۱۳۹۷ فروردین ۴, شنبه

دایرة المعارف جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی (۲۰۷)


پروفسور دکتر
ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت
و دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)


برگردان
شین میم شین  
 
پیشکش
به

 ایرج اسکندری
مترجم کاپیتال مارکس
که
واژه همبود
را
به احتمال قوی
مدیون او هستیم.

همبود
(اجتماع)

۱
·    همبود به کیفیت وحدت انسان ها اطلاق می شود که به همکاری و یا به همزیستی  با هم مشغولند و دارای نگرش ها، منافع، آماج ها و هنجارهای مشترکند و به واسطه آنها به شناخت و تجربه تعلقمندی به یکدیگر رسیده اند.

·    مراجعه کنید به منافع، هنجار در دایرة المعارف جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی    

۲
·    ریشه هر همبود در مناسبات مادی و در منافع مادی است. 

۳
·    تعیین کننده در این زمینه، مناسبات تولیدی جامعه اند.   

۴
·    درجه ماهوی همبود و انگیزه های افراد متحد در همبود، وابسته به مناسبات تولیدی جامعه اند.   

۵
·    تفاوت همبود های منفرد اولا بسته به محتوای مشخص آنها ست: 
·    از آجمله اند:

الف
·    همبود کار

ب
·    همبود همکاری (کوئوپراسیون)

پ
·    همبود پژوهشی

ت



·    همبود خانگی
·    (سکونت چندین خانواده در عمارتی)


ث
·    همبود ورزشی

ج
·    همبود مبارزاتی ـ سیاسی

ح
·    همبود مبارزاتی ـ نظامی
·    و غیره

۶
·     تفاوت همبود های منفرد ثانیا بسته به فرم و دامنه آنها ست: 
·    از آجمله اند:

الف
·    همبود دوستی متشکل از دو دوست

ب
·    همبود گروهی

پ
·    همبود انسانی ـ سوسیالیستی

ت
·    همبود همه خلق های سوسیالیستی
·    و غیره

۷
·    همبود های منفرد در توسعه شان از مراحل توسعه (تکامل) کیفی متفاوتی می گذرند که چه بسا به وحدت آگاهانه و مستحکم آنها می انجامد. 

۸
·    جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی به برررسی همبودهایی می پردازد که برای جامعه از اهمیت بزرگی برخوردارند.

۹
·    برای تشکیل همبودها، روند کار که همواره تحت  مناسبات تولیدی مشخصی صورت می گیرد، تقسیم کار و همکاری (کوئوپراسیون) از اهمیت تعیین کننده برخوردارند.

۱۰
·    کار و مناسبات اجتماعی مرتبط به کار، به طرز تعیین کننده ای ماهیت اجتماعی انسان را رقم می زنند.
·    برای اینکه «ماهیت انسانی، انتزاعیت (ابسترکتوم) ذاتی هر فرد منفرد (تک تک افراد) نیست.
·    ماهیت انسانی در واقعیتش، آنسامبلی (ارکستری) از مناسبات اجتماعی است.»
·    (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳، ص ۵۳۴)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر