بخش اول
پروفسور دکتر گونتر هیدن
برگردان
شین میم شین
۳
کار در اقتصاد سیاسی بورژوائی
۱
·
اقتصاد سیاسی بورژوائی در مسیر توسعه خود از سیستم مربوط
به امور مالی تا تعالیم مربوط به ارزش کار ـ بطور دم افزونی ـ کار را به مثابه سرچشمه
ثروت عمده می کند.
الف
·
در فلسفه بورژوائی کلاسیک آلمان هردر به نقش تاریخساز
کار اشاره می کند.
ب
یوهان گوتفرید هردر
( ۱۷۴۴ ـ ۱۸۰۳)
نویسنده، شاعر، مترجم،
تئولوگ، فیلسوف تاریخ و فرهنگ کلاسیک وایمار (آلمان)
متنفذترین نویسنده و
متفکر عصر روشنگری
ستارگان چهارگانه
وایمار
(هردر، وایلند، گوته،
شیللر)
آثار:
بررسی منشاء زبان
ایده هائی راجع به
فلسفه تاریخ بشریت
باد و خورشید
متا نقدی بر «نقد از خرد محض» (کانت)
·
به نظر هردر،
انسان ببرکت کار (که بنظر او ناشی از عوامل آب و هوائی است) شرایط محیط زیست خود
را تحت تأثیر قرار می دهد و محیط نیز بنوبه خود متقابلا تأثیر تعیین کننده ای بر
انسان اعمال می کند.
ت
یوهان گوتلیب فیشته
(۱۷۶۲ ـ ۱۸۱۴)
یکی از برجسته ترین
نمایندگان ایدئالیسم آلمانی
·
به نظر فیشته، کار
وظیفه هر شخصیت اخلاقمند و شرط بقا و دوام هرشخصیت جسمانی است.
·
فیشته خواستار تضمین امکان کار بوسیله دولت می شود.
·
بنظراو تنظیم
مناسبات کاری نباید به عهده عرضه و تقاضا رها شود (آن طورکه آدام اسمیت می خواست) و حاصل کار نباید به مکانیسم
مبارزه اجتماعی بر سر منافع محول شود.
پ
گئورگ ویلهلم فریدریش
هگل
(۱۷۷۰ ـ ۱۸۳۱)
۱
·
هگل در حد فلسفه ایدئالیستی خود به
کشف ماهیت کار نایل می آید.
۲
·
وقتی هگل می
گوید که روح جهانی فقط ببرکت تجسم، ببرکت
کرد و کار، به خودآگاهی دست می یابد، منظور او در قالب عرفانی اش عبارت است از
اینکه انسان بواسطه کارش خود را، نیروهای مولده خود را، جامعه خود را، یعنی تاریخ
خود را می سازد.
·
مراجعه کنید به تجسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
۳
·
هگل بدین طریق (بر خلاف نظر اقتصاد
سیاسی کلاسیک بورژوائی که کار را تنها سرچشمه ثروت می دانست)، نقش شخصیت ساز و تاریخساز کار را عمده می کند.
۴
·
هگل به کشف داهیانه این حقیقت امر نایل
می آید که رابطه انسان کارگر با وسایل تولید به سبب محدودیت های ناشی از مالکیت
خصوصی پاره می شود، او از وسایل تولید جدا می شود و تنها با اجازه صاحبان وسایل
تولید قادر به کار یعنی قادر به زندگی می شود.
·
بدین طریق، کار نسبت به خود بیگانه می شود، ولی این
حادثه بلحاظ تاریخی موقتی و گذرا ست.
·
(بیگانگی یعنی از هم گسستن رشته پیوند تنگاتنگ میان اشیاء.
·
بیگانگی
یعنی اشیاء را مغایر با طبیعت آنان مورد استفاده قرار دادن.
·
مثلا
انسان را کالا کردن.
·
مثلا از
داس برای بریدن سر مردم استفاده کردن...
·
مراجعه
کنید به بیگانگی. مترجم.)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر