۱۳۹۷ تیر ۳۱, یکشنبه

تأملی در نوشتجات علیرضا شفیعی مطهر (۵)

 
  علیرضا شفیعی مطهر 
 
ویرایش و تحلیل
از
ربابه نون
 
۱
اینان کسی را که «راست راه می پوید» و «بی کم و کاست سخن می گوید»، «نژندِ بیمار» و «نیازمندِ تیمار» می پندارند.  
 
یکی از کوته بینی ها، کوته اندیشی ها و ژاژخایی های (یاوه گویی های) شفیعی مطهر،
سرهم بندی کردن مکرر و مستمر دوئالیسم «من» و همه است:
 
مثلا
دوئالیسم «من» و سکنه شهر انتزاعی است.
دوئالیسم «من» و اینان انتزاعی و نامشخص و کلی است.

منبع و سرچشمه فکری این طرز نگرش شفیعی مطهر چیست؟

اگر خواننده ای
جوابی به این سؤال ما داشت،
بهتر است که برای خود نگه ندارد.

چون
شفیعی مطهر
در این زمینه
تنها
نیست.

هر شاعر و شاطر ننه مرده ای
منم منم 
می کند
و
بر بشریت کلی و انتزاعی هجوم می برد.

۲
اینان کسی را که «راست راه می پوید» و «بی کم و کاست سخن می گوید»، «نژندِ بیمار» و «نیازمندِ تیمار» می پندارند. 

جامعه که سهل است، 
حتی 
طویله ای یافت نمی شود 
که
 از اجزای متنوع و متفاوت و متضاد تشکیل نشده باشد.
 
شفیعی مطهر
جامعه را یکدست و همگون جا می زند.
 
همه اعضای جامعه انتزاعی شفیعی مطهر
چوب کبریت واره 
اند.
 
یکسان 
اند.
 
تفاوتی با همدیگر ندارند.
 
قابل انطباق بر یکدیگرند.
 
تنها استثنائی که وجود دارد،
خود شفیعی مطهر
است
که با همه فرق دارد و بر فرق سر همه قرار دارد.
 
۳
اینان کسی را که «راست راه می پوید» و «بی کم و کاست سخن می گوید»، «نژندِ بیمار» و «نیازمندِ تیمار» می پندارند. 

اینان انتزاعی و کلی
در عالم واقع وجود ندارد.
 
چنین استنباطی از جامعه، ضد واقعی (ایرئال) و  ضد عقلی (ایراسیونال) است.

چون
هر جامعه 
نه،
از 
چوب کبریت های یکسان و همهویت (بی تفاوت)،
بلکه
از افرادی تشکیل شده است
که
دیالک تیکی از هویت و تفاوت
اند.
 
یعنی
اولا
هر عضو جامعه، هویت خاص خود را دارد.
 
هر عضو جامعه بشری و حتی هر نبات و جانور،
منحصر به فرد است.
 
درست به همین دلیل، 
اعضای جامعه و اجزای طبیعت
متفاوت  
اند.
 
هر هویتی دال بر تفاوت است
و
هر تفاوتی دال بر هویت.
 
دیالک تیک هویت و تفاوت.
 
۴
اینان کسی را که «راست راه می پوید» و «بی کم و کاست سخن می گوید»، «نژندِ بیمار» و «نیازمندِ تیمار» می پندارند. 

علاوه بر این،
جامعه خود شفیعی مطهر، جامعه ای طبقاتی است:
 
یکی دهقان است
دیگری عمله است.
 
یکی بنا ست.
 دیگری معمار است.
 
یکی ارباب سرمایه دار است.
 دیگری کارگری آس و پاس است.
 
یکی شیخ است و وعظ می کند و هراس می افکند.
دیگری روشنگر است.
افشا می کند و شیخ هراس افکن را به چالش می کشد و رسوا می کند.
 
یکی انگل است و از قبل رنج این و آن گنج می برد و مفت می خورد.
دیگری مولد و زحمتکش است و از قبل رنج خود زندگی می کند.

سؤال این است
که
چرا
 شفیعی مطهر
علیرغم «انتقاد» تیز،
عاجز از تمییز است؟
 
دلیل این کوری او چیست؟
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر