وظیفه تاریخی بورژوازی
است
که
سوبژکت تاریخ در آن دروان تاریخی است.
 
یعنی 
محتوای طبقاتی بورژوایی 
دارد.
 
۴
سؤال
اکنون این است
که
در روند گذار از جامعه برده داری به جامعه فئودالی
  نقد و نفی و حذف بقایای فرماسیون اقتصادی اشتراکی آغازین
به عهده کدام طبقه جامعه است؟
 
خود اشرافیت برده دار که نتوانسته
 بقایای فرماسیون اقتصادی اشتراکی آغازین
را
از بین ببرد.
 
ضمنا
در مرحله گذار از فرماسیون اقتصادی برده داری به فرماسیون اقتصادی فئودالی،
خود اشرافیت برده دار 
زیر ضربات کمرشکن انقلابات فئودالی قرار دارد.

یعنی
حتی
 قادر به حفظ بساط پوسیده خود نیست،
چه رسد به نقد و نفی و حذف بقایای فرماسیون اقتصادی اشتراکی آغازین.
 
این وظیفه به عهده سوبژکت تاریخ در آن دوره می افتد:
اشرافیت فئودال انقلابی 
ضمن بر چیدن بسلط  برده داری و بر قراری مناسبات تولیدی فئودالی
 بقایای فرماسیون اقتصادی اشتراکی اغازین 
را
هم
حتی المقدور
نقد و نفی و حذف می کند.
 
۵
سؤال بعدی
  این است
که
در روند گذار از فرماسیون اقتصادی فئودالی به فرماسیون اقتصادی سرمایه داری،
  نقد و نفی و حذف بقایای فرماسیون اقتصادی اشتراکی آغازین و
فرماسیون اقتصادی برده داری
به عهده کدام طبقه جامعه است؟
 
این وظیفه به عهده سوبژکت جدید تاریخ در آن دوره می افتد:
بورژوازی آغازین انقلابی 
ضمن بر چیدن بساط  فرتوت فئودالی و بر قراری مناسبات تولیدی سرمایه داری،
 بقایای فرماسیون های اقتصادی اشتراکی اغازین  و برده داری
را
هم
حتی المقدور
نقد و نفی و حذف می کند.
 
۶
سؤال 
اکنون
  این است
که
در روند گذار از فرماسیون اقتصادی سرمایه داری به فرماسیون اقتصادی سوسیالیستی،
  نقد و نفی و حذف بقایای فرماسیون های اقتصادی اشتراکی آغازین  و فرماسیون اقتصادی برده داری و فرماسیون اقتصادی فئودالی
به عهده کدام طبقه جامعه است؟
 
به عبارت دیگر،
 در جامعه سرمایه داری روسیه تزاری
که
حاوی بقایای فرماسیون های اقتصادی اشتراکی آغازین، برده داری و فئودالی 
است،
نقد و نفی و حذف این بقایای پوسیده
به عهده کدام طبقه جامعه است؟

به عهده بورژوازی که نمی تواند باشد.

اولا 
خود بورژوازی زیر ضربات کمرشکن انقلابات پرولتری است.

ثانیا
بورژوازی
دیگر سوبژکت تاریخ نیست
تا
وظیفه تاریخی داشته باشد.

بورژوازی
حتی بورژوازی آغازین نیست.


بورژوازی
اکنون
بورژوازی تا مغز استخوان مرتجع واپسین است.
 
بدترین دشمن بورژوازی انقلابی آغازین است.
 
این سؤال اساسی مطروحه در آستانه انقلاب اکتبر و دیگر انقلابات پرولتری بوده است.
 
همین لنین 
در آستانه انقلاب اکتبر
به همین سؤال
جواب علمی ستایش انگیزی می دهد
و
آن را جامه عمل می پوشاند.
 
مرزبندی بلشویسم 
با 
منشویسم، 
با 
رفرمیسم
 با
 رویزیونیسم
 با 
سوسیال ـ دموکراتیسم
به همین دلیل نظری بوده است.
 
شعار بلشویسم:
همه قدرت به دست شوراهای کارگری
دال
بر
سوبژکتیویته طبقه کارگر 
بوده است.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر