فروغ فرخزاد
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)
عصیان
(۱۳۳۶)
ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی
گر خدا بودم
رسولم
نام پاکم بود
این جلال از جامه های چاک چاکم بود
عشق
شمشیر من
و
مستی
کتاب من
باده
خاکم بود
آری
باده خاکم بود
من
اگر خدا بودم،
پیامبرم،
نام پاکم
بود،
معیار جلال و شوکتم
جامه های چاک چاکم بود.
شمشیرم،
عشق
بود،
قرآنم،
مستی
بود
و
خاکم،
باده
بود.
۱
گر خدا بودم
رسولم
نام پاکم بود
این جلال از جامه های چاک چاکم بود
جلال و شکوه و شوکت توده ـ خدا،
شباهت عظیمی به جلال و شوکت و شکوه توده دارد.
درست به همان سان
که
جلال و شکوه و شوکت طبقه حاکمه ـ خدا،
شباهت عظیمی به جلال و شکوه و شوکت طبقه حاکمه دارد.
۲
گر خدا بودم
رسولم
نام پاکم بود
این جلال از جامه های چاک چاکم بود
توده ـ خدا،
بشردوستی ژنده پوش
است.
رحیم نامور
ـ یکی از سران حزب بزرگ توده ـ
از قضا
کتابی از روبرت ترسال تحت عنوان «بشردوستان ژنده پوش»
ترجمه و منتشر کرده است.
فروغ
احتمالا
تحت تأثیر عنوان و محتوای همین کتاب
به
توضیح توده ـ خدا
مبادرت ورزیده است.
سران حزب بلشویک
پس از پیروزی انقلاب اکتبر
وقتی
به عنوان رؤسای ادارات
سر کار می رفتند،
نگهبانان سنتی به خاطر ساده پوشی و توده وارگی
مانع ورود آنان به ادارات می شدند.
جلال و شوکت و شکوه آنان
نیز
«از جامه های چاک چاک شان بود.»
۳
گر خدا بودم
رسولم
نام پاکم بود
این جلال از جامه های چاک چاکم بود
فروغ
در این بیت شعر عصیان خدایی،
میان رسالت و نام
از
سویی
و
میان ژندگی جامه (ساده پوشی) و پاکی و جلال
از
سوی دیگر
رابطه دیالک تیکی برقرار می کند:
الف
نام پاک توده ـ خدا
فونکسیون رسالت کسب می کند.
بدین طریق
واسطه میان توده و توده ـ خدا
زاید می شود.
یعنی توده و توده ـ خدا
به وحدت می رسند.
ب
جامه چاک چاک
که
در جامعه طبقاتی نشانه ذلت است،
به
نشانه عزت و اعتبار
استحاله می یابد.
این به معنی زیر و زبر گشتن مناسبات اجتماعی است:
جامعه وارونه
وارونه می شود
تا
وارونگی اش سلب شود.
چون
وارونه سازی وارونه
به
حذف وارونگی منجر می شود.
۴
گر خدا بودم
رسولم
نام پاکم بود
این جلال از جامه های چاک چاکم بود
برای درک دقیقتر محتوا و معنای این بیت شعر فروغ
باید
با
معیارهای عظمت و عزت و حقانیت طبقه حاکمه ـ خدا
در
قرآن کریم آشنا شد:
معیار عینی عظمت و عزت و حقانیت طبقه حاکمه ـ خدا
مالکیت خصوصی
است:
طبقه حاکمه ـ خدا
مالک شرقین و غربین و ارضین و سماوات و اجنه و ملائکه و همه چیز طبیعی و اجتماعی و غیره است.
حتی
مالک یوم الدین
است.
صفت حسنه و قبیحه ای یافت نمی شود
که
طبقه حاکمه ـ خدا
نداشته باشد:
حتی
در
مکاری، کذابی، جباری، غداری و غیره
بهترین است.
توده ـ خدا
اما
برای معیارهای عظمت و عزت و حقانیت طبقه حاکمه ـ خدا،
تره
حتی
خرد نمی کند.
توده ـ خدا
قبل از هر کاری
از
پیام و رسالت و رسول
صرفنظر می کند.
بعد
فاتحه بلند بالایی
بر
مالکیت خصوصی
از
هر نوع مادی و فکری
می خواند.
از سر تا پا
توده واره
می شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر