منبع:
سیات اخبار روز
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
پیشکش
به
پدرمان
گاگیک
و
برادرمان
وانیک
شرم مان
اگر
از یاد بریم.
اول.
زمانی برای جفت کردن کفش اصلاح طلبان!
مستقل و مستغنی از هرگونه آمار تفصیلی
آن چه در خیابان ها می گذرد
به تمامی
خیزش مردم فرودستی است
که
از
سیاست های نئولیبرالی حاکمیت
به ستوه آمده اند
و
نگفته
پیدا ست
که
اکثریت مطلق آنان
را
ارتش ذخیره ی بیکاران، کارگران اخراجی و بیکار شده (تعدیل شده!!)
و
گرسنه گان (گرسنگان) شهری تشکیل می دهند.
بنا بر مشاهدات فوری و میدانی نگارنده،
به ندرت
می توان افراد میان سال به بالا را در میان معترضان خیابانی سراغ گرفت.
از میان ۴٣ (تهران) و ٣۵ (مشهد) و ۲۹ (اصفهان) نفر معترضی
که
به سخت ترین شکل ممکن در خیابان با پلیس درگیر بودند
و
مورد سوال (سؤال) نویسنده و دوستان ام (دوستانم، دوستان نویسنده) قرار گرفتند (گرفته اند)
به ترتیب
٣۶ و ۲٨ و ۲۲ نفر
بیکار مطلق
و
۲۴ تا ٣۵ ساله بودند (بوده اند.)
بدون هیچ درآمدی!
و
جالب این
که
در شهرهایی مانند قهدریجان و دورود و شاهین شهر و کنگاور
که
رادیکالیسم جنبش تا حد یک میلیتانسی آشکار ارتقا یافته،
متوسط نرخ بیکاری به مراتب بالاتر از سایر شهرها بوده است.
مضاف به (بر) این که دستِ کم (دستکم)
در
۵۹ شهر از ٨۱ شهری
که
در خیزش مشارکت داشته اند،
در
چهار ماه
منجر به خیزش حداقل یک اکسیون مردم بی لبخند
و
یک اعتراض مشخص کارگری
شکل بسته است. (؟)
به این مفهوم و با وجود این سطح شگفت ناک از شکاف طبقاتی و نابرابری
که
طی نزدیک به چهار دهه ی گذشته بر کشور حاکم شده است،
این درجه از نارضایتی های خیابانی در چنین برهه یی (برهه ای)
نه فقط
امری غیرمنتظره نیست
بل که
تا حدودی
نیز
توام (توأم) با تاخیر (تأخیر) است!
در سطح جهانی
چنین واقعیتی
که
اقتصاد سیاسی نئولیبرال بر متن "توزیع ثروت رو به بالا"
تسمه از گرده ی کارگران کشیده و منجر به چنان درجه ی بی بدیلی از نابرابری شده
- که حتا (حتی) صدای راه سومی ها و امثال پیکتی را نیز در آورده -
چندان محتاج احتجاج (حجت و دلیل آوردن) نیست.
اما سطح نابرابری در جامعه ی ما
به نحو عجیبی
با
نابرابری در سرمایه داری های مرکز و پیرامون متفاوت است.
(فی المثل مقایسه کنید دستمزد یک میلیون تومانی کارگران را با حقوق پنجاه میلیون تومانی جناب صفدری اصلاح طلب و امثال ایشان.)
طی چهار دهه ی گذشته و به ویژه پس از پایان جنگ
طبقه ی جدیدی
به
قدرت رسیده
که
پنداری طمع انباشت ثروت اش تمامی ندارد.
این
بورژوازی
که
از پورشه و مازراتی تا ساعت مچی و بستنی
را
فقط از جنس طلایی می بلعد
چنان دره ی عمیقی میان دو طبقه ی اصلی جامعه حفر کرده
که
شهردار سابق تهران و یکی از نماینده گان شناخته ی این طبقه
با عبارت "۹۴ درصدی ها" از آن یاد و انتقاد می کند!
دکتر محمد قراگوزلو
اگرچه
بسان فرج سرکوهی و صدها نفر امثال او
یکی
از
نمایندگان شاملوچیسم
است،
ولی
هم
با
خود شاملو
(مؤسس شاملوئیسم)
و
هم
با
طیف متلون مریدان شاملو
تفاوت چشمگیر دارد.
ما
هم
برای آشنایی بیشتر و بهتر با شاملوچیسم
و
هم
برای آشنایی با جهان بینی یکی دیگر از نمایندگان مهم شاملوچیسم
به
تحلیل این تحلیل دکتر محمد قراگوزلو
خطر می کنیم.
۱
شکوهِ خیزشِ مردمِ بی لبخند
و
یک نکته پیرامون شعارهای ارتجاعی
این عنوان تحلیل دکتر محمد قراگوزلو
از
شکست سکوت توده
(عنوان اثری از کارو ـ شاعر ارمنی)
است.
مردم بی لبخند
یکی از مفاهیم ادبی ـ استه تیکی ـ هنری احمد شاملو ست.
بر کدام جنازه زار میزند…؟
احمد شاملو
بر
کدام جنازه
زار میزند این ساز؟
بر
کدام مُرده ی پنهان
می گرید
این سازِ بی زمان؟
د
ر کدام غار
بر
کدام تاریخ
می موید
این سیم و زِه،
این پنجه ی نادان؟
بگذار
برخیزد مردمِ بیلبخند
بگذار
برخیزد!
زاری
در
باغچه
بس
تلخ است
زاری
بر
چشمه ی صافی
زاری
بر
لقاحِ شکوفه
(باروری.
ترکیب سلولهای جنسی نر و ماده است که منجر به تشکیل سلول یاخته تخم می شود)
بس
تلخ
است
زاری
بر
شراعِ بلندِ نسیم
(بادبان، هر چیزی که برافراشته شود)
زاری
بر
سپیدارِ سبزبالا
بس
تلخ است.
بر
برکه ی لاجوردینِ ماهی و باد
چه می کند
این مدیحه گوی تباهی؟
مطربِ گورخانه
به شهر اندر چه می کند
زیرِ دریچه های بی گناهی؟
بگذار
برخیزد مردمِ بی لبخند
بگذار
برخیزد!
پایان
ویرایش
از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
کدام جنازه
زار میزند این ساز؟
بر
کدام مُرده ی پنهان
می گرید
این سازِ بی زمان؟
د
ر کدام غار
بر
کدام تاریخ
می موید
این سیم و زِه،
این پنجه ی نادان؟
بگذار
برخیزد مردمِ بیلبخند
بگذار
برخیزد!
زاری
در
باغچه
بس
تلخ است
زاری
بر
چشمه ی صافی
زاری
بر
لقاحِ شکوفه
(باروری.
ترکیب سلولهای جنسی نر و ماده است که منجر به تشکیل سلول یاخته تخم می شود)
بس
تلخ
است
زاری
بر
شراعِ بلندِ نسیم
(بادبان، هر چیزی که برافراشته شود)
زاری
بر
سپیدارِ سبزبالا
بس
تلخ است.
بر
برکه ی لاجوردینِ ماهی و باد
چه می کند
این مدیحه گوی تباهی؟
مطربِ گورخانه
به شهر اندر چه می کند
زیرِ دریچه های بی گناهی؟
بگذار
برخیزد مردمِ بی لبخند
بگذار
برخیزد!
پایان
ویرایش
از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
برای کشف محتوای ایده ئولوژیکی این مفهوم،
بهتر است
که
این شعر احمد شاملو
تحلیل شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر