۱۳۹۶ مهر ۲۷, پنجشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۵۴۲)


اثری
از
پابلو پیکاسو

جمعبندی
 از 
مسعود بهبودی

نژاد
لامصبا

۱
مفهومی بیولوژیکی (زیست شناسی) است.
فقط برای طبقه بندی نباتات و جانوران
مجاز به استفاده از مفاهیم بیولوژیکی هستیم.

۲
نژاد در جامعه انسانی به طبقه تبدیل شده است.

۳
با مفاهیم بیولوژی
کسی اصلا حق ندارد که مسائل جامعه بشری را ارزیابی کند.

۴
برای ارزیابی مسائل جامعه بشری
ماتریالیسم تاریخی را رسولان توده های مولد و زحمتکش توسعه داده اند

۵
اگر کسی توان آموزش تفکر فلسفی نداشته باشد
می تواند برای تحلیل بخور و نمیر مسائل به جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی دخیل ببندد.

۶
ما از فردا
انشاء الله
مفاهیم جامعه شناسی را برای اجنه و ملائکه و اشباح 
ترجمه و منتشر خواهیم کرد
تا بخوانند و کیف خر کنند.

از این خبرها نیست.

۱
جامعه را توده می سازد.
ولی تحت فرمان طبقه حاکمه معینی می سازد.

۲
تحت رهبری سوبژکت تاریخ می سازد.

۳
جامعه ایران ۱۴۰۰ سال است که تحت سیطره اشرافیت بنده داری ـ فئودالی ـ روحانی درجا می زند.
 اشرافیت نکبتی که هنوز هم دست بردار نیست.

۴
تازه اگر جامعه از شرش خلاص شود
اجامری بر اریکه قدرت خواهند نشست که چه بسا بدتر از آن اند.

۵
 اوپوزیسیون کنونی اصلا امیدی برنمی انگیزد.

لامصبا.

۱
 اسلام و هر دین دیگر
 ایده ئولوژی
 اند.

۲
ایده ئولوژی
چیزی طبقاتی است و نه ماورای طبقاتی.

۳
ایده ئولوژی
 فرمی از شعور اجتماعی ست که در زمان خود بیانگر حقیقت تاریخی بوده است.

۴
هر دینی
 نافی دیالک تیکی ادیان قبلی بوده است.

۵
مسیحیت
 نتیجه نفی دیالک تیکی یهودیت است.

۶
اسلام
 نتیجه نفی دیالک تیکی زرتشتیت، مسیحیت و یهودیت و حتی بت پرستی است.
همسر حضرت محمد
خدیجه
یهودی بوده است.

۷
هر دینی
بهتر از دین قبلی است.
چون هر طبقه حاکمه ای بهتر از طبقه حاکمه قبلی است.

۸
بخش اعظم محتوای قرآن قصص و تجاب و  اندیشه های ادیان قبلی اند.

۹
اسلام و هر دینی را اکنون فقط از موضع مارکسیسم ـ لنینیسم می توان به چالش کشید.

۱۰
برای اینکه سوبژکت تاریخ
 اکنون دیگر نه طبقات انگل و استثمارگر
بلکه طبقه کارگر است.

تازی ستیزی
 (و دیگرفرم های نفرت ملی)
 ازگشتاور های ایده ئولوژیکی  طبقه حاکمه فئودالی ـ روحانی و بورژوایی کج و کوله است
و
نه از مشخصات توده های مولد و زحمتکش.

 این زباله های فکری را طبقه حاکمه از زمان پهلوی های پدر و توله در کتب درسی رواج داده اند.
توده های مولد و زحمتکش خر نیستند تا دشمن ملل دیگر باشند.

بعد از سال ۵۷
همه
به اقا، حاجی
و
 به خانم،، حاج خانم
می گویند
مد شده است.
حریف


این مسئله بحث انگیزی است که شما مطرح می کنید.
ممنون

۱
این تغییرات فرمال و صوری
بعد از روی کار آمدن اشرافیت فئودالی ـ روحانی ـ بورژوایی سنتی ـ بازاری 
شروع نشده است.

۲
قبلا هم از دیرباز در قرون وسطی وجود داشته است.

۳
این چیزها پس از پیروزی ارتجاع سیاه بر انقلاب سفید
به جامعه تحمیل شده است.

۴
به همان سان که حجاب قبلا وجود داشته 
و
پس از پیروزی ارتجاع سیاه بر انقلاب سفید
تحمیل شده است.

۵
این اما بلحاظ فلسفی به چه معنی است؟

۶
این بدان معنی است که با تغییر زیربنای اقتصادی جامعه (تغییر طبقه حاکمه)
روبنای ایده ئولوژیکی جامعه عوض می شود.

مراجعه کنید به دیالک تیک زیربنا و روبنا

۷
یکی از عناصر مهم روبنای ایده ئولوژیکی هر جامعه و هر طبقه حاکمه
اتیک (اخلاق) است.

۸
پس از پیروزی انقلاب بورژوایی سفید
اتیک بورژوایی واپسین کج و کوله رواج می یابد.

۹
اتیکی که اشرافیت فئودالی ـ روحانی و بورژوازی سنتی ـ بازاری به عنوان آنتی اتیک (بد اخلاقی) استنباط می کند و مورد انتقاد قرار می دهد.

۱۰
حالا معلوم می شود که واژه های معصوم و مظلوم
طبقاتی اند.

۱۱
هر طبقه حاکمه گنجینه واژه های طبقاتی خود را به جامعه تحمیل می کند.

۱۲
یکی از دلایل نفهمیدن مطالب ما توسط اجامر فئودالی و بورژوایی همین است.

شاملو و هوادارانش
در سنت مولانا
هر دگراندیش را بی شرمانه تخریب می کنند:
شغال گر می نامند که به ماه بلند که خودشان باشند دشنام می دهد.

۱
 به همین دلیل کسی جرئت انتقاد از او را نداشته است.
 
۲
شاملو فاشیست بوده است.

۳
در ایران به دلیل فقدان روشنگری  علمی و انقلابی
 فاشیسم عمیقا ریشه دوانده است.

۴
فاشیسم امروزه 
در
 فرم پانیسم
 فعال است.

۵
فدائیسم و مجاهدیسم و لیملام و دیمدام و حزب الله و غیره 
هم
 یا فاشیستی 
بوده اند 
و
 یا فوندامنتالیستی.

۶
فوندامنتالیسم
همشیره فاشیسم است.

۷
سطر سطر آثار و اشعار شاملو و جلال آل احمد و غیره
سرشته به نیچه ئیسم اند.

۸
نیچه فیلسوف فاشیسم بوده است.
 
۹
 فاشیسم هم چپ نما ست.

۱۰
اسم حزب هیتلر کثافت
ناسیونال ـ سوسیالیسم بوده است.
 
۱۱
کارگران را می خواست خر کند.

۱۲
 فاشیسم هم از انسان انتزاعی دم می زند.
 
۱۳
منظورش اما اقلیت انگشت شمار موسوم به ابر انسان نیچه است 
که 
موجود قسی القلب بی رحم خونریز خودشیفته خودستای از خود راضی است.

۱۴
خودستایی 
گشتاور اصلی در زباله های شاملو و جلال و کامو و سارتر و هایدگر و هیتلر و غیره است

هزینه تسلیحاتی عرعرستان صعودی مقام سوم را در جهان دارد.

۱
اجامر این طویله  پول را مثل پهن برای سفارش تانک و توپ هدر می دهند.

۲
سپاهیان ارتش عرعرستان هم لگیونر (خارجی و مزدور) اند.
اصلا عرب عرعرستانی الاصل نیستند.

۳
  عرعرستان صعودی شاید کثیف ترین سیستم  جهان باشد.

۴
در همان صدر اسلام درجا زده است.
نظام برده داری است.

۴
 این اجامر 
ضمنا 
از دادن دستمزد بخور و نمیر به عمله های خارجی خود داری می ورزند.

۵
اگر کارگران رو داری کنند
به جایی انداخته می شوند که اعراب نی انداخته اند و نینوا نامش داده اند

۶
نینوایی که عیرانی جماعت هر ساله برای شنیدن نوای نجات بخش نی بدانجا روند و آش و لاش و لاشه به عیران برگردند.

این سخن باور ندارد گوش خر
 گوش خر بفروش و دیگر گوش، خر (بخر)

اینچ می‌ گویم به قدر فهم تو ست
مردم (به ستوه آمدم) اندر حسرت فهم درست


مولانا
سرمشق قابل توصیه ای نیست.

۱
عرفان مبتنی بر پانته ئیسم است که فرقی میان خدا و خلق و خر و خرما و خربزه و خردل و خرمالو نمی بیند.

۲
عرفان مکتب خرپروری و خردستیزی است.

۳
عشق مورد نظر عرفان
جنون است
جنون نتیجه ترکیب خریت با خرد ستیزی است.

۴
همسایه ما از طرفداران عرفان است.

۵
قرن بیست و یکم است.
اینها ادرار مراد خود را بسان شربت شیرین نوش جان می کنند و کیف خر می کنند.

۶
در رقابت بر سر مدفوعات مراد (آغا) همدیگر را لت و پار می کنند.

۷
مولانا به دلیل نداشتن دلیل
خوداندیش خردگرای دگر اندیش را تحقیر و تخریب می کند.

۸
شاملو هم چنین بود.

۹
روحانیت شیعه هم چنین اند.

۹
بهتر از هماندیشی راهی، راهکاری و کاری وجود ندارد.

۱۰
بشریت بر سر دو راهی زیر ایستاده است:

الف
یا 
هماندیشی (چالش نظری، مبادله فکری) و روشنگری (انتقاد از خود و انتقاد اجتماعی (انتقاد از جامعه و همنوع))

ب
یا 
برداشتن مسلسل و به رگبار گلوله بستن شقیقه خود و همنوع خود. (انتحار عنقلابی)

می توان وضو گرفت و به قبر قمر بنی هاشم قسم خورد 
که
 بعضی ها معنی مفاهیمی آگاهی و شناخت و استنباط  را نمی دانند.

۱
 آگاهی یک مفهوم سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) است و ضد دیالک تیکی اش خودپویی است.

۲
 آگاهی می تواند یکی از عناصر روح و یا شعور (عالی ترین مقوله فلسفی) باشد.

۳
کتاب در فرم های مختلف از کتاب چاپی تا کتاب دیجیتال، کتاب در فرم کاست و در فرم فیلم و غیره
 قابلمه است.
 فرم است.
تعیین کننده و  مهم محتوای کتاب است.

الف
 کتاب هم می تواند مملو از زباله باشد

ب
و
هم
می تواند مملو از تجربه باشد.


۴
با مطالعه کتاب (شنیدن کاست و دیدن فیلم)
خواننده با تجارب نوعی (با تجارب همنوعان) آشنا می شود.

۵
یعنی بطور با واسطه چیزی را تجربه می کند.

۶
فرق تجربه بیواسطه
یعنی تجربه شخصی
با تجربه با واسطه
یعنی تجربه نوعی
همین است.

آنکس که بداند و بداندکه بداند
اسب شرف ازگنبدگردون بجهاند

آنکس که نداند و بداندکه نداند
آنهم خرکی لنگ به مقصد برساند

آنکس که بداند و نداند که بداند
بیدارکنیدش بسی خفته نماند

آنکس که نداند و نداند که نداند
درجهل مرکب ابدالدهر بماند.

این بیت سؤال انگیز است:
آنکس که بداند و نداند که بداند
بیدارکنیدش بسی خفته نماند


۱
کسی که چیزی را می داند
بی کمترین تردید
می داند که به آن چیز وقوف دارد.

۲
چرا و به چه دلیل؟

۳
به این دلیل 
که
 دانش  
(دانستن چیزی، وقوف به چیزی)
نتیجه کار فکری چه بسا کمرشکن روی تجربه شخصی و یا تجربه نوعی است.

۴
دانش را با ازبر کردن طوطی وش جمله ای نباید عوضی گرفت.

۵
دانش از تجربه استخراج می شود
به همان سان که آهن از سنگ آهن استخراج می شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر