۱۳۹۶ آبان ۲۳, سه‌شنبه

وحدت و مبارزه خدایان سه گانه (۱۰۶)

 
 
فروغ فرخزاد
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)
 
عصیان
(۱۳۳۶)

ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی
 

هر چه داریم، از تو داریم، ای که خود گفتی:
«مهر من دریا و خشمم همچو طوفان است
هر که را من خواهم او را تیره دل سازم
هر که را من برگزینم پاکدامان است.»  

  پس دگر ما را چه حاصل ز این عبث کوشش
تا درون غرفه های عاج ره یابیم؟
 
   یا برانی یا بخوانی میل میل تو ست
   ما ز فرمانت خدایا رخ نمی تابیم

معنی تحت اللفظی:
اگر همه کاره، توئی و هیچکاره، ما هستیم،
پس تلاش و کوشش بیهوده ما برای ورود به بهشت موعود،
برای چیست؟
 
در تحلیل نهایی
تصمیمگیر توئی
تو هستی که از درگاهت ما را می رانی و یا به درگاهت ما را می خوانی.
ما
را
امکان خروج از دایره فرمان تو نیست.
 
انتقاد فروغ ۲۰ ساله در این بند شعر عصیان،
انتقادی مطلقا منطقی 
است.
 
همین تناقض در تئولوژی
اسلام
را
شقه شقه کرده است:
 
۱
«مهر من دریا و خشمم همچو طوفان است
هر که را من خواهم او را تیره دل سازم
هر که را من برگزینم پاکدامان است.» 
 
اگر کفر و تقوای اعضای جامعه
بنا بر مشیت الهی باشد،
کافر و متقی
هر دو معذور خواهد بود.
 
چون
خدا خواسته که یکی کافر شود و دیگری متقی.
 
این تناقض 
مبتنی بر آیات صریح قرآن کریم است.
 
خدا
نفوذ نور ایمان بر قلب هایی
را
محال و غیرممکن می سازد.
 
خردستیزی طبقه حاکمه ـ خدا
اما
مانع ان نمی شود
که
کافر معذور 
را 
به کام دوزخ اندازد و بیازارد
و
متقی معذور
را
به عیاشخانه بهشت بفرستد.
 
طبقه حاکمه ـ خدا
بدین طریق
شبیه اعضای طبقه حاکمه می شود
که
بلحاظ روانی بیمار اند و از آزار بی دلیل توده 
کیف خر می کنند.
 
۲
«مهر من دریا و خشمم همچو طوفان است
هر که را من خواهم او را تیره دل سازم
هر که را من برگزینم پاکدامان است.» 
 
این آیه کریم
آخوندها
را
آچمز کرده است.
 
به همین دلیل
تبصره ای
بر آن نوشته اند:
 
دنیا محل امتحان توده توسط طبقه حاکمه ـ خدا
ست.
پس 
انسان ها
مختار
(صاحب اختیار، آزاد)
اند.
 
یعنی
امکان تصمیمگیری دارند.
بر سر دو راهی انجام اعمال نیک و یا اعمال بد
قرار دارند.
 
به همین دلیل
به ثوابکار و گناهکار طبقه بندی می شوند
که
دسته اول اجر می بیند و دسته دوم، زجر.
 
اکنون
اما
سر و کله تناقضات جدیدی پیدا می شود:
 
۳
«مهر من دریا و خشمم همچو طوفان است
هر که را من خواهم او را تیره دل سازم
هر که را من برگزینم پاکدامان است.» 
 
اگر توده مختار است
و
مجاز به انجام اعمال نیک و یا اعمال بد
است،
پس 
امر به معروف و نهی از منکر
شلاق در ملأ عام
شکنجه و آزار و اعدام 
به
اتهام فساد فی الارض و محاربه با خدا
به چه دلیل است؟
 
چرا
باید
از 
توده،
اختیاری
را
سلب کرد
که به قول خودتان
طبقه حاکمه ـ خدا
داده است؟
 
۴
«مهر من دریا و خشمم همچو طوفان است
هر که را من خواهم او را تیره دل سازم
هر که را من برگزینم پاکدامان است.» 
 
تناقض دیگر
این است 
که
تعریف اعمال توده و طبقه بندی اعمال به اعمال نیک و اعمال بد
توسط طبقه حاکمه ـ خدا
و
در تحلیل نهایی
توسط اعضای طبقه حاکمه
صورت می گیرد.
 
در این صورت
اختیار و آزادی توده
پیشاپیش
نفی می شود.
 
مثال مشخص
 
اعضای طبقه حاکمه 
حاصل زحمات کمرشکن توده برده و رعیت  و دهقان و کارگر
را
تصاحب می کنند
و
به اندازه بخور و نمیر در اختیار توده قرار می دهند.
 
اگر 
توده 
برای نجات از گرسنگی
 لقمه نانی از اعضای طبقه حاکمه
تصاحب کند،
به اتهام دزدی و سرقت
انگشتان دستانش قطع می شوند.

تصاحب حاصل دسترنج توده توسط اعضای طبقه حاکمه
در 
قاموس طبقه حاکمه ـ خدا
مشروع و حلال تلقی می شود
ولی
تصاحب ذره ای از همان نعمات،
توسط توده
نامشروع و حرام.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر