سعدی
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
تا توانی سیرت زیبا بیار
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
تا توانی سیرت زیبا بیار
کانت
دیالک تیک پدیده و چیز در خود
(فنومن و نومن)
تحلیلی
از
میم نون
همانطور که ذکرش گذشت،
کانت
مفهوم چیز در خود
را
هم
به صورت مفرد («چیز درخود»)
و
هم به صورت جمع («چیزهای درخود»)
به کار می برد.
سؤال این بود
که
ایراد فلسفی کانت در رابطه با مفاهیم فنومن و نومن (چیز در خود) کجا ست؟
۱
برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش
بهتر است بپرسیم:
فرق ماهوی درخت با درخت ها چیست؟
قبل از پیدا کردن پاسخ به این پرسش
نظری با دقت بیشتری به تعریف معیوب کانت از چیز درخود می اندازیم:
کانت می نویسد:
آنچه که در روند شناخت ادراک و اندیشیده می شود،
فنومن و یا نمود (پدیده) صرف است.
فنومن و یا نمود (پدیده) صرف با چیز واقعی مطابقت دارد
که
وجودش حتمی،
ولی شناختنش محال
است.
کانت آن چیز واقعی غیرقابل شناسائی را چیز در خود نام می دهد.
اگر تعریف کانت را روشنتر بیان داریم:
الف
فنومن
(ظاهر، نمود)
آن است که با چیز واقعی (رئال) مطابقت دارد.
ب
نومن
(ذات، باطن، بود)
خود چیز واقعی است.
یعنی چیز درخود است.
۲
ایراد فلسفی کانت در همین تعریف معیوب کانت از فنومن و نومن است.
درست به همین دلیل است
که
از
نومن ها
(چیزهای درخود)
دم می زند.
فنومن و نومن
اما
چیستند؟
۳
برای پاسخ دادن به این پرسش
باید پرسید:
درخت و یا دختر چیست؟
پس از تعریف فلسفی درست درخت و دختر
می توان به سؤال مطروحه در بالا
(تفاوت ماهوی درخت با درخت ها چیست؟)
جواب داد.
۴
درخت و دختر
مفهوم
اند.
مفهوم عکس و تصویر چیزهای معینی است
مفهوم چیزی مجرد و انتزاعی است.
به زبان هگل
درخت و دختر
جزو ارواح اند.
روح
هم
به معنی انعکاس ماده است
به معنی عکس برداری از ماده است
به معنی عکس اندازی ماده در آیینه ذهن است.
روح عکس ماده در آیینه مغز آدمی است.
مثال:
حواس پنجگانه ما
بسان دوربین هایی
از
سرو و صنوبر و سپیدار و غیره
(چیزهای مادی، واقعی ـ عینی)
عکس برمی دارند و در آیینه مغز می اندازند:
عکسی از سرو
عکس دیگری از صنوبر
عکس دیگری از سپیدار
۵
مغز روی این تصاویر کار می کند:
وجه مشترک سرو صنوبر و سپیدار
را
عمده می کند
و
مشخصات منحصر به فرد هر کدام از آنها
را
مورد صرفنظر قرار می دهد
و
به مفهوم مجرد درخت می رسد
و
بعد البسه واژه بدان می پوشاند:
درخت
آغاج
شجر
باوم
تری
و
غیره.
۶
این کردوکار مغز را تجرید (انتزاع) می نامند.
هر مفهومی
نتیجه تجرید چیزهای مادی معینی است:
مثال:
مفهوم دختر
نتیجه تجرید مریم و مینا و مینو و مرضیه و غیره است.
دختر
به عنوان مفهوم
چیزی انتزاعی است.
چیزی مجرد است.
جزو ارواح است.
فقط در عالم ارواح وجود دارد.
یعنی
فقط در ذهن آدمی وجود دارد.
در خارج از ذهن آدمی
مریم و مینا و مینو و مرضیه و غیره مادی و مشخص
وجود دارند
۷
حالا
می توان
به سؤال فوق الذکر جواب داد:
الف
درخت
یک مفهوم است.
ب
درخت ها
اما
سرو و صنوبر و سپیدار و غیره واقعی و مشخص اند.
۸
اکنون ایراد فلسفی کانت آشکار می گردد:
الف
فنومن
یک مفهوم است.
فنومن
بسان درخت
نتیجه تجرید عناصر نمودین و ظاهری همه چیزهای هستی است.
چیزی انتزاعی و مجرد است.
جزو ارواح است.
فقط در عالم ارواح وجود دارد.
یعنی
فقط در ذهن آدمیان وجود دارد.
مثال
نمود مریم
از تجرید همه عناصر ظاهری و نمودین او تشکیل می یابد:
اگر
قد و قامت و رنگ پوست، چشم و ابرو و روی و موی و بوی و روش و رفتار و نشست و برخاست و شکل و شمایل او
مورد تجرید قرار گیرند،
یعنی
اگر فقط عناصر ظاهری، نمودین و صوری آنها تجرید شوند،
مفهوم فنومن
تشکیل می یابد.
به همان سان
که
پس از تجرید
سرو و صنوبر و سپیدار و غیره
سرو و صنوبر و سپیدار و غیره
مفهوم درخت تشکیل یافته بود.
۹
نومن
(چیز در خود)
هم به همین سان
مفهومی است.
به همین دلیل جمع بستن آن
خطای خطیری است.
چیزهای درخود
جفنگواژه است.
بعضی از خلایق خر هم که از مفاهیم و طرز تشکیل مفاهیم بی خبرند،
از فرط خریت
مفاهیم را جمع می بندند
مثلا
از
محتواهای سیب دم می زنند.
از
واقعیت های عینی عرعر می کنند.
مفهوم واقعیت عینی و یا ماده و یا وجود
نتیجه تجرید همه چیزهای عینی ـ واقعی کل هستی است.
محتوای هر چیز
نتیجه تجرید همه عناصر درونی آن چیز است.
محتوای مثلا سیب
نتیجه تجرید مولکول های آب و چربی و قندی و اسیدی و آنزیمی و پروتئینی و غیره
آن است.
جمع بستن محتوای سیب
نشانه خریت است.
۱۰
نومن
(چیز در خود کذایی)
همان ماهیت است.
مثال:
نمک
محتوای
نمکدان را تشکیل می دهد.
شکل و شمایل نمکدان
فرم آن را تشکیل می دهد:
مثلا شکل استوانه ای آن
و
یا شکل گلابی واره آن.
ماهیت نمک
بخش اصلی و تعیین کننده نمک نمکدان است.
بخشی از نمک است که اگر حذف شود،
فاتحه ای بر نمکیت نمک
خوانده می شود.
یعنی مولکول های سدیم کلرید است.
۱۱
محتوا
غنی تر از ماهیت (نومن) است:
محتوای نمکدان
علاوه بر مولکول های سدیم کلرید
حاوی ذراتی از سرب و آهن و مس و کلسیوم و غیره است.
۱۲
به همین دلیل
ما
در
این رابطه
با
دیالک تیک های زیر سر و کار داریم:
الف
دیالک تیک فرم و محتوا
ب
دیالک تیک فنومن و نومن (پدیده و ماهیت، ظاهر و ذات، نمود و بود)
۱۳
مارکس برای بیان دقیق نظر خویش
از ترکیب این دو دیالک تیک
دیالک تیک فرم نمودین و محتوای ماهوی
را
تدوین کرده است:
فرم نمودین = فرم + نمود
محتوای ماهوی = محتوا + ماهیت
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر