ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
همپیمان
هوشنگ ابتهاج
(سایه)
۱
۲
۳
۴
چو فرزندت مرا خواند،
شهیدِ راه آزادی
چه خواهی گفتنش، فردا،
که
زندانبانِ من بودی؟
معنی تحت اللفظی:
وقتی
فردا
فرزندت
مرا
شهید راه آزادی،
محسوب دارد،
تو
خواهی گفت،
که
زندانبان شهید راه آزادی بوده ای؟
در این بیت غزل سایه،
از
پیگیری سایه
در
توهم ورزی نسبت به ماهیت طبقاتی طبقه حاکمه فئودالی ـ فوندامنتالیستی
پرده برداشته می شود:
چو فرزندت مرا خواند،
شهیدِ راه آزادی
چه خواهی گفتنش، فردا،
که
زندانبانِ من بودی؟
سایه خوشخیال،
خیال می کند
که
مثلا
توله کوسه ها
فردا
حزب توده
را
حزب آزادی خواهی
ارزیابی خواهند کرد
و
کوسه ها
از
فرط شرم،
جنون خواهند گرفت.
فلاکت فلسفی سایه
فقط
ارزیابی مطلقا غلط
از
طبقه حاکمه لاشخور
نیست.
فقط
همپیمان حزب توده
تصور و تصویر کردن دشمن طبقاتی تاریخی دیرین توده نیست.
چو فرزندت مرا خواند،
شهیدِ راه آزادی
چه خواهی گفتنش، فردا،
که
زندانبانِ من بودی؟
فلاکت فلسفی سایه
اولا
بیگانگی
با
این حقیقت امر است
که
احساس شرم
در
انحصار مطلق انقلابیون
است.
به
قول
مارکس
«شرم کردن، خصیصه ای انقلابی است.»
مرتجع
نمی تواند
دارای خصیصه ای باشد
که
در
انحصار انقلابیون
است.
فریفته ظاهر مظلوم و حرف نرم و تبسم گرم مصباح ها شدن
همان آخر و عاقبتی
را
نصیب آدم می کند،
که
نصیب احسان طبری کرده است.
عبدالکریم کلاش
روایت های تراژیک مضحک دارد:
احسان طبری
را
در
هیئت گوژ پشت نوتره دام
شبانه
از
دانش کاه اوین
نزد فیلسوف فئودالیسم و فوندامنتالیسم می برند
تا
با
دلایل معنوی قوی
عرشادش کند.
اجامر جماران و اوباش جمکران
پرونده تاریخی وحشت انگیزی در جنایت دارند:
این
لاشخورهای خونریز
دگراندیشان
را
به روزی می انداختند
که
داوطلبانه
پله های صدگانه مناره های بلند استحمار
را
طی کنند
و
پس از اعلام توبه
از
آن
بالا بالاها
خود
را
داوطلبانه
به
پایین پایین ها
بیندازند.
چو فرزندت مرا خواند،
شهیدِ راه آزادی
چه خواهی گفتنش، فردا،
که
زندانبانِ من بودی؟
فلاکت فلسفی سایه خوشخیال
علاوه
بر
این
این است
که
خیال می کند،
جوجه لاشخور
کفتر
می شود.
حیف
که
لیبی
مهد آزادی و دموکراسی و امنیت و حقوق بشر
شده است.
و
گرنه
می شد
سایه
را
پیش معمر قذافی بفرستیم
تا
از
معلومات و منویات معمر زاده با خبر شود.
معمرزاده
معمر
را
چنان عرشاد کرد
که
معلقی ۱۸۰ درجه ای زد
و
در
رسانه های جهانی
حتی
به گناهان نکرده اقرار کرد
و
دهها میلیون دلار به حساب بانکی خانواده های شهدای لوکربی
حواله کرد.
معمر عرشادگشته
نه
تنها
اسرائیل
را
آدم حساب کرد،
بلکه
به
فلسطینی ها
اندرز داد
که
زخم های خونچکان خود
را
لیس زنند
و
با
اجامر صهیونیستی،
به
همزیستی مسالمت آمیز
برخیزند.
۵
چو فرزندت مرا خواند،
شهیدِ راه آزادی
چه خواهی گفتنش، فردا،
که
زندانبانِ من بودی؟
دیری است
که
در طویله جماران
مفهوم جدید «اقا زاده ها»
ورد زبان سران جند الله است
که
در صدد تکرار همان کردوکارهای معمر زاده ها هستند.
ما
معلومات و منویات
یکی
از
آقا زاده ها
به نام خزعلی را تحلیل و منتشر کرده ایم.
خزعلی زاده ها و کوسه زاده ها
انشاء الله
در
روز قیامت
در
صحرای محشر
محشر بپا خواهند کرد
و
سایه و حزب سایه وار سایه
را
«شهید راه آزادی»
تلقی خواهند کرد
و
ملائکه عذاب
را
از خنده روده بر خواهند کرد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر