۱۳۹۶ آذر ۵, یکشنبه

سیری در شعری از معینی کرمانشاهی (۵)

 
رحیم معینی کرمانشاهی
(۱۳۰۱ ـ ۱۳۹۴) 
  نقاش، روزنامه‌ نگار، نویسنده، شاعر و تصنیف سرا
 
ویاریش و تحلیل
از
میمحا نجار


زنده کُش بوده و با مرده پرستی شادیم
این گواهی است،
که
 ما 
طالب گوریم
هنوز

معنی تحت اللفظی:
ما
زنده کش و مرده پرست بوده ایم
این دال بر گورگروی ما ست.
  
 
همانطور که ذکرش گذشت،
دیالک تیک زنده ستیزی و  مرده پرستی
پس از ورود بشریت به جامعه طبقاتی تشکیل شده است.
 
در این ضرب المثل
دنیایی اندیشه گنجانده شده است.
 
کدام اندیشه ها؟ 
 
۱
زنده کُش بوده و با مرده پرستی شادیم
این گواهی است،
که
 ما 
طالب گوریم
هنوز
 
در جامعه کمونیستی آغازین،
اعضای جامعه
هم
در رابطه با طبیعت
و
هم
در رابطه با جامعه
در هماهنگی و هارمونی زندگی می کردند.
 
یعنی
هنوز سر و کله دیالک تیک زنده ستیزی و  مرده پرستی،
پیدا نشده بود.
 
پس از تشکیل جامعه برده داری،
بشریت به اکثریت برده و اقلیت خداوند برده (اشرافیت برده دار و روحانی)
تقسیم شد.
 
 
ارسطو
حکیم بزرگ یونان باستان کلاسیک
که
خود 
خداوند برده
بود،
برده
را
ابزار سخنگو
می دانست.
 
این تعریف ارسطو از طبقه برده،
بدان معنی است 
که
اکثریت قریب به اتفاق بشریت
در بهترین حالت
در  
حد گاو و خر 
بوده است.
 
۲
زنده کُش بوده و با مرده پرستی شادیم
این گواهی است،
که
 ما 
طالب گوریم
هنوز
 
همین  دیالک تیک اسقاط (ساقط کردن) و سقوط 
کمک بزرگی برای درک دیالک تیک زنده ستیزی و  مرده پرستی
است:
 
الف
اقلیت برده دار
از سویی
زنده ستیزی پیشه می کند.
 
یعنی اکثریت اعضای جامعه
را
سلب آدمیت می کند 
و
به 
درجه گاو و خر تنزل می دهد.
 
ب
اقلیت برده دار
از
سوی دیگر
بر ضد اقلیت برده دار کشورهای همسایه لشگرکشی می کند
و
علاوه بر تصاحب برده های آنان
اعضای اشرافیت برده دار و روحانی دیگر
را
حتی
به 
درجه برده تنزل می دهد
و
مورد خرید و فروش و استثمار در فرم های مختلف قرار می دهد.
 
این
هم
به معنی زنده ستیزی است.
 
دوران برده داری
دوران جنگ های (غزوات) بی پایان در مقیاس جهانی است.
 
۳
زنده کُش بوده و با مرده پرستی شادیم
این گواهی است،
که
 ما 
طالب گوریم
هنوز
 
الف 
توده های برده
از 
سویی
بر ضد اشرافیت برده دار و روحانی به مقاومت و مبارزه برمی خیزند
تا
به کسب مجدد برابری نایل آیند.
 
این مقاومت و مبارزه بر ضد نظام برده داری
فرمی از زنده ستیزی است.
 
در قیام های بردگان
کاخ های اشرافیت برده دار و روحانی به آتش کشیده می شوند
 و
اعضای نر و ماده طبقه حاکمه برده دار
مورد ضرب و شتم و کشتار قرار می گیرند.

این مقاومت و مبارزه
امری طبیعی و منطقی است.

غیر طبیعی و حیرت انگیز زنده ستیزی دیگری است:

ب
خود برده های سلب آدمیت شده
چه بسا
بر ضد همدیگر شمشیر می کشند.

سیاوش کسرایی
در شعر کوتاهی 
این
خودستیزی بردگان 
را
با رأفت و وسعت نظر توده ای خاص خود به چالش کشیده است:
محتوای شعر سیاوش به شرح زیر است:
دهقان دانایی گفت:
گاوان نر در کار شخم زمین
وقتی 
به سبب سختی زمین نمی توانند پیشروی کنند،
به یکدیگر شاخ می زنند.

توده های برده هم به همین سان،
در منجلاب ذلت بردگی
به
خود ستیزی مجبور می شوند.

این هم فرمی از زنده ستیزی است،
که
فرم های متنوع دارد.
 
پ
مثلا برده گردن کلفتی
ترقی رتبه می یابد
و
به 
 شلاق و چوب و چماق و قمه و قداره 
مجهز می شود
و
همنوعان برده خود
را
به نفع دشمن خود
به تبعیت و تمکین بیشتر وامی دارد.
 
یعنی به مزدور و مأمور طبقه حاکمه بدل می شود.
 
این بدترین نوع زنده ستیزی است.
 
 
به آذین پیر
در خاطراتش از زندان جماران 
به 
چنین برده های ترفیع مقام از در عقب یافته
اشاره می کند 
و
خون دل به عوض آب می خورد.
 
 
نورالدین کیانوری
در 
نامه ای به سید علی جانی
به مقایسه برده های  مزدور و مأمور طبقه حاکمه
در 
زمان شاه 
با
برده های مزدور و مأمور طبقه حاکمه
در
 زمان شیخ
می پردازد
و
از سقوط وحشت انگیز حضرات پرده برمی دارد.
 
اینها
همه
فرم های متنوع زنده ستیزی اند.
 
البته فرم بدتر از این هم وجود دارد
چون
سقوط آدمیان حد و اندازه نمی شناسد.
 
ت
شهدای کربلا
بر خلاف خرافه رایج
۷۲ تن نبوده اند.
 
علاوه بر ۷۲ تن از اعضای شارافیت برده دار تحت سرکردگی حسین ابن علی،
تعدادی از برده های حضرات 
هم 
به شهادت رسیده اند.
 
ولی
چون برده بوده اند،
اسم شان در لیست شهدای کربلا ذکر نشده است.
 
البته 
برده 
احتمالا
حق شرکت در جنگ بر ضد  برده داران دیگر (سپاه یزید ابن معاویه) را نداشته است.
 
به همین دیل خداوندان بنده
حسین ابن علی و امثالهم
برده های مورد نظر
را
اول
آزاد کرده اند،
بعد
به مذبح فرستاده اند
تا
خون کثیف شان 
ریخته شود.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر