۱۳۹۶ دی ۱۰, یکشنبه

وحدت و مبارزه خدایان سه گانه (۱۳۰)


فروغ فرخزاد
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)
عصیان
(۱۳۳۶)

ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی
 
 
گر خدا بودم
رسولم
نام پاکم بود
این جلال از جامه های چاک چاکم بود

عشق
شمشیر من
و
مستی
کتاب من
 
باده
خاکم بود
آری
باده خاکم بود

من
اگر خدا بودم،
پیامبرم،
نام پاکم 
بود،
معیار جلال و شوکتم
  جامه های چاک چاکم بود.
شمشیرم،
عشق 
بود،
قرآنم،
مستی 
بود
و
خاکم،
باده 
بود.
 
۱
گر خدا بودم
رسولم
نام پاکم بود
این جلال از جامه های چاک چاکم بود
جلال و شکوه و شوکت توده ـ خدا،
شباهت عظیمی به جلال و شوکت و شکوه توده دارد.
 
درست به همان سان
که
جلال و شکوه و شوکت طبقه حاکمه ـ خدا،
شباهت عظیمی به جلال و شکوه و شوکت طبقه حاکمه دارد.
 
۲
 
 
گر خدا بودم
رسولم
نام پاکم بود
این جلال از جامه های چاک چاکم بود
 
توده ـ خدا،
بشردوستی ژنده پوش 
است.
 
رحیم نامور
ـ یکی از سران حزب بزرگ توده ـ
از قضا
کتابی از روبرت ترسال تحت عنوان «بشردوستان ژنده پوش»
ترجمه و منتشر کرده است.
 
فروغ
احتمالا
تحت تأثیر عنوان و محتوای همین کتاب 
به
 توضیح توده ـ خدا 
مبادرت ورزیده است.
 
سران حزب بلشویک 
پس از پیروزی انقلاب اکتبر
وقتی
به عنوان رؤسای ادارات 
سر کار می رفتند،
نگهبانان سنتی به خاطر ساده پوشی و توده وارگی
مانع ورود آنان  به ادارات می شدند.
 
جلال و شوکت و شکوه آنان 
نیز
«از جامه های چاک چاک شان بود.» 
 
۳

گر خدا بودم
رسولم
نام پاکم بود
این جلال از جامه های چاک چاکم بود
 
فروغ
در این بیت شعر عصیان خدایی،
میان رسالت و نام 
از 
سویی
و
میان ژندگی جامه (ساده پوشی) و پاکی و جلال 
از
سوی دیگر
رابطه دیالک تیکی برقرار می کند:
 
الف
نام پاک توده ـ خدا 
فونکسیون رسالت کسب می کند.
 
بدین طریق
واسطه میان توده و توده ـ خدا
زاید می شود.
 
یعنی توده و توده ـ خدا
به وحدت می رسند.
 
ب
جامه چاک چاک
که
در جامعه طبقاتی نشانه ذلت است،
به
نشانه عزت و اعتبار
 استحاله می یابد.
 
این به معنی زیر و زبر گشتن مناسبات اجتماعی است:
جامعه وارونه
وارونه می شود
تا
وارونگی اش سلب شود.
 
 
چون
وارونه سازی وارونه
به
حذف وارونگی منجر می شود.
 
۴
گر خدا بودم
رسولم
نام پاکم بود
این جلال از جامه های چاک چاکم بود
 
برای درک دقیقتر محتوا و معنای این بیت شعر فروغ
باید
با
معیارهای عظمت و عزت و حقانیت طبقه حاکمه ـ خدا 
در 
قرآن کریم آشنا شد:
 
معیار عینی عظمت و عزت و حقانیت طبقه حاکمه ـ خدا
مالکیت خصوصی
است:
 
طبقه حاکمه ـ خدا
مالک شرقین و غربین و ارضین و سماوات و اجنه و ملائکه و همه چیز طبیعی و اجتماعی و غیره است.
 
حتی
مالک یوم الدین 
است.
 
صفت حسنه و قبیحه ای یافت نمی شود
که
طبقه حاکمه ـ خدا 
نداشته باشد:
 
حتی 
در
مکاری، کذابی، جباری، غداری و غیره
بهترین است.
 
توده ـ خدا
اما
برای معیارهای عظمت و عزت و حقانیت طبقه حاکمه ـ خدا،
تره
حتی
خرد نمی کند.
 
توده ـ خدا
قبل از هر کاری
از
  پیام و رسالت و رسول 
صرفنظر می کند.
 
بعد
فاتحه بلند بالایی
بر
مالکیت خصوصی
از
هر نوع مادی و فکری 
می خواند.
 
از سر تا پا
توده واره
می شود.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر