پروفسور دکتر کامیلا وارنکه
برگردان
شین میم شین
۱
· کیفیت در واقع به معنی ترکیب و ساخت بکار می رود.
۲
· کیفیت در زبان محاوره ای به عنوان معیاری برای
ارزیابی چیزها بکار می رود:
· کیفیت عالی، کیفیت نازل.
۳
· کیفیت در اینگونه موارد، بیانگر مناسب بودن و یا
نامناسب بودن چیزهای مصرفی (اغلب فراورده های کار انسانی) و یا خواص چیزها ست.
۴
· کیفیت در فلسفه به معانی زیر به کار می رود:
الف
· منظور از کیفیت اولا خواص ماهوی هر چیز است.
ب
· منظور از کیفیت ثانیا کلیت هر سیستم است که با کیفیات
منفرد در رابطه است.
· کیفیا تمنفردی
که هویت هر چیز را تعیین می کنند.
پ
· از این رو، کیفیت کلی را می توان بطور کلی، به
عنوان کیفیت ماهوی و یا کیفیت اصلی نامید و خواص ماهوی منفرد را در مقایسه با آن،
کیفیت جزئی نام داد.
ت
· ضمنا می توان از اجزاء، بخش ها و کیفیات منفرد
آغاز کرد و کلیت خواص ماهوی هر چیز را بمثابه
سیستمی از کیفیات تعریف نمود.
۵
· چیزها ببرکت کیفیات منفرد خود که از خواص منفرد
آنها نشئت می گیرند، از همدیگر متمایز می گردند.
۶
· هر چیز ببرکت کیفیت کلی اش، بمثابه چیز معینی نمودار می گردد.
۷
· هر چیز ببرکت کیفیتش، ببرکت خاصیت ماهوی اش همان
است که است.
۸
·
هر چیز
ببرکت کیفیتش از چیزهای دیگر متمایز می شود.
۹
· از آنجا که چیزها سیستمی از کیفیات را تشکیل می
دهند، بمثابه سیستم، رفتار خاصی از خود نشان می دهند:
الف
· کیفیات با خود شان بطور نسبی در هویت واحدی قرار
دارند، یعنی خودمانند اند.
ب
· کیفیات با هر تغییر پارامترهای شان، دچار تغییر ماهوی
نمی شوند.
پ
· بنابرین، کیفیت، تعینی است که به چیزها، ثبات نسبی می
بخشد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر