ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
حافظ
ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی
وانگه برو که رستی از نیستی و هستی
گر جان به تن ببینی مشغول کار او شو
هر قبله ای که بینی
بهتر ز خود پرستی
تا فضل و عقل بینی، بی معرفت نشینی
یک نکته ات بگویم:
«خود را مبین که رستی»
«خود را مبین که رستی»
۱
خواجه
در این غزل
خود پرستی
را
تحقیر و نقد و حذف می کند
و
با
می پرستی
و
این و آن پرستی
(عشق)
و
هر قبله پرستی
جایگزین می سازد.
۲
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بمیرد در درد خودپرستی
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
معنی تحت اللفظی:
اسرار عشق و مستی
را
با
مدعی
(خود پرست به لحاظ بضاعت فهم و دانش)
در میان نگذارید
تا
در
درد خود پرستی
بمیرد.
خواجه
در این غزل هم
خود پرستی
را
تحقیر و نقد و حذف می کند
و
با
می پرستی و این و آن پرستی
(عشق و مستی)
جایگزین می سازد.
این اما
به چه معنی است؟
۳
عشق و مستی
هر دو
مغز اندیشنده
را
از کار می اندازند.
هر دو
ضد عقلی اند.
این
اندرز اکید خواجه
از سویی
دعوت مصرانه
به
خریت و خرد ستیزی
است.
این
اما
از سوی دیگر
بدان معنی است
که
پیش شرط خود پرستی
خردمندی و خردگرایی
است.
اما
چرا و به چه دلیل؟
۴
شاید
به این دلیل
که
پیش شرط خود پرستی
شناخت پیشاپیش خویشتن خویش
است.
فقط در صورتی
که
کسی توان تفکر داشته باشد و خردگرا باشد،
می تواند به شناخت خویشتن خویش نایل آید.
سؤال
اکنون این است
که
خود شناسی
چگونه صورت می گیرد
تا
به
خود پرستی
منجر شود؟
۵
فرد
اصولا و اساسا
نه
به صورت ایزوله و مجزا
بلکه
در
وحدت و تضاد با جامعه (همنوعان)
وجود دارد و می تواند وجود داشته باشد.
ما
با
دیالک تیک فرد و جامعه
سر و کار داریم
که
فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک جزء و کل است.
این
قاعدتا
بدان معنی است
که
خود شناسی
با
جامعه شناسی
(انسان شناسی، همنوع شناسی، محیط زیست شناسی، طبیعت شناسی)
توأم است.
۶
شناخت
اما
ضمنا
سرچشمه عشق
است.
عشقی
که
مبتنی بر آگاهی است
و
با
عشق خودپو و ضد عقلی
در تضاد است.
در نتیجه می توان گفت
که
خود پرستی
از سویی
با
هومانیسم
(انسان پرستی، جامعه پرستی، همنوع پرستی)
توأم است
و
از سوی دیگر
با
ناتورالیسم
(طبیعت پرستی).
هومانیسم + ناتورالیسم
اما
به قول مارکس
یعنی
کمونیسم.
این بدان معنی است
که
اگوئیسم
(خود پرستی)
به
کمونیسم
می انجامد.
یعنی ما
عملا و عینا
با
دیالک تیک اگوئیسم و هومانیسم
با
دیالک تیک اگوئیسم وناتورالیسم
با
دیالک تیک اگوئیسم و سوسیالیسم
و
با
دیالک تیک اگوئیسم وکمونیسم
سر و کار پیدا می کنیم.
سؤال
اکنون
این است
که
خود ستیزی
(اگو نیهلیسم)
به
چه معنی است؟
۷
اگر دیالک تیک فرد و جامعه را در مد نظر داشته باشیم،
باید به این نتیجه منطقی برسیم
که
خودستیزی
با
جامعه ستیزی و همنوع ستیزی و انسان ستیزی و طبیعت ستیزی
در
رابطه دیالک تیکی
قرار دارد.
این
بدان معنی است
که
ما
با
دیالک تیک خودستیزی و فاشیسم
با
دیالک تیک خودستیزی و فوندامنتالیسم
با
دیالک تیک خودستیزی و میلیتاریسم
با
دیالک تیک خودستیزی و توده ستیزی
با
دیالک تیک خودستیزی وکمونیسم ستیزی
با
دیالک تیک خودستیزی وطبیعت ستیزی
سر و کار داریم.
اکنون
باید به این سؤال جواب پیدا کنیم
که
خودستایی
که
همراه همیشگی خود ستیزی است،
به چه دلیل تشکیل می شود
و
چه پیامدهای منطقی به دنبال می آورد؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر