۱۳۹۶ آبان ۱۴, یکشنبه

غزلی از خواجه شیراز زیر ذره بین تحلیل (۶)

 
آخودنک نظرباز


ویرایش و تحلیل
از 
ربابه نون
 
۱
کس ندیدست تو را یک نظر اندر همه عمر
که همه عمر دعاگوی و هوادار تو نیست
 
معنی تحت اللفظی:
اگر کسی تو را یک بار در عمر خود ببیند،
مادامالعمر
  دعاگو و هوادار تو خواهد بود.
 
یکی از دلایل فرمال و صوری شیوایی این بیت غزل شیخ شیراز،
بهره برداری هنرمندانه از واژه «عمر» است:
 
عظمت استه تیکی شعر سعدی
عظمتی مستور (تحت استتار) است.
 
یکبار در عمر خود روی یار دیدن و یک عمر گرفتار عشق او بودن.
 
 ۲
کس ندیدست تو را یک نظر اندر همه عمر
که همه عمر دعاگوی و هوادار تو نیست
 
گشتاور «صنعتی» سعدی در  این بیت غزل 
تأکید مؤکد
از طریق مطلق کردن جذابیت روی یار است:
کسی در شهر یافت نمی شود،
که
یکبار در عمرش، روی یار
را
ببیند
و
مادام العمر گرفتار عشق او نگردد.
 
۳
کس ندیدست تو را یک نظر اندر همه عمر
که همه عمر دعاگوی و هوادار تو نیست
 
 
سعدی
در این بیت غزل
(و نه فقط در این بیت غزل)
دیالک تیک خود پرستی و دگر پرستی
را
از 
سویی
وارونه می سازد
و
از 
سوی دیگر،
به شکل دوئالیسم هیچ و همه چیز بسط و تعمیم می دهد:
 
دگر پرستی
بدین طریق
به عرش اعلی برده می شود
و
خود پرستی
به طرز بی برگشتی
تحقیر می شود.
 
خود پرستی
 اما خصیصه ای طبیعی و طبیعتخدا داده است.
 
خود پرستی خصیصه ای بنیادی است.
 
سعدی
برای از میدان بدر راندن خود پرستی بنیادی اعضای جامعه
از
قوه عشق
سوء استفاده می کند.
 
عشق
به عنوان گرایش ضد عقلی
برای سلب طبیعیت از اعضای جامعه
به خدمت گرفته می شود.
 
این یکی از بدترین خیانت ها به فرهنگ بشری است
و
محدود به سعدی نیست.
 
همه فلاسفه و روشنفکران طبقات اجتماعی واپسین
از همین ترفند عشق و هوس و عکس و سکس
همین بهره برداری ایده ئولوژیکی ـ ارتجاعی را می کنند.
 
مثال:
دختران ماهروی کره جنوبی و ژاپنی
در یوتوب
برهنه می شوند و برای نظربازان بین المللی عشوه می ریزند.
 
درست
در واویلای یکه تازی غریزه جنسی
گه
عقل کاره ای نیست،
شعار می دهند:
«ما از چین و کره شمالی بیزاریم.»
 
یا
در گرماگرم عملیات سکس
که
عقل بیننده موشی حتی نیست،
شعاری بر رگ جان بیننده تزریق می شود:
«همیشه و همه جا بر غریزه تکیه کن.» 

و
یا
جفنگی ایراسیونالیستی (ضد عقلی)
از 
نیچه 
نقل می شود.

۴
آدمی نیست مگر کالبدی بی‌ جان است
آن که گوید که مرا میل به دیدار تو نیست
 
معنی تحت اللفظی:
هر کس علاقه مند روی یار نباشد 
آدم 
نیست.
جسد و جنازه و لاشه ای بیش نیست.

این ادعای سعدی 
به چه معنی است؟

۵
آدمی نیست مگر کالبدی بی‌جان است
آن که گوید که مرا میل به دیدار تو نیست
 
سعدی
در این بیت غزل
علاقه به دیدن روی یار
را
معیاری برای تمیز زنده از مرده
جا می زند.
 
سوبژکتیویسم معرفتی (شناختین)
همین است:
 
اندام زنده و جنازه
بدین طریق
سلب عینیت (اوبژکتیویته)  می شوند.
 
معیار تمیز اندام از جنازه
علاقه مندی به یار می گردد.
 
بی اعتنایی به یار، همان
و
لاشه تلقی شدن توسط طرفداران یار، همان.
 
تبدیل زنده ی یار ستیز
به جنازه
هم
که
سهل تر از خوردن آب است.


خدا
خلخالی ها
 را 
برای انجام همین کار مهم خلق کرده است.
 
سؤال این است
که
این یار انتزاعی کیست
اگر
امثال خمینی و خامنه ای و مشد حسن و مش محمود نیست؟
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر