۱۳۹۶ دی ۲۸, پنجشنبه

آدم ها و آیینه ها (۹)

 
دکتر مجید سمیعی در آیینه این و آن 
 
مجید سمیعی
 (۱۳۱۶ )
 
ویرایش و تحلیل
  از
میم حجری
 
۱
نمیدونم 
چرا آقای دکتر تا حالا برای هزاران بیمار بدبخت نداری 
که 
با 
اردنگی به "جرم" بیمه دولتی از مطب بیرون انداخته شده 
و
 می شوند، 
محاکمه و «اعدام» نشده؟
 
این سؤال حریف محترم
ردیه ای بر ادعای زیر از ما ست:
 
پزشکی
هومان مدیسین (طب انسانی) است
و
پزشک
 باید
هر مریضی
 را
معالجه کند.

در غیر این صورت
حتی
می توان او را محاکمه و اعدام کرد.

در این جمله ما 
واکنشی
به
خاین قلمداد کردن دکتر مجید سمیعی 
به 
اتهام معالجه شاهرودی 
تبیین می یابد.
 
در
 آلمان 
به مثابه کشور مشخص مورد نظر
هر
مریضی
به
مطب هر پزشکی برود،
خواه و ناخواه
معاینه، بستری و معالجه می شود.
 
کسی
به دلیل داشتن بیمه دولتی
با
 اردنگی
به
خیابان انداخته نمی شود.
 
ضمنا
خیل عظیمی از پزشکان
تحت عنوان پزشکان اضطراری (نوت آرتس)
شب و روز 
مشغول معالجه بی خانمانان بی خانه و خیابان خواب
 اند.
 
مؤمنین مسیحی سازمان یافته در سازمان های دستگیری از بینوایان
همکار و همدست پزشکان اضطراری اند.
 
طبقه حاکمه
در
کشورهای امپریالیستی
پس از جنگ جهانی دوم
علیرغم ایراسیونالیسم بنیادی در خطوط کلی،
 حاوی راسیونالیته نسبی در خطوط جزئی 
است.

پوپریسم
(راسیونالیسم انتقادی)
و
دیگر جریانات ایده ئولوژیکی امپریالیستی
به احتمال قوی
همین راسیونالیته در خطوط جزئی
را
تئوریزه کرده اند و می کنند.

طبقه حاکمه امپریالیستی
مانع رسیدن کارد بر استخوان توده می شود.

مثال:
آلمان امپریالیستی
برای توسعه اقتصادی
به
نیروی کار تازه نفس چندین صد هزاری نیاز دارد.


به
همین دلیل
مرکل 
در شکل و شمایل ننه تره زا
با
قلبی مملو از مهر اندر دست
عرض اندام می کند.
 
همولایتی های مرکل
که
تحت حاکمیت پرولتاریا
بسان آدم زندگی می کردند،
علیرغم
اخذ حمایت های اجتماعی،
خود
را
زباله احساس می کنند
و
در رسانه ها 
حتی
حسرت به ماضی
را
کم و بیش
بر لب دارند.
 
فقط عیرانی جماعت نیستند
که
برگشت به ماضی
را
آرزو می کنند.
 
اما
امکان بر گشت عیرانی ها به ماضی
بیشتر از امکان برگشت آلمانی ها به ماضی است.
 
 
چون حزب کمونیست آلمان
با
بیش از دو میلیون و سیصد هزار عضو
به
حزب چلقوز چپ
تقلیل یافته است
که
اصلا
توان تکان خوردن از منجلاب وضع موجود را ندارد،
برگشت به ماضی،
پیشکش.
 
در
عوض 
برگشت به ماضی تر از ماضی
تئوریزه و ایدئالیزه شده است.

برگشت
 به 
ناسیونال ـ سوسیالیسم
به
درجه آرزو  ایدئال و آرمان همولایتی های مرکل 
ارتقا یافته است.

به همین دلیل
زباله های فاشیستی 
(نئونازیستی)
در مدت کوتاهی به حزبی تبدیل شده 
که
 در 
انتخابات اخیر
مقام سوم
را
در مجلس آلمان کسب کرده است.

مشتی کفتار
که
حرف زدن اصلا بلد نیستند.

واکنش جناح مسلط طبقه حاکمه
به
این
«تغییر منفی تناسب قوا»
به
طرز زیر
«راسیونالیزه»
می شود:
 
الف
احزاب دو گانه مسیحی
راستگراتر
(کنسرواتیو تر، محافظه کارتر، ضد مهاجرتر)
می شوند.
 
ب
احزاب سوسیال ـ دموکرات و چپ آلمان
چپگراتر
از در عقب و در حرف 
می شوند.

پ
تعداد سازمان های کنترل و سرکوب افزایش چشمگیر می یابد.
 
در
هر سوراخ ـ سنبه طویله دوربینی کار گذاشته می شود.

ت
مهاجرین تحت نظر مدام قرار می گیرند و به بهانه هایی به افغانستان و غیره برگردانده می شوند.

می توان گفت
که
هر دو جناح طبقه حاکمه
چه 
جناح به اصطلاح لیبرالیستی
و
چه
جناح نئوفاشیستی
مکمل همدیگرند
و
در تحلیل نهایی
آب به آسیاب واحدی می ریزند.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر