۱۳۹۷ تیر ۲۴, یکشنبه

سیری در مثنوی معنوی مولوی (بخش ششم) (۱۲)


جلال‌الدین محمد بلخی
معروف به مولوی
(۶۰۴ ـ ۶۷۲ ه. ق)

ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین

بردن پادشاه آن طبیب را بر بیمار تا حال او را ببیند.
مولوی
مثنوی معنوی

۱
چون حدیث روی شمس الدین رسید
شمس چارم آسمان سر در کشید

واجب آید چونک آمد نام او
شرح کردن رمزی از انعام (بخشش) او

این نفس جان دامنم بر تافته است
بوی پیراهان یوسف یافته است

کز برای حق صحبت سال ها
بازگو حالی از آن خوش حال ها

تا زمین و آسمان خندان شود
عقل و روح و دیده صد چندان شود

معنی تحت اللفظی:
وقتی شمس آسمان چهارم روی شمس الدین را دید،
از فرط شرمندگی غروب کرد.
 
هر وقت اسم شمس الدین بر زبان رانده می شود،
باید رمزی از انعام او گفته شود.
 
در این لحظه
جان
دامنگیرم شده است.
چون بوی پیراهن یوسف به مشامش رسیده است.
 
به شکر برخورداری از همنشینی متمادی با شمس الدین
شرح یکی از احوال خوش را باز گویی کن،
تا عالم مملو از شادی شود
و
عقل و روح و چشم
تکثیر یابد.
 
۲
چون حدیث روی شمس الدین رسید
شمس چارم آسمان سر در کشید
 
یکی از مشخصات اصلی مولانا
پرت و پلا بافی و پراکنده گویی 
است.
 
قرار بر این بود که بیماری لاعلاج کنیزک درمان شود.
 
حکیمی هم از عالم خواب و خیال آمده بود
و
به عشق ممنوع کنیزک به حریفی در خارج از دربار 
پی برده بود.
 
مولانا
دیری است
که
موضوع را به کلی فراموش کرده 
و
 به عشق گیر داده 
و
 بعد 
از عشق دل کنده
 و 
به شمس الدین پرداخته است.
 
در قاموس طبقه حاکمه امپریالیستی،
مولانا
همجنسگرا بوده است.
 
به همین دلیل خیلی خیلی عنقلابی بوده است.
 
همجنسگرایی در ایده ئولوژی طبقه حاکمه امپریالیستی،
به معنی انقلابیگری است.
 
همبستر شدن فرزند با پدر و مادر و خواهر و برادر و هر رهگذر 
که
 دیگر نور علی نور 
است.
انقلابیگری تمامعیار است.
 
دلیل محبوبیت مولانا
برای طبقه حاکمه امپریالیستی
ضمنا همین همجنسگرایی او ست.
 
۳
چون حدیث روی شمس الدین رسید
شمس چارم آسمان سر در کشید
 
ترفند ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه امپریالیستی،
اختراع و مد کردن مداوم الترناتیوهای متنوع و متفاوت
 برای انقلاب و انقلابیگری 
است.
 
یک وجب بالاتر رفتن دامن زنان
تولید مدل جدیدی از اوتومبیل و یخچال و زودپز
کشف ترفندی در این و آن زمینه 
از مد تا عندیشه و عرعر
انقلابی
 قلمداد می شود.
 
بدین طریق
جای خالی مبارزه انقلابی و انقلاب اجتماعی
با 
زباله های ایده ئولوژیکی مفید و متنوع پر می شود.
 
حتی ضد انقلابات اخیر 
مثلا
شکست انقلاب سوسیالیستی در آلمان دموکراتیک و شوروی و لهستان و غیره
بی شرمانه 
به عنوان پیروزی انقلاب در این کشورها جا زده می شود.
 
به همان سان
که
در 
طویله های سیاسی وطنی
شکست انقلاب بورژوایی سفید و پیروزی ارتجاع سیاه فئودالی ـ روحانی
به عنوان انقلاب اسلامی جا زده می شود.
 
تماشایی
در این معرکه ایده ئولوژیکی
جماعت سطل ننه ات طلب اند 
که
به ضرب شلاق حتی حاضر نیستند،
 از 
انقلاب سفید و محمد رضا شاه به عنوان فردی انقلابی
 نام ببرند.

این جماعت ابله و انگل
خمینی و جلادان مجنون جماران و جمکران
را
انقلابی تمامعیار 
جا می زنند
و
سودای بی اعتبار کردن مفهوم انقلاب را در کله خالی از مغز اندیشنده خود دارند.
 
۴
چون حدیث روی شمس الدین رسید
شمس چارم آسمان سر در کشید
 
آفتابی که مشابه عشق بود 
و
بسان عشق
دلیل آفتاب، خود آفتاب بود،
با دیدن روی شمس الدین،
به زشتی خود پی می برد و از فرط خجالت، غروب می کند.
 
مولانا
در این بیت شعر،
شمس آسمانی
را
پرسونالیزه می کند
و
بدان
هیئت و خصلت انسانی 
می بخشد.
 
شمس آسمان
بسان فرد انسانی خرفت و خر و صورت پرست
به محض دیدن صورتی زیباتر از خود
شرمنده می شود.
 
در این بیت مولانا
ضمنا
از 
فرمالیسم معرفتی 
(معیار قرار دادن فرم و ظاهر و نمود و صورت در شناخت چیزهای هستی)
پرده بر می افتد.
 
این ایراد معرفتی مولانا
کماکان
دامنگیر خلایق بی خبر از خرد کل اندیش است.
 
بر خلاف تصورات و توهمات این جماعت ساده لوح ظاهر بین صورت پرست،
تعیین کننده در دیالک تیک فرم و محتوا،
نه، فرم
بلکه محتوا ست.
 
با تعویض و نوسازی پالان خر،
معجزه ای رخ نمی دهد.
 
خر 
توسعه نمی یابد و آدم نمی شود.
 
امروزه
فرمالیسم
کلیه عرصه های مادی و فکری و روحی و روانی جامعه تحت سیطره سرمایه را
 فرا گرفته است:
 
فرمالیسم 
برای طبقه حاکمه امپریالیستی
هم
زیارت
است
و
هم تجارت.
 
به برکت مسموم گشتن خلایق به سم مهلک فرمالیسم،
میلیاردها دلار
لحظه به لحظه
به جیب گشاد طبقه حاکمه امپریالیستی
واریز و سرازیر می شود.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر