جلالالدین محمد بلخی
معروف به مولوی
(۶۰۴ ـ ۶۷۲ ه. ق)
ویرایش و تحلیل
از
شین میم شین
بردن پادشاه آن طبیب را بر بیمار تا حال او را ببیند.
مولوی
مثنوی معنوی
دفتر اول
۱
دید رنج و کشف شد بر وی، نهفت
لیک پنهان کرد وبا سلطان نگفت
معنی تحت اللفظی:
طبیب خیالی ـ الهی
پس از معاینه کنیزک به منشاء درونی و روحی و روانی مرض او پی می برد
ولی به پادشاه نمی گوید.
معلوم نیست که طبیب خیالی ـ الهی
چگونه به منشاء روحی و روانی کنیزک پی برده است.
در بهترین حالت
کنیزک باید به طبیب خیالی ـ الهی گفته باشد که عاشق کس دیگری است.
اگر چنین باشد
دیگر هارت و پورت و افاده فروشی در زمینه کشف ریشه درونی درد کنیزک
برای چیست؟
البته
این ادعا و این پدیده
چیزی است
که
در فرماسیون اقتصادی برده داری
عجیب و غریب و بعید
است.
چون کنیزک،
مثل سیب و سیب زمینی و بره و بزغاله
خرید و فروش شده است.
رهی و بنده است و نه شهروند و آزاد
تا حق انتخاب داشته باشد.
کنیزک
بسان هر رهی و عبد و برده
اوبژکت است و نه سوبژکت.
چیز واره است و نه آدم واره.
ابزار سخنگو ست و نه انسان اندیشنده و تصمیم گیرنده.
رهی و کنیز و برده
فاقد توان خودشناسی اند.
رهی و کنیز و برده
به همان اندازه لیاقت عاشق شدن به کسی را دارند
که
گاو و گوسفند و بره و بزغاله دارند.
۲
رنجش از صفرا و از سودا نبود
بوی هر هیزم، پدید آید ز دود
دید از زاریش (زاری اش) کاو زار دل است
تن خوش است و او گرفتار دل است
معنی تحت اللفظی:
طبیب الهی ـ خیالی
دید
که
درد کنیزک به سبب صفرا و سودا نیست.
چون دود هر هیزمی بوی خاص خود را می دهد.
طبیب الهی ـ خیالی
دید
که
کنیزک به سبب درد درون زار می زند و نه به سبب درد برون.
رنجش از صفرا و از سودا نبود
بوی هر هیزم، پدید آید ز دود
مولانا
در این بیت شعر
دیالک تیک پدیده و ماهیت
را
دیالک تیک ظاهر و ذات (باطن)
را
دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی
را
به شکل دیالک تیک بوی دود و ماهیت هیزم بسط و تعمیم می دهد
و
نقش تعیین کننده را از ان ماهیت (ذات، باطن، محتوای ماهوی) می داند.
البته
خود مولانا
از متد فکری خود خبر ندارد.
مولانا
خردستیز است و اصولا دشمن دیالک تیک است.
این دیالک تیک عینی است
که
خود
را
به قلدر ترین دشمنان خود
تحمیل می کند.
۴
دید از زاریش (زاری اش) کاو زار دل است
تن خوش است و او گرفتار دل است
شق القمر طبیب خیالی ـ الهی
کشف محتوای زاری است:
مولانا
میان زاری فیزیکی و زاری پسیکولوژیکی
فرق می گذارد.
حق هم با مولانا ست.
به همین دلیل می توان مولانا را مؤسس روانشناسی و روانپزشکی محسوب داشت.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر