۱۳۹۶ بهمن ۱۱, چهارشنبه

وحدت و مبارزه خدایان سه گانه (۱۳۵)



فروغ فرخزاد
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)
عصیان
(۱۳۳۶)

ویرایش و تحلیل

از

مسعود بهبودی

عصیان خدا
عصیان خدا
سومین، آخرین و کوتاه ترین شعر عصیان فروغ ۲۰ ـ ۲۲ ساله است:
۱
عصیان خدایی
۲
عصیان بندگی
۳
عصیان خدا  
این شعر فروغ
سرشته به اوتوپی
است.
فرم تبیینی این شعر
مبتنی
 بر
 «اگر ـ آنگاه»
  است:

۱

گر
 خدا بودم 
ملائک را شبی فریاد می کردم
سکه خورشید
 را
 در 
کوره ظلمت
 رها سازند
 
خادمان باغ دنیا را ز روی خشم می گفتم:
برگ زرد ماه
 را 
از 
شاخه شب ها 
جدا سازند
معنی تحت اللفظی:
اگر
خدا بودم
شبی
به فرشتگان فرمان می دادم
که 
سکه ی خورشید 
را
در
کوره ظلمت
 بیندازند.
به خادمان باغ دنیا
با
عصبانیت
می گفتم
که
برگ زرد رنگ ماه
را
از
شاخه شب ها
برکنند.
۲


گر
 خدا بودم 
ملائک را شبی فریاد می کردم
سکه خورشید
 را
 در 
کوره ظلمت
 رها سازند.
فروغ 
در این بیت شعر
از سویی
دیالک تیک ارباب و بنده
را
به شکل دوئالیسم خدا و ملائک بسط و تعمیم می دهد
و
از
سوی دیگر
دیالک تیک نور و ظلمت
را
به شکل دیالک تیک سکه خورشید و کوره ظلمت بسط و تعمیم می دهد
و
ضمنا
دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت
را
به
شکل دیالک تیک ملائکه و سکه خورشید بسط و تعمیم می دهد.

دوئالیسم نور و ظلمت
میراث مانی پیامبر است.

دوئالیسم
در فلسفه غرب
مانیگرایی 
(منیچه ئیسم)
هم
نامیده می شود.

۳

گر
 خدا بودم 
ملائک را شبی فریاد می کردم
سکه خورشید
 را
 در 
کوره ظلمت
 رها سازند.
سؤال اول
که
ما را به خود مشغول می دارد،
این است
که
چرا و به چه دلیل
سکه خورشید باید به کوره ظلمت افکنده شود؟
سؤال دوم
این است
که
چرا
افکندن سکه خورشید به کوره ظلمت
حتما باید
نه
بیواسطه
بلکه
با واسطه
صورت گیرد؟
خدا
(چه طبیعت ـ خدا، چه طبقه حاکمه ـ خدا و چه توده ـ خدا)
که
مظهر قدرت مطلق
است،
چه نیازی به ملائک دارد؟
خدا
می تواند
اراده کند و سکه خورشید به کوره ظلمت فرو افتد.
کن، فیکون.
زحمت عبث دادن به ملائکه
 برای چیست؟
۴

 
خادمان باغ دنیا را ز روی خشم می گفتم:
برگ زرد ماه
 را 
از 
شاخه شب ها 
جدا سازند.
همین سؤالات
را
در مورد ماه هم می توان مطرح کرد.
ادامه دارد.
 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر