فرج سرکوهی
(متولد آبان ۱۳۲۶ )
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
۱
نخستین نقد بر آثار صمد را کاظم نوشت.
همان نقد کتاب الدوز و کلاغ ها که در مجله دانشجوئی ما منتشر شد.
یکی دیگر
از
علایم شاملوئیسم و شاملوچیسم
خروج خرکی از موضوع مورد نظر،
ویراژ دادن و به صحرای کربلا زدن است.
فرج سرکوهی
برای وصول به کعبه «من» متعالی
علی اشرف مرحوم
را
به تندباد فراموشی می سپارد
و
به
خار مغیلان
می پردازد.
تا
به یک میلیون هوادار خود
یادآور شود
که
در دوره جوانی،
ناشر مجله دانشجویی
در
قاره تبریز
بوده است.
کاظم سعادتی
بهانه است.
ای کاش «کسی از خویش برون آید» و نقد کاظم سعادتی بر اولدوز و کلاغ های صمد بهرنگی
را
منتشر کند
تا
ما
متانقدی بر آن بنویسیم.
خواننده این «سوگنامه» فرج سرکوهی
حتما
منتظر نظر فرج سرکوهی
راجع به نقد کاظم سعادتی و پیوند ان با مرگ علی اشرف
است.
۲
کاظم
بندهائی از شعری از اخوان را بر پیشانی نقد خود نوشته بود
«کرک جان،
خوب می خوانی
من این آواز پاکت را در این غمگین خراب آباد
چو بوی بال های سوخته ات پرواز خواهم داد.
«من این غمگین سرودت را
هم آوازِ پرستوهایِ آهِ خویشتن پرواز خواهم داد»
همین؟
این بند شعر اخوان
چه ربطی به اولدوز و کلاغ ها دارد؟
محتوای اولدوز و کلاغ ها
چریک فدایی خر پروری
از
کودکان معصوم و مظلوم مردم است.
کاظم سعادتی
پیام اولدوز و کلاغ ها
را
دریافت کرده است
و
حاضر به انتحار عنقلابی است.
سؤال
اکنون این است
که
واکنش پیروان شاملوئیسم و شاملو چیسم
به
انتحار عنقلابی بهترین رفیق خود
از
چه قرار است؟
۳
کاظم
چه باشکوه
وعده به جا آورد
و
من؟
من
اما
«هنوز دوره می کنم شب را و روز را و هنوز را»
اکنون
انتحار عنقلابی کاظم سعادتی
ایدئالیزه می شود.
مورد تجلیل شاملوئیستی ـ شاملو چیستی،
قرار می گیرد.
منظور
از
تجلیل شاملوئیستی ـ شاملو چیستی
چیست؟
۴
کاظم
چه باشکوه
وعده به جا آورد
و
من؟
من
اما
«هنوز دوره می کنم شب را و روز را و هنوز را»
در
تجلیل شاملوئیستی ـ شاملو چیستی
از
کسی
فوری
حسابی برای «من» برتر و سرور و ابرعنسان خویش
افتتاح می شود.
بدین طریق
و
با
این ترفند
خون ریخته شده حریف عنقلابی
به
آسیاب همیشه گردان خود
برگردانده می شود
تا
جو و گندم خود
آرد
شود.
کاظم سعادتی
به
عهد خود وفا کرده است.
اما
«من» شاملوئیستی ـ شاملو چیستی،
در این رباط دو در
«درنگ کرده است»
(شاملو)
تا
جفنگ در مرگ این و آن سرهم بندی کند،
به خودستایی کمر بربندد
و
به
دوره کردن شب و روز و هنوز (؟)
(شاملو)
خطر کند و شق القمر کند.
۵
در این تبعید ابری
و
در این سال های پیری
در آستانه ، با این تن بیمار و با این نسل های پس از ما،
«آه»ی مانده است که با آن «سرودی را پرواز» بتوان داد؟
هی یادت . یادت . یادت
علی اشرف
ستایشگر عنقلابی مرگ این و آن،
در
تبعید ابری
نشسته است.
نه
حق نفس کشیدن دارد و نه اذن منبر رفتن و موعظه کردن.
نه
به
بی بی ۳۰
راهش می دهند،
نه
به
۳۰ عن عن
و
نه
به
دویچه وله
(صدای امپریالیسم المان از حنجره عیرانیان پیر و بیمار)
۶
در این تبعید ابری
و
در این سال های پیری
در آستانه ، با این تن بیمار و با این نسل های پس از ما،
«آه»ی مانده است که با آن «سرودی را پرواز» بتوان داد؟
هی یادت . یادت . یادت
علی اشرف
اما
باکی نیست.
انسان های پس از اجامر شاملوئیسم و شاملو چیسم،
هنوز هستند
و
دیوارشان کوتاهتر از آه است.
پس
پیش به سوی آستین بالا زدن و از دیوار کوتاه تر از آه آنان
بدون کمترین نیازی به آهی
بالا رفتن و رجز خواندن.
فرج سرکوهی
بر خلاف کاظم سعادتی
حتی آهی در بساط ندارد
تا
سرودی را پرواز دهد.
این
آیه یأس
اما
به چه معنی است؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر