۱۳۹۷ تیر ۲۷, چهارشنبه

شعری از مرام المصری

 
مرام المصری
 چون گناهی آویخته در (از؟) تو 
ترجمهٔ سید محمد مرکبیان

در می‌ زنند

کیست؟

گرد و خاک تنهایی‌ ام را جارو می‌زنم 
زیر فرش

لبخندی بر صورتم می‌ گذارم
و 
در را باز می‌ کنم

غریبه‌ ای نگاهم می‌ کند
غریبه‌ ای همکلامم می‌شود

به غریبه‌ ای لبخند می‌ زنم
با غریبه‌ ای حرف می‌زنم.

غریبه‌ای به من گوش می‌سپارد
و من بر غم‌های سادهٔ او
می‌ گریم

در این تنهایی که
غریبه‌ها را گرد هم می‌ آورم
ردِ تو را دنبال می‌کند، سایه‌ ام
قدم به قدم که می‌روی
قدم به قدم که باز می‌ آیی

چون گناهی
در (از؟) تو آویخته‌ ام
بی آرزوی رستگاری
مانند ولگردی
که تا توانسته خود را پُر کرده
از ترسِ یک روز بی غذا ماندن

خیره می‌ شوم به تو
که بر دامنم
سر گذاشته‌ ای

خواهش می‌ کنم
بیا …
قهوه‌ای سفارش داده‌ام
و از ترسِ آن که
مبادا دیر برسم
کیف پولم را فراموش کرده‌ام.
 
پایان
ویرایش 
از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر