احسان طبری
«جستارهایی از تاریخ»
(صفحه ۱۱۰ ـ ۱۱۱)
ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی
۱
هنرمندان
گفته شد که هنرمندان یکی از لایه های قشر روشنفکریت اند
و
خود از زیرلایه های مختلف تشکیل می شوند.
یکی از قدیمی ترین زیرلایه های لایه هنرمندان
نقاشان
هستند.
اگر بپذیریم که در آثار هنری
فرم دست بالا دارد،
می توان نقاشان را از این بابت اصیل ترین زیرلایه ی لایه هنرمندان محسوب داشت.
۲
نقاشان
فرمالیسم
در شعر نیز همیشه دست بالا داشته است:
موضوع بخش اعظم اشعار به میراث مانده
وصف ایرئالیستی و ایراسیونالیستی (ضد رئالیستی و ضد عقلی) فرم (روی و موی و بوی و قد و قامت و نشست و برخاست و لب و لوچه) معشوق است.
نقاشی هم جز این نیست:
فرم
که
در شعر تبیین می یافت، در نقاشی تصویر می شود.
نقاشان به مثابه یکی از اعضای قدیمی قشر روشنفکریت (مولدین معنوی به قول طبری)
از دیرباز در خدمت طبقه حاکمه بوده اند.
معروف ترین نقاشان قرون وسطای فئودالی
در خدمت روحانیت (کلیسا) بوده اند
و
قصص کتب مقدس
را
و
یا
اوتوریته های فئودالی ـ روحانی
(انبیاء و ائمه و اولیاء و پاپ ها و شاه ها و شهبانوها و شاهزاده های نر و ماده را)
را
تصویر کرده اند.
طبقه حاکمه انگل و استثمارگر
کماکان
افسار نقاشان
را
در دست دارد
و
به دنبال خود می کشد.
توده مولد و زحمتکش
در جهنم جامعه طبقاتی
نه فقط از نعمات مادی، بلکه ضمنا از نعمات فکری و علمی و فلسفی و هنری محروم است.
به همین دلیل مشتری آثار هنری
اعضای طبقه حاکمه اند و نه توده.
این بدان معنی است که هنرمندان نیز تابعی از طبقه حاکمه اند
حتی
اگر هنرمندان توده ای باشند.
۳
نقاشان
نقاشان
یکی از ترفند های طبقه حاکمه
تبدیل آثار هنری به تجمل است.
بدین طریق
همه لایه ها و زیرلایه های قشر روشنفکریت به فساد کشیده می شوند.
گاهی برای تابلوی نقاشی معینی
میلیون ها دلار قیمت تعیین می شود.
آثار هنری
عملا
سلب محتوا و معنا می شوند.
کالا می شوند.
ادعای طبری در زمینه نقاشان نیز اعتبار ندارد:
نمی توان گفت که
در
سپاه میلیونی مولدان معنوی
(مهندسان، کارکنان علمی، نویسندگان، شاعران، هنرپیشه ها، کارگردان ها و... )
اکثریت مطلق از جهت مزدبگیر بودن و شرکت بلاواسطه در تولید و خدمات، «پرولتاریزه » شده اند.
چه بسا که زندگی بعضی از اینها نه تنها از کارگر و کشاورز عادی بهتر نیست،
بلکه در مواردی بدتر هم است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر