۱۳۹۷ خرداد ۲۱, دوشنبه

ماتریالیسم دیالک تیکی و ماتریالیسم تاریخی (۵)


پروفسور دکتر مانفرد بور
ولفگانگ پطر ایشهورن
الفرد کوزینگ
گونتر کروبر

برگردان
شین میم شین


۲
ماتریالیسم تاریخی
ادامه

۸
·      تنها بر این سطح عالی مسئله گزاری فلسفی ـ تئوریکی ـ متدئولوژیکی است که امکان غلبه بر یکسونگری، نیمبندی و انجماد ماتریالیسم فلسفی ما قبل پدید می آید و وحدت ماتریالیسم با دیالک تیک در رابطه با طبیعت، جامعه و تفکر تحقق می یابد.

۹
·      اندیشه اصلی ماتریالیسم تاریخی را خود مارکس چنین توضیح می دهد:

۱
·      «انسان ها در تولید اجتماعی حوایج حیاتی خویش، وارد مناسبات معین، ضرور و مستقل از خواست خویش می شوند.
·      یعنی وارد مناسبات تولیدی می شوند.
·      مناسبات تولیدی ئی که با سطح معین توسعه نیروهای مولده مطابقت دارند.

۲
·      مجموعه این مناسبات تولیدی، ساختار اقتصادی جامعه را، یعنی شالوده و پایه رئال جامعه را تشکیل می دهند.
·       شالوده و پایه ای که بر روی آن، روبنای قضائی ـ حقوقی و سیاسی جامعه بر پا می شود.

۳
·      روبنای یاد شده نیز با فرم های معین شعور جامعه ای (اجتماعی) مطابقت دارند.

۴
·      شیوه تولید حوایج حیات مادی، روند زندگی اجتماعی، سیاسی و معنوی ـ بطور کلی ـ را مشروط می سازد.

۵
·      این شعور جامعه ای (اجتماعی) انسان ها نیست که وجود آنها را تعیین می کند، بلکه برعکس، وجود جامعه ای (اجتماعی) آنها ست که شعور جامعه ای آنها را تعیین می کند.

۶
·      نیروهای مولده در مرحله معینی از توسعه شان با مناسبات تولیدی موجود، یعنی با مناسبات تولیدی ئی که نیروهای مولده تا آن زمان در چارچوب آنها حرکت کرده اند، در تضاد قرار می گیرند.

۷
·      این مناسبات تولیدی ـ بمثابه فرم توسعه نیروهای مولده ـ به قید و بندی بر آنها مبدل می شوند.

۸
·      آنگاه دوره انقلاب اجتماعی آغاز می شود.

۹
·      با تغییر شالوده اقتصادی جامعه، کل روبنای غول آسا ـ بکندی و یا به تندی ـ دستخوش تحول می شود.

۱۰
·      در برخورد به این چنین تحولات، همیشه باید میان تحول مادی که با وفاداری به علوم طبیعی در شرایط تولیدی ـ اقتصادی صورت می گیرد و فرم های قضائی ـ حقوقی، سیاسی، مذهبی، هنری و یا فلسفی و خلاصه ایدئولوژیکی، یعنی فرم هائی که انسان ها در آنها به این تضاد (یعنی تضاد نیروهای مولده با مناسبات تولیدی. مترجم) پی می برند و وارد مبارزه می شوند، تفاوت قائل شد.

۱۱
·      همانطور که قضاوت در مورد هر فرد، بندرت بنا بر آنچه که او فکر می کند، صورت می گیرد، به همان سان نیز بندرت می توان یک چنین دوره تحول را بنا بر شعور حاکم در آن مورد ارزیابی قرار داد.

۱۲
·      بلکه بیشتر باید این شعور را بر مبنای تضادهای مادی زندگی، بر مبنای تضاد موجود میان نیروهای مولده جامعه ای و مناسبات تولیدی توضیح داد.

۱۳
·      هیچ فرماسیون اقتصادی جامعه، قبل از اینکه نیروهای مولده به اندازه لازم برای فروپاشی، توسعه یافته باشند، فرو نمی پاشد و هیچ مناسبات تولیدی جدید عالی تر، قبل از اینکه شرایط وجود مادی آن در دامن خود جامعه کهنه نشو و نما یافته باشند، جانشین مناسبات تولیدی کهنه نمی شود.

۱۴
·      از این رو، بشریت همیشه فقط مسائلی را طرح می کند، که قابل حل اند.

۱۵
·      دقیقتر اگر بنگریم، خواهیم دید که خود مسئله وقتی پدید می آید که شرایط مادی حل آن موجود باشند و یا دستکم در روند نشو و نما باشند.

۱۶
·      شیوه های تولیدی آسیائی، آنتیکی، فئودالی و بورژوائی مدرن را می توان ـ با دست و دلبازی معینی ـ  بمثابه دوران های مترقی فرم اجتماعی ـ اقتصادی تلقی کرد.

۱۷
·      مناسبات تولیدی بورژوائی آخرین فرم آنتاگونیستی (آشتی ناپذیر) روند تولید جامعه ای (اجتماعی) است.

۱۸
·      آنتاگونیستی نه به معنای آنتاگونیسم فردی، بلکه به معنای آنتاگونیسمی که از شرایط زندگی جامعه ای (اجتماعی) افراد نشئت می گیرد.

۱۹
·      اما نیروهای مولده توسعه یافته در دامن جامعه بورژوائی ـ همزمان ـ شرایط مادی حل این آنتاگونیسم را پدید می آورند.

۲۰
·      از این رو، با این فرماسیون اقتصادی جامعه، پیشتاریخ جامعه انسانی به آخر می رسد.»
·      (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۱۳، ص ۸)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر