۱۳۹۷ خرداد ۶, یکشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۶۷۹)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
آرزو بر جوانان عار نیست

هر اعتراض به‌ ظاهر غیرسیاسی‌ ای ناگزیر حاکمیت را نشانه می‌گیرد
حریف غافل از تعریف علمی مفاهیم


۱
حاکمیت چیست؟

۲
حریف آرزومند جوان مطمئن است که حاکمیت را با حکومت عوضی نمی گیرد؟

۳
مشصخه اصلی و مشترک اعتراضات و عنگلابات قرن ۲۱
بی اعتنایی به حاکمیت است

۴
شما حتی احدی در میان اعضای اوپوزیسیون
در هر گوشه طویله زمین
نمی توانید پیدا کنید که مخالف حاکمیت باشد.

۵
استثنائی البته وجود دارد.

۶
این اعتراضات استثنائی
ارتجاعی اند و نه انقلابی

۷
اعتراضات
و
 تظاهرات
 و
افشاگری های متنوع در سراسر طویله
چه بسا
حتی بر ضد حکومت نیستند.

۸
بر ضد مهره ای از حکومت حتی نیست.

۹
در بهترین حالت بر ضد زنبارگی مهره ای
و یا بر ضد جفنگ مهره ای
و یا بر ضد عبا و قبا و عمامه مهره ای است

۱۰
آخرالزمان
زمانه قحط خرد کل اندیش است

۱۱
خریت توانگر کند خلق را

۱۲
خری را در انتخابات خرکی حذف می کنند و لاشخوری را
مثلا میلیاردری را به قدرت می رسانند

۱۳
بعضی ها را در اروپا به خاطر باسن شان به عنوان رهبر برمی گزینند
مثلا فیشر معروف که زن جمارانی دارد به خاطر باسنش برگزیده بود
 
اندکی اندر باب دیالک تیک جزء و کل
ناسیونال و انترناسیونال
(ملی و بین المللی)


۱
هر مسئله ملی در بستر دیالک تیک ملی و بین المللی قابل طرح و بحث و حل است.

۲
پرداختن سازمان راه کارگر به جنبش مقاومت فلسطین
با تاریخچه این سازمان در رابطه است

۳
ناصحان و حامیان  و ناهیان
غافلان اند.

۴
 سازمان راه کارگر
 منبعث از گروه فلسطین است.

۵
  سازمان راه کارگر
بر خلاف  جریانات سابقا و ظاهرا طرفدار جنبش فلسطین
 هنوز ترک سنگر از این بابت نکرده است.

۶
خود این پرهیز از فساد و فحشاء
فخر انگیز است
 
بیا و کشتی ما
در
شط شراب انداز

غریو و  ولوله در جان شیخ ناب انداز

الف
نمونه هایی برجسته از جنبش زحمتکشان ایران
همراه با تحلیلی از دکتر فریبرز رییس دانا درباره این جنبش ها


۱
جنبش و یا جنبش ها؟

۲
من ـ زور از جنبش و جنبش ها چیست؟

ب
«مهارها و سرکوب های متمادی در میان طبقه ی به شدت پراکنده ی کارگر

۱
این جفنگجمله به چه معنی است؟

۲
مگر رؤسا حرف زدن را از یاد برده اند؟

۳
ویرایش:
ترفند های متنوع برای مهار طبقه کارگر و سرکوب مکرر و مستمر کارگران  به شدت پراکنده 

۴
کارگران به شدت پراکنده
که طبقه محسوب نمی شوند.

۵
کارگران به شدت پراکنده را که نمی توان سرکوب کرد

۶
کارگران به شدت پراکنده را هیچ خری حتی سرکوب نمی کند و نمی تواند هم سرکوب کند.

۷
اولا چگونه؟
ثانیا اصلا برای چه؟

پ
( کارگرانی)، که ارتباط شان هم با گذشته های پربار سیاسی قطع شده است

۱
کدام خری به مهار و سرکوب کارگرانی خطر میکند که هم به شدت پراکنده اند و هم بی خبر از خود، هویت و ماهیت خود و حتی تاریخ خود اند؟

۲
چنین کارگرانی چگونه می توانند به جنبش هایی حداقل بیندیشند، تشکیل شان  پیشکش؟

۳
اصلا من ـ زور از جنبش های زحمتکشان چیست؟

ت
( کارگرانی)، که ارتباطشان هم با گذشته های پربار سیاسی قطع شده است، البته عامل اثرگذاری در گسترش و برجستگی „حضور“ سیاسی است

۱
من ـ زور رؤسا از این جمله تق و لق چیست؟

۲
کارگران پراکنده و فاقد حافظه تاریخی و بیگانه از خود
عامل مؤثری در گسترش و برجستگی حضور سیاسی کیستند؟

۳
ضمنا چگونه و به چه ترفندی می توانند عامل مؤثری در چیزی باشند؟

۴
سواد اساتید دانش کاه های جماران
کمتر از سواد تنها کرد اندیشنده در صدهزار سال قبل است که
چاره رنجبران را وحدت و تشکیلات دانسته است.

ث
  اما، رکود و درجازدگی از بین رفته و حرکت آغاز شده است

۱
خدا را شکر.

۲
همیشه معجزه ای هست.

ج
 کند اما قطعی تر از گذشته.


۱
ما زیاده خواه نبوده ایم و نیستیم.

۲
سگیم و به استخوانی خوشنودیم.

ح
 شعارهای اعتصاب ها و اعتراض های خاص کارگری پخته تر و ژرف تر شده است

۱
مثلا چه شده است؟

۲
ما گرسنه ایم بود و حال شده ما تشنه ایم؟

۳
اصلا اعتصاب و اعتراض چه ربطی به شعار دارد؟

۴
نکند من ـ زور رؤسا از جنبش ها
اعتصاب ها و اعتراض ها ست.

جنبش اصلا به چه معنی است؟
 
رؤسا معنی جنبش را نمی دانند. 
معلوم نیست در دانش کاه چه درس می دهند.
 
 جنبش اجتماعی
مثلا جنبش کارگری ـ کمونیستی،
جنبش روشنگری،

فاشیستی،
فوندامنتالیستی و غیره
نه از افراد پراکنده
بلکه از افراد سازمان یافته تشکیل می شود
و
در برگیرنده توده عظیمی از مردم است 
که
 در سازمان های مختلف متشکل شده اند.
حتی در کشورهای مختلف.
اندکی اندر باب دروغ و دلایل و انواع دروغ

دروغ نشان دهنده ترس است که مبادا جقیقت خردت کند و
 دروغ انعکاس حقارت است
گناه بزرگ است
حریف


۱
دروغ و یا باطل ضد دیالک تیکی حقیقت است.

۲
کذب و یا دروغگویی ضد دیالک تیکی صداقت (پای بندی به حقیقت عینی و دفاع از آن) است.

۳
چون کشف حقیقت و اعلام آن و دفاع از آن
کار هر خری نیست
می توان گفت که ۹۹ در صد آدم ها دروغ تحویل همنوعان می دهند.

۴
دروغگویی می تواند قبل از همه نشانه خریت باشد

۵
چون ندانند حقیقت
ره افسانه زنند.

۶
دروغگویی در این صورت
دیالک تیکی از خودفریبی و عوام فریبی است.

۷
مثال
دلیل تخمیر مثلا انگور و تبدیل مواد قندی آن به الکل
در قرون وسطی به گردن اجنه انداخته می شد.

۸
مدعیان این خرافه
هم خودفریب بودند و هم عوامفریب

۹
چون اجنه اصلا وجود ندارند تا مواد قندی را به عرق سگی تبدیل کنند
جو را به آبجو.

۱۰
 دروغگویی اما می تواند به نیت عوامفریبی و غصب دار و ندار سفره همنوعی باشد.

۱۱
دروغگو در این صورت خر نیست
خرسوار است
خر پرور است

۱۲
مثال
همه دول امپریالیستی در افغانستان اشغال شده
می خواهند بر ضد طالبان بجنگند و افغانستان را اباد کنند.

۱۳
طالبان را اما خودشان بسان بلایی بر سر مردم افغانستان نازل کرده اند.

۱۴
خودشان و ایادی نفتی خودشان تغذیه و تقویت و تسلیح طالبان را به عهده دارند.

۱۵
دروغ می تواند دروغ مصلحت آمیز باشد.

۱۶
مثال
سعدی حکایتی در گلستان دارد:
شاهی وارد دهی می شود.
دهقانی پیش می آید و هر چه بد و بیراه می داند
نثارش می کند.

شاه می پرسد:
دهقان چه گفت.

وزیرش می گوید:
گفت خدا عمر شاه دادگر را دراز کند.

مشاور دیگر پیش می آید و می گوید:
دهقان گفت:
شاه ولد الزنا ست


۱۷
سعدی جانبدار وزیر دروغگو ست و نه مشاور راستگو

۱۸
دروغ مصلحت امیز
صدبار بهتر از راست فتنه انگیز است

۱۹
چون
اگر وزیر راست می گفت
میرغضب شاه به فرمان او
گردن دهقان بیچاره را می زند و خانواده اش بی نان آور می ماندند و بی کس و بی پناه
 
اندکی راجع به تفاوت خرد با بقیه فرم های  شناخت

۱
نه.
 دانش  و دانستن و ساینس مفهوم دیگری است.

۲
خرد یعنی فلسفه
به قول هگل.

۳
تفاوت فرم های منتوع شناخت
  بحث شورانگیزی است.

۴
باید روی این مفاهیم کار شود.

۵
احتمالا میتولوژی و تئولوژی و فیلوسوفی ( اساطیر و مذاهب و فلسفه ها)
پله های سلسله مراتبی در نردبام شناخت بشری اند:

۶
یعنی میتولوژی  پیشفرم تئولوژی  است

۷
به همین دلیل
تئولوژی حاوی عناصری از میتولوژی است.

۸
  تئولوژی  پیشفرم فیلوسوفی است

۹
فیلوسوفی  حاوی عناصری از میتولوژی و تئولوژی  است.

۹
فرق همه اینها با علم از هر نوع
در موضوع آنها ست:

الف
موضوع میتولوژی و تئولوژی و فیلوسوفی
کل هستی (طبیعت و جامعه و تفکر) است.

ب
موضوع علوم
جزئی از کل هستی است.


۱
مثلا موضوع شیمی اتم ها و پروتون ها و الکترون ها و غیره است

۲
موضوع فیزیک مولکول ها ست

۳
موضوع زیست شناسی (بیولوژی) سلول های نباتی و حیوانی و غیره است

۴
موضوع روانشناسی
روندها و پدیده های پسیکولوژیکی اند

۵
موضوع جامعه شناسی
عناصر متنوع جامعه اند

۱۰
تفاوت میتولوژی و تئولوژی با  فیلوسوفی علمی (ماتریالیسم دیالک تیکی / ماتریالیسم  تاریخی و تئوری شناخت ماتریالیستی ـ دیالک تیکی و یا مارکسیتسی ـ لنینیستی )
در علمیت فلسفه علمی است.

۱۱
در میتولوژی و تئولوژی و فلسفه ایدئالیستی
مسائل کلی
 طرح می شوند و
به طرز ایدئالیستی
حل می شوند.

۱۲
فرق اینها با فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی
 در
 راه حل آنها
 ست:

الف
راه حل  میتولوژی و تئولوژی و فلسفه ایدئالیستی
 برای مسئله اساسی فلسفه (تقدم و تأخر ماده بر روح)
ایدئالیستی است
یعنی
وارونه است:
واقعیت عینی را مخلوق خدا و رب النوع ها و روح و ایده مطلق و غیره می دانند
یعنی روح و شعور را بر ماده و وجود و واقعیت عینی
مقدم می دانند.

ب
راه حل فلسفه مارکسیستی ـ لنیینستی برای مسئله اساسی فلسفه
ماتریالیستی است.

برعکس است:
ماده و وجود و واقعیت عینی را مقدم بر روح و شعور و ایده و اندیشه می داند


۱۳
حالا می توان خرد را دقیقتر فرمولبندی کرد:
فلسفه = خرد کل اندیش و یا عقل کل اندیش

۱۹
 راسیونالیسم (خردگرایی) مارکسیستی ـ لنینیستی
یعنی کل اندیشی علمی

۲۰
راسیونالیسم های دیگر از قرار دیگر اند.

۲۱
چه بسا اصلا نمی توانند ریشه ای و کلی بیندیشند.
مسائل را ماستمالی (سمبل) می کنند.  

اندکی اندر باب خرد

۱
ممنون.
آره.
 ولی چند نکته:

۲
نکته اول اینکه تعداد حواس انسانی بیشتر از حواس پنجگانه است.

۳
مثال:
حواس شناسایی گرما و سرما و غیره

۴
نکته دوم اینکه اگرچه تفکر وجه مشترک اسطوره و مذهب و هنر و علم و فلسفه است
ولی خرد و یا عقل
فقط به فلسفه اطلاق می شود.

۵
فلسفه با عقل سلیم و با بقیه فرم های شناخت بشری (اسطوره و مذهب و هنر و علم و عرفان و غیره)
تفاوت جدی دارد.

۶
تفاوت فلسفه و یا عقل با آنها چیست؟

۵
سؤال رهنما:
چرا ارتجاع امپریالیستی 
اسطوره و مذهب و عرفان و هنر و علم را نه تنها موره حمله و قرار نمی دهد، بلکه تبلیغ می کند، اختراع می کند، مد می کند ولی با فلسفه (ماتریالیسم دیالک تیکی / ماتریالیسم تاریخی / تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی) شب و روز مبارزه می کند؟

اشاره ای به عظمت فکری کریم و غنای فکری قرآن کریم

شعرا
ـ اکثرا ـ
دروغگویانند.
استخراج شده از سوره الشعراء قران کریم


۱
در این اندیشه کریم
گذار از تجربه به دانش تجربی صورت می گیرد.

۲
دیالک تیک تجربه و دانش تجربی

۳
دیالک تیک عمل و اندیشه

۴
کریم به تجربه دریافته است که شعرا پیرو شیاطین درونی و برونی اند.

۵
در مفهوم شیاطین درونی
حوایج طبیعی و غریزی و عاطفی و احساسی و روحی و روانی فرد تجرید یا فته اند.

۶
در مفهوم شیاطین برونی
اعضای طبقه حاکمه و یا هر کس که وسیله ای و واسطه ای برای ارضای حوایج درونی است، تجرید یافته است.

۷
در این اندیشه کریم
بی اعتنا به اینکه خود او می داند و می خواهد و یا نمی داند و نمی خواهد
شناخت هنری از شناخت علمی متمایز می شود.

۸
شعرا
و هنرمندان به طور کلی
قادر و مایل به کشف حقیقت عینی و تجسم و تصویر و تبیین آن نیستند.

۹
شناخت هنری
مثل مذهب است.
مثل اسطوره است.

۱۰
اگرچه فرمی از شناخت است،
ولی فرمی از شناخت شلخته است.

۱۱
شناخت سطحی، مثله، مخدوش و معیوبی  از واقعیت عینی است.

۱۲
شناخت هنری قابل تمکین نیست.

۱۳
شناخت هنری مثل شناخت مذهبی و اساطیری است.

۱۴
دیالک تیکی از آه و افیون است:

الف
هم می تواند اعضای جامعه را بر سر شوق آورد و به مقاومت و مبارزه برانگیزد

ب
و هم می تواند بسان افیون
مسکن و مخدر باشد
و
اعضای جامعه را به تسلیم برانگیزد.


۱۵
برای شناخت علمی ـ فلسفی
بدیلی وجود ندارد.

۱۶
آثار اساطیری و مذهبی و هنری و غیره
باید به چالش دیالک تیکی ـ ماتریالیستی (مارکسیستی ـ لنینیستی) کشیده شوند
 تا
جنبه آه آنها
علمیت کسب کند و توسعه یابد
و
جنبه افیون آنها
نقد شود و نفی و حذف  شود.
نظر شما هم همین است و درست است.

۱۷
هنر و شناخت هنری
را
اما
برخلاف تصور هگل
نباید هیچ و پوچ شمرد.

۱۸
اولا به دلیل فوق الذکر که دیالک تیکی از آه و افیون اند

۱۹
ثانیا
به این دلیل
که
هنر و آثار هنری
همزاد کار آدمی اند.

۲۰
امتحانش آسان است:
شروع به خیاطی همان و زمزمه شعر و آواز و آهنگ و حتی رقص و غیره همان

۲۱
دست خود آدم هم نیست.

۲۲
این خود اندام سیستمی ـ سیبرنتیکی ما ست که واکنش نشان می دهد

۲۳
هنر و آثار هنری
 از حوایج حیاتی آدمی  اند.

۲۴
مثبت و مفید و سازنده بودن آثار  هنری و منفی و مضر و مخرب بودن آنها
بستگی به ماهیت طبقاتی  هنرمندان دارد.

۲۵
به همین دلیل
تحلیل آثار  هنری
از واجبات است

۲۶
چون طبقه حاکمه
از این کانال
به اشاعه ایده ئولوژی ارتجاعی اش کمر بسته است

۲۷
تعداد  هنرمندان ارگانیک توده مولد و زحمتکش
حتی به اندازه تعداد انگشتان آدمی نیست

۲۸
قشر اجتماعی موسوم به روشنفکر
عمدتا
جزو و عضو طبقه حاکمه است.
فریب سبیل و صدای کلفت و هارت و پورت عنقلابی آنها را نباید خورد.

۲۹
وقتی آثار  هنری تحلیل ماتریالیستی - دیالک تیکی می شوند
این مسئله اشکار می گردد.

۳۰
حتی  هنرمدان حزبی و توده ای
بی آنکه خود بدانند و بخواهند
کم یا بیش
مبلغان ایده ئولوژی طبقه حاکمه اند

۳۱
طبقه حاکمه هم به خوبی می داند

۳۲
به همین دلیل
چه بسا آنها را
جایزه باران می کند
و
عملا دست طبقاتی خود را رو می کند. 

اندکی اندر باب تفاوت طویله و جنگل با جامعه   /  گاو و خر با آدم

۱
انتقاد مغز پسته مهر است.

۲
هرگز کسی معایب دشمنش را به او گوشزد نمی کند تا تصحیحش کند و رشد کند

۳
سرسخت ترین منتقدین مادران و پدران هستند

۴
اگر فرزند شان حتی ۶۰ ساله شده باشد.

۵
خمینی امام تان می فرماید:
امریکا ۲۰۰۰ سال است که ما را استعمار کرده است.

۶
عمر امریا بیش از ۲۰۰ سال نیست.

۷
اگر این علامه جماران
از اعماق قبور قرون بیرون کشیده نشده و با هلهله و هورا به قدرت رسانده نشده
چی شده؟

۸
علامه های دیگر راه غلبه بر بحران های مختلف را در حجاب ضعیفه ها می دانند

۹
اگر پیروان این الاغ های الاغ سوار
مشتی گاو و خر و لاشخور نیستند
چیستند؟
مش نجف و کربلایی کربلا

۱۰
اینجا ضمنا بحث بر سر مفاهیم است
ای هندوانه فروش لاابالی

۱۱
شاعر می نویسد:
صبح ها کار و شب ها رفاه

۱۲
جرم ما سگان توده
این است که گفته ایم:
شب ها استراحت (و یا یار)

۱۳
حالا شده ایم توهین کننده به شاعر

۱۴
تازه شاعر وزیر رفاه در جنگل جماران هم بوده است.

۱۵
آخر این چه وزیری است که عاجز از تمیز رفاه از ااستراحت است؟

 ۱۶
جرم دیگر سگان این است که پرسیده اند:
آزادی یعنی چی که  شاعر در طلب مصرانه آن است؟

از تعارف و تواضع و تعریف فئودالی  تا تحلیل پرولتری

۱
بزرگ ترین بدبختی سکنه جهنم جماران
هندوانه مجازی چپاندن زیر بغل هر همنوعی است.

۲
یکی از فواید فیس بوک همین است.

۳
همنوع شناسی

۴
حبیب (دوست)
 ولی به قول حریفی از شیراز
باید
طبیب تو باشد
و
دوای تلخ تجویز کند تا از مرض مهلک شفا یابی.

۵
بی اعتنایی به رهنمود شیخ شیراز
به این روزمان انداخته است.

۶
یک مشت مرده از اعماق قبور قرون بیورن آمده اند و بر گرده مان نشسته اند و جامعه را به طویله تبدیل کرده اند.

۷
این توهین نیست.
تحلیل است.

۸
ما اصلا آدم نیستیم تا به همنوعی توهین کنیم.

۹
لامصبا
حداقل کامنت همنوع تان را بخوانید.

۱۰
به عوض منم منم و هارت و پورت و خودستایی
اندکی بیندیشید.

۱۱
آسمان که به زمین نمی آید
 اگر از عهده تمیز مفاهیم برآیید.

۱۲
اگر قرار بر این باشد که هر کس مثلا از سیب و سیب زمینی و آزادی کذایی تعریف دلخواه خودش را عرضه دارد
در آن صورت
که نمی توان حرف دهن همدیگر را فهمید.

۱۳
حتی عرعر خران استاندارد و قانونمند است و دلبخواهی نیست.
و گرنه خران از درک منظور همنوعان خود عاجز می ماندند.

۱۴
مگر می شود از سیب و یا سیب زمینی تعریفی عرضه کرد که شنونده به یاد کرگدن بیفتد؟

۱۵
آزادی چیست؟

۱۶
خواجه شیراز حتی می داند.

۱۷
شما چه شعرا و شعرشناسانی هستید که از شعر معروف خواجه بی خبرید؟

۱۸
رضا به داده
بده
وز جبین گره بگشا
که بر من و  تو در اختیار (آزادی)
نگشاده است.

۱۹
منظور خواجه از اختیار چیست؟
 
اندکی اندر باب فرم های متفاوت شناخت

الشعراء کذلب
شعرا دروغگو هستند.
کریم


۱
آره.
حق با شما ست.

۲
شناخت هنری
مثلا طرز تبیین اندیشه در فرم شعر
با شناخت علمی و فلسفی فرق و تفاوت و تضاد چشمگیر دارد.
دست شاعر باز است و شاعر به هر خردستیزی آزاد است.

۳
شناخت هنری
شناخت شلخته ای است.

۴
یه همین دلیل همه شیادان و جامعه ستیزان و پیشرفت ستیزان
یا در فرم شعر نظرات یاطل خود را تبیین می دارند و یا در فرم نثر شعر گونه

۵
درست به همین دلیل
هگل
پس از تدوین سیستم فلسفی خود
شناخت هنری را زاید دانست.

۶
البته نظرش درست نیست.

۷
چرا و به چه دلیل؟
 
اندکی اندر باب دیالک تیک شرایط اوبژکتیو (عینی) و شرایط سوبژکتیو

۱
ایراد در شرایط عینی است.

۲
شرایط سوبژکتیو
 همیشه انعکاس شرایط عینی اند.

۳
فقط ایران که چنین یأس انگیز نیست.

۴
جهان در وضع تهوع آوری به سر می برد.

۵
احزاب و شخصیت ها 
محل اعجاز و پیامبران اعجازگر که نیستند

۶
  لنین و مارکس و انگلس
 فرزند شرایط عینی بوده اند.

۷
در شرایط مابعد شکست
حتی تشکیل یک گروهک بخور و نمیر به درد بخور
شق القمری است.

۸
حتی پیدا کردن دوستی
کار دشواری است.

۹
حتی پرهیز از آلودن دامان خود
کار شاقی شده است.

۱۰
دیگر تمیز شخصیت ها از جنده ها آسان نیست.

۱۱
شرم حکم کیمیا دارد:
به جندگی فخر فروخته می شود و بر سر جاکش معینی  سران سیاسی یی هویت و بی شعور و بی شخصیت
چه بسا
 از روی جنازه یکدیگر می گذرند.

۱۲
فروغ فیلسوف انگار شرایط تهوع آور فعلی را پیشگویی کرده است:

آنگاه

خورشید سرد شد

و برکت از زمین‌ها رفت

و سبزه‌ها به صحراها خشکیدند

و ماهیان به دریاها خشکیدند

و خاک مردگانش را

زان پس به خود نپذیرفت

شب در تمام پنجره‌های پریده رنگ

مانند یک تصور مشکوک

پیوسته در تراکم و طغیان بود

و راهها ادامهٔ خود را

در تیرگی رها کردند

دیگر کسی به عشق نیندیشید

دیگر کسی به فتح نیندیشید

و هیچکس

دیگر به هیچ‌چیز نیندیشید

در غارهای تنهائی

بیهودگی به دنیا آمد

خون بوی بنگ و افیون میداد

زنهای باردار

نوزادهای بی‌سر زائیدند

و گاهواره‌ها از شرم

به گورها پناه آوردند

چه روزگار تلخ و سیاهی

نان، نیروی شگفت رسالت را

مغلوب کرده بود

پیغمبران گرسنه و مفلوک

از وعده‌گاههای الهی گریختند

و بره‌های گمشدهٔ عیسی

دیگر صدای هی‌هی چوپانی را

در بهت دشتها نشنیدند

در دیدگان آینه‌ها گوئی

حرکات و رنگها و تصاویر

وارونه منعکس میگشت

و برفراز سر دلقکان پست

و چهرۀ وقیح فواحش

یک هالۀ مقدس نورانی

مانند چتر مشتعلی میسوخت
 
فلسفه زندگی شاد زیستن است
حریف


۱
از این خبرها نیست.

۲
شاد بودن هنر است 
 شاد کردن هنری والاتر

لیک
هرگز نپسندیم به خویش
که چو یک شکلک بی جان
شب و روز
بی خبر از همه
 خندان باشیم

بی غمی عیب بزرگی است که دور از ما باد

شاد بودن هنر است
گر به شادی تو
 دل های دگر باشد شاد

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ما ست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جا ست

خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

مشه ژاله از اصفهان


۳
حتی خر نمی تواند در جهنم جامعه طبقاتی
شاد زندگی کند.

۴
آدم باید دلی از سنگ داشته باشد که در دور و برش میلیون ها نفر را
شب و روز
شقه شقه کنند و او بسان مترسکی ماسک شادمانی بر سر کشیده باشد
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر