جمعبندی
از
مسعود بهبودی
مردم هیچ وقت بابت ضعفت از تو متنفر نیستند
آنها به خاطر قدرت و توانایی هایت از تو متنفرند،
پس برو و به نظرشان اهمیت نده.
وودی آلن
از یاوه که نمی توان روحیه گرفت.
۱
حدس بزنید این سخن را به کی گفته و در واکنش به چی گفته است؟
۲
در اکثر فیلم هایش همین سخن را به طرق مختلف می گوید.
۳
مردم می بینند که فکر و ذکر این عادم
عیاشی است و متلک می پرانند.
۴
این هم به کودک خردسالی که مورد سوء استفاده جنسی قرار می دهد
بی اعتنایی به متلک توده را توصیه میکند
سعدی از فرط ناداری
مجبور به کار گل نشده بود
اخوی
صلیبیون به کار گل وادارش کرده بودند
تو کجایی تا شویم ما چاکرت
چارقت دوزیم کنیم شانه خرت
ای محتشم؟
کار گل سعدی
موضوع یکی از حکایات او ست.
۱
سعدی اگر حافظه خطا نکند به سبب ذله شدن از دوستان همسفرش
شبانه از محل خواب بیرون می زند و اسیر گرفته می شود و به عنوان برده فروخته می شود.
۲
بعد به کار گل وادار می شود.
۳
بعد تاجری می شناسدش و می خردش و از کار گل رهایش می سازد و دخترش را به عقدش در می آورد.
۴
دختر بورژوا اما دمار از روزگار سعدی فئودال در می آورد.
۵
ما همه حکایات بوستان و گلستان را تحلیل و منتشر کرده ایم.
۶
توهین چیه؟
تو کجایی تا شوم من چاکرت۶
از مولانا ست.
۷
پدر سعدی از درباریان بوده و هزینه سفر سعدی را دربار پرداخته.
۸
سعدی متفکر بزرگ فئودالی است.
۹
سعدی (و بعد حافظ) سرسپرده فئودالیسم است.
۱۰
شاهنامه واقعی آثار سعدی است و نه اثر حکیم سرخ طوس.
۱۱
به همین دلیل جماران چشم دیدن سعدی را ندارد.
به قول
آلبرت اینشتين:
«انسان در نهایت شبیه رؤیا هایش می شود.
رؤیاهای زیبا و نیک خواهی برای خود و ديگران بسازید
همين!
حریف
چشم.
۱
بعید است که اینشتین چنین جفنگی را گفته باشد
ولی تو به حریف عوامفریب بگو:
زندگی را با سه سلاح اعجازگر کار و پیکار و همبستگی می سازند
و
نه
با تخیل و آرزو و رؤیا.
۲
هیلتون دختری هم دارد که پاریس نامش داده.
۳
او بیشک می داند که
کسی با رؤیا میلیاردر نمی شود.
۴
ثروت اصولا و اساسا
تولید می شود.
۵
ثروتمندان
ثروتی را که توده تولید می کند به انحای مختلف تصاحب و تلنبار می کنند.
۶
ثروتمندان
بدون استثناء
لاشخور اند.
۷
لاشه ای که آنها از آن تغذیه می کنند
سرمایه است.
۸
سرمایه کار مرده است.
۹
سرمایه کالای تلنبار گشته است.
۱۰
سرمایه در اثر زحمت و مشقت کمرشکن بی همه چیزان جهان تولید شده است و به خنجری بر ضد همان بی همه چیزان مولد همه چیز بدل شده است.
۱۱
دختر هیلتون شعور موشی را حتی ندارد و به خریت خود فخر می فروشد و چه بسا خریت فروشی می کند.
و از طریق خریت فروشی
میلیونر شده است.
۱۲
فقط باید پرسید که جایگاه او و امثال او
در جامعه و جهان جنده خانه واره کجا ست؟
۱۳
این اجامر تهوع انگیز
جنده های مدرن میلیونر اند و یا عیاشان جنده نما هستند؟
فرزند
اگر ناخلف و ناتنی نباشد
نمی تواند عاشق والدینش باشد.
۱
فرزند
اگر ابراز عشق کند
یا از فرط فرصت طلبی است و یا از فرط خریت.
۲
فرزند
وقتی از قید وابستگی به والدین رها شود
چه بسا سال ها
به یادشان نمی افتد.
۳
قانون طبیعت همین است.
۴
دست خود فرزند هم نیست.
۵
مادر و پدر فرزند
مادر و پدر خود را
به همین سان
نفی دیالک تیکی
کرده اند.
۶
نافی به نوبه خود نفی می شود.
۷
نفی دیالک تیکی چیزی
یعنی حفظ جنبه های مثبت و مفید و حیاتمند آن چیز
و حذف جنبه های منفی، مزاحم و مرده و مخرب آن چیز
۸
رضا افضلی شعر رئالیستی و راسیونالیستی موجزی در این زمینه دارد.
۹
ما آن را حتی المقدور تحلیل و منتشر کرده ایم.
اجنه و ملائکه و اشباح خوانده اند و ابراز رضایت کرده اند
عشق اصولا روندی یکسویه است.
اصلا رابطه نیست.
چون رابطه باید دو طرفه باشد
۱
عشق
داد است.
داد بی ستد است.
۲
اصیل ترین عشق
همین عشق مادر و پدر به فرزند است.
۳
این ولی یکطرفه است.
۴
اگر عشق دو طرفه شود
فاتحه ای بر آن خوانده می شود.
۵
عشق در آن صورت
به دوستی تبدیل می شود.
۶
دوستی رابطه است.
چون دو طرفه است.
۷
پیش شرط برقراری دوستی
اما توان شناخت همنوع است.
۸
خر نمی تواند با کسی دوست شود.
۹
کسی هم نمی تواند با خری دوست شود.
۱۰
به همین دلیل
در این روزگار
دوست کیمیا ست.
۱۱
جست و جوی دوست در طویله جامعه و جهان
بیهوده است.
چه مرگ مان بود که آرزو کردیم که بزرگ شویم.
حریف
۱
شاید به ظاهر چنین جلوه کرده است.
فقط به ظاهر.
۲
آرزوی گذار از کودکی به بلوغ
آرزویی دیالک تیکی است:
آرزوی مبتنی بر دیالک تیکی از کمیت و کیفیت است.
۳
بزرگ شدن فقط جنبه کمی توسعه است.
۴
کمیت (بزرگ شدن) در دیالک تیک کمیت و کیفیت
تعیین کننده نیست
اگرچه هیچ و پوچ و بی اهمیت هم نیست.
۵
نقش تعیین کننده در دیالک تیک کمیت و کیفیت
از آن کیفیت است.
۶
آرزوی کودکی هم
نه فقط رشد کمی، نه هیکل درشت و قد بلند و غیره
بلکه تحول کیفی بوده است.
کودک برای رشد کیفی محتاج رشد کمی بوده است.
به همان سان که آب برای تحول کیفی (جوشیدن) به تغییر کمی (حرارت گرفتن) و به صد درجه سانتیگراد رسیدن محتاج است.
۷
کودکی (طفولیت) اولا به معنی وابستگی است.
۸
به همین دلیل
رهایی از وابستگی و امر و نهی این و آن
یعنی کسب اختیار و خودمختاری (آزادی و استقلال فکری و عملی)
به درجه ایدئال (آرمان، آرزو) ارتقا می یابد.
۹
کودکی (طفولیت) ثانیا به معنی نادانی و ناتوانی ناشی از نادانی است.
توانا بود، هر که دانا بود.
۱۰
خروج از طفولیت به نظر کانت (رسول روشنگری)
به معنی خروج از خریت است.
هدف روشنگری از دید او هم همین است.
۱۱
به همین دلیل
بلوغ جسمی و فکری
ایدئالیزه می شود.
بی تردید قانون کار کنونی، خود بخشی از مشکلات وضعیت کارگران ایران است.
اما مسئله آن جاست که مجریان قانون
خود را برای سودجویی بی حصر از کارگران با حداقل های درنظر گرفته شده و ذیل پرچم قانون، محق می دانند.
از این رو ست که ما بر ضعف های قانونی که هدفش درهم شکستن تمامی امکان های مقاومت برضد ارزان سازی هرچه بیشتر نیروی کار است، دست می گذاریم
الف
بی تردید قانون کار کنونی، خود بخشی از مشکلات وضعیت کارگران ایران است.
۱
منظور از این جمله چیست؟
۲
این چه جور جمله بندی شلخته با چه نیات پشت پرده است؟
۳
مشکلات کارگران می توانند شرایط کار و میزان دستمزد و نان و آب و کار و بهداشت و درمان و صد درد بی درمان دیگر باشند، ولی نه قانون کار.
۴
آماج طبقه کارگر
اما می تواند مبارزه بر ضد قانون کار ضد کارگری باشد.
البته به شرطی که حزب مارکسیستی ـ لنینیستی خاص خود را تشکیل داده باشد.
با طویله های سیاسی که طبقه کارگر نمی تواند حتی طبقه ای درخود باشد و لومپن پرولتریزه نشود.
مثلا گدا و ذلیل و علیل نشود.
ب
اما مسئله آن جاست که مجریان قانون
خود را برای سودجویی بی حصر از کارگران با حداقل های درنظر گرفته شده
و ذیل پرچم قانون، محق می دانند.
۱
من ـ زور از مجریان قانون (کار) چیست؟
۲
بورژوازی و یا پاسداران و پاسبانان و اراذل و اوباش کلاه مخملی بی عمامه و بی عبا؟
۳
قوه مجریه که از قانون کار سر در نمی آورد تا بتواند خود را محق بداند و یا نداند.
۴
قوه مجریه چماق طبقه حاکمه است.
می تواند کارگران اعتصابی را لت و پار کند.
شباهنگام بر خانه های کارگری حمله آورد و خواب بخواب و نمیر را بر کودکان گرسنه شان حرام کند.
پ
از این رو ست که ما بر ضعف های قانونی که هدفش درهم شکستن تمامی امکان های مقاومت
برضد ارزان سازی هرچه بیشتر نیروی کار است، دست می گذاریم
۱
هدف قانون کار غارت سفره خالی طبقه کارگر است و نه مبارزه بر ضد مقاومت کارگری.
۲
اگر مقاومت کارگری در بین باشد طبقه حاکمه مجبور به ارتقای سطح دستمزد می شود
۳
علاوه بر این
مزد بخور و نمیر
لامصبا
خاص جمهوری جماران که نیست.
۴
در متروپول های امپریالیستی (و عرعرستان و عمارات عرعری ـ قطری ـ بتری)
کار ساعتی یک یورو و حتی کار برده وار رواج وسیع دارد.
۵
برده های مدرن
بمراتب بدتر از بره ها
التماس کنان
سیل آسا
به متروپول های امپریالیستی
یعنی به کشتارگاه ها و قصاب خانه های مدرن
پناه می برند
و
سطح دستمزدها را از طبقه همکف به به زیر زمین می آورند.
۶
چرا کار عنلاین
در این مورد سکوت کرده است و به جهنم جماران گیر داده است؟
حقیقت امر معلومی است
که
به کمک کلمات قصار معینی
می توان به استحمار توده ساده لوح نایل آمد.
برتا آزاد زن از ساتنر
تله ویزیون
فرقی
با
منبر و کتاب و موعظه و درس و مسجد و مدرسه و کلاس و دانشگاه
ندارد.
۱
تله ویزیون
نعمت فکری و فرهنگی و علمی و فنی ارجمندی است.
۲
تله ویزیون
وسیله است.
رسانه است.
۳
تعیین کننده محتوای مطالب آن است
۴
از تله ویزیون می توان منبری علمی، فلسفی، انتقادی و انقلابی ساخت
و
به روشنگری در مقیاس جهانی مبادرت ورزید.
جهان سوم جاییست که درآمد یک
دعانویس از یک برنامه نویس بیشتر است.
جهان سوم جایی است که بسیاری از مردمانش با یک عطسه از هدف خود دست می کشند.
جهان سوم جاییست که مردمانش حتی
حوصله ۵ دقیقه مطالعه در روز را ندارند.
این جغرافیا نیست که جهان سومی
بودن را تعیین می کند
آدمها هستند که آن را می سازند.
جهانسوم جا نیست.
شخص است.
حریف
صد رحمت به دعانویس های جهان سوم و چهارم و پنجم
۱
حالا در متروپول های امپریالیستی
قضیه از این قرار است.
۲
جای دعانویس را روانکاو گرفته است.
۳
فقط پشت سر مشتری خر
می نشیند
و
به
جفنگیات او گوش می دهد و دلار درو می کند.
۴
بی انکه حتی دعایی بنویسد و نسخه ای بپیچد.
۵
به این می گویند:
ترقی فواره وار
۱
زشتی و زیبائی نسبی اند.
۲
اوبژکتیو و سوبژکتیو همزمان اند.
۳
جمال و کمال همدیگر را چه بسا تحت تأثیر قرار می دهند و مشروط می سازند.
۴
به همین دلیل جمال بی کمال و کمال بی جمال وجود ندارد
و گرنه از محتوای خود تهی می شود.
۵
با جماعت بصورت زیبای فاقد کمال
حتی نمی توان لحظه ای سر کرد.
۶
چنین کسانی به قول سعدی به «نقش دیوار» شبیه اند
ادامه دارد.
آنها به خاطر قدرت و توانایی هایت از تو متنفرند،
پس برو و به نظرشان اهمیت نده.
وودی آلن
از یاوه که نمی توان روحیه گرفت.
۱
حدس بزنید این سخن را به کی گفته و در واکنش به چی گفته است؟
۲
در اکثر فیلم هایش همین سخن را به طرق مختلف می گوید.
۳
مردم می بینند که فکر و ذکر این عادم
عیاشی است و متلک می پرانند.
۴
این هم به کودک خردسالی که مورد سوء استفاده جنسی قرار می دهد
بی اعتنایی به متلک توده را توصیه میکند
سعدی از فرط ناداری
مجبور به کار گل نشده بود
اخوی
صلیبیون به کار گل وادارش کرده بودند
تو کجایی تا شویم ما چاکرت
چارقت دوزیم کنیم شانه خرت
ای محتشم؟
کار گل سعدی
موضوع یکی از حکایات او ست.
۱
سعدی اگر حافظه خطا نکند به سبب ذله شدن از دوستان همسفرش
شبانه از محل خواب بیرون می زند و اسیر گرفته می شود و به عنوان برده فروخته می شود.
۲
بعد به کار گل وادار می شود.
۳
بعد تاجری می شناسدش و می خردش و از کار گل رهایش می سازد و دخترش را به عقدش در می آورد.
۴
دختر بورژوا اما دمار از روزگار سعدی فئودال در می آورد.
۵
ما همه حکایات بوستان و گلستان را تحلیل و منتشر کرده ایم.
۶
توهین چیه؟
تو کجایی تا شوم من چاکرت۶
از مولانا ست.
۷
پدر سعدی از درباریان بوده و هزینه سفر سعدی را دربار پرداخته.
۸
سعدی متفکر بزرگ فئودالی است.
۹
سعدی (و بعد حافظ) سرسپرده فئودالیسم است.
۱۰
شاهنامه واقعی آثار سعدی است و نه اثر حکیم سرخ طوس.
۱۱
به همین دلیل جماران چشم دیدن سعدی را ندارد.
به قول
آلبرت اینشتين:
«انسان در نهایت شبیه رؤیا هایش می شود.
رؤیاهای زیبا و نیک خواهی برای خود و ديگران بسازید
همين!
حریف
چشم.
۱
بعید است که اینشتین چنین جفنگی را گفته باشد
ولی تو به حریف عوامفریب بگو:
زندگی را با سه سلاح اعجازگر کار و پیکار و همبستگی می سازند
و
نه
با تخیل و آرزو و رؤیا.
۲
هیلتون دختری هم دارد که پاریس نامش داده.
۳
او بیشک می داند که
کسی با رؤیا میلیاردر نمی شود.
۴
ثروت اصولا و اساسا
تولید می شود.
۵
ثروتمندان
ثروتی را که توده تولید می کند به انحای مختلف تصاحب و تلنبار می کنند.
۶
ثروتمندان
بدون استثناء
لاشخور اند.
۷
لاشه ای که آنها از آن تغذیه می کنند
سرمایه است.
۸
سرمایه کار مرده است.
۹
سرمایه کالای تلنبار گشته است.
۱۰
سرمایه در اثر زحمت و مشقت کمرشکن بی همه چیزان جهان تولید شده است و به خنجری بر ضد همان بی همه چیزان مولد همه چیز بدل شده است.
۱۱
دختر هیلتون شعور موشی را حتی ندارد و به خریت خود فخر می فروشد و چه بسا خریت فروشی می کند.
و از طریق خریت فروشی
میلیونر شده است.
۱۲
فقط باید پرسید که جایگاه او و امثال او
در جامعه و جهان جنده خانه واره کجا ست؟
۱۳
این اجامر تهوع انگیز
جنده های مدرن میلیونر اند و یا عیاشان جنده نما هستند؟
فرزند
اگر ناخلف و ناتنی نباشد
نمی تواند عاشق والدینش باشد.
۱
فرزند
اگر ابراز عشق کند
یا از فرط فرصت طلبی است و یا از فرط خریت.
۲
فرزند
وقتی از قید وابستگی به والدین رها شود
چه بسا سال ها
به یادشان نمی افتد.
۳
قانون طبیعت همین است.
۴
دست خود فرزند هم نیست.
۵
مادر و پدر فرزند
مادر و پدر خود را
به همین سان
نفی دیالک تیکی
کرده اند.
۶
نافی به نوبه خود نفی می شود.
۷
نفی دیالک تیکی چیزی
یعنی حفظ جنبه های مثبت و مفید و حیاتمند آن چیز
و حذف جنبه های منفی، مزاحم و مرده و مخرب آن چیز
۸
رضا افضلی شعر رئالیستی و راسیونالیستی موجزی در این زمینه دارد.
۹
ما آن را حتی المقدور تحلیل و منتشر کرده ایم.
اجنه و ملائکه و اشباح خوانده اند و ابراز رضایت کرده اند
عشق اصولا روندی یکسویه است.
اصلا رابطه نیست.
چون رابطه باید دو طرفه باشد
۱
عشق
داد است.
داد بی ستد است.
۲
اصیل ترین عشق
همین عشق مادر و پدر به فرزند است.
۳
این ولی یکطرفه است.
۴
اگر عشق دو طرفه شود
فاتحه ای بر آن خوانده می شود.
۵
عشق در آن صورت
به دوستی تبدیل می شود.
۶
دوستی رابطه است.
چون دو طرفه است.
۷
پیش شرط برقراری دوستی
اما توان شناخت همنوع است.
۸
خر نمی تواند با کسی دوست شود.
۹
کسی هم نمی تواند با خری دوست شود.
۱۰
به همین دلیل
در این روزگار
دوست کیمیا ست.
۱۱
جست و جوی دوست در طویله جامعه و جهان
بیهوده است.
چه مرگ مان بود که آرزو کردیم که بزرگ شویم.
حریف
۱
شاید به ظاهر چنین جلوه کرده است.
فقط به ظاهر.
۲
آرزوی گذار از کودکی به بلوغ
آرزویی دیالک تیکی است:
آرزوی مبتنی بر دیالک تیکی از کمیت و کیفیت است.
۳
بزرگ شدن فقط جنبه کمی توسعه است.
۴
کمیت (بزرگ شدن) در دیالک تیک کمیت و کیفیت
تعیین کننده نیست
اگرچه هیچ و پوچ و بی اهمیت هم نیست.
۵
نقش تعیین کننده در دیالک تیک کمیت و کیفیت
از آن کیفیت است.
۶
آرزوی کودکی هم
نه فقط رشد کمی، نه هیکل درشت و قد بلند و غیره
بلکه تحول کیفی بوده است.
کودک برای رشد کیفی محتاج رشد کمی بوده است.
به همان سان که آب برای تحول کیفی (جوشیدن) به تغییر کمی (حرارت گرفتن) و به صد درجه سانتیگراد رسیدن محتاج است.
۷
کودکی (طفولیت) اولا به معنی وابستگی است.
۸
به همین دلیل
رهایی از وابستگی و امر و نهی این و آن
یعنی کسب اختیار و خودمختاری (آزادی و استقلال فکری و عملی)
به درجه ایدئال (آرمان، آرزو) ارتقا می یابد.
۹
کودکی (طفولیت) ثانیا به معنی نادانی و ناتوانی ناشی از نادانی است.
توانا بود، هر که دانا بود.
۱۰
خروج از طفولیت به نظر کانت (رسول روشنگری)
به معنی خروج از خریت است.
هدف روشنگری از دید او هم همین است.
۱۱
به همین دلیل
بلوغ جسمی و فکری
ایدئالیزه می شود.
بی تردید قانون کار کنونی، خود بخشی از مشکلات وضعیت کارگران ایران است.
اما مسئله آن جاست که مجریان قانون
خود را برای سودجویی بی حصر از کارگران با حداقل های درنظر گرفته شده و ذیل پرچم قانون، محق می دانند.
از این رو ست که ما بر ضعف های قانونی که هدفش درهم شکستن تمامی امکان های مقاومت برضد ارزان سازی هرچه بیشتر نیروی کار است، دست می گذاریم
الف
بی تردید قانون کار کنونی، خود بخشی از مشکلات وضعیت کارگران ایران است.
۱
منظور از این جمله چیست؟
۲
این چه جور جمله بندی شلخته با چه نیات پشت پرده است؟
۳
مشکلات کارگران می توانند شرایط کار و میزان دستمزد و نان و آب و کار و بهداشت و درمان و صد درد بی درمان دیگر باشند، ولی نه قانون کار.
۴
آماج طبقه کارگر
اما می تواند مبارزه بر ضد قانون کار ضد کارگری باشد.
البته به شرطی که حزب مارکسیستی ـ لنینیستی خاص خود را تشکیل داده باشد.
با طویله های سیاسی که طبقه کارگر نمی تواند حتی طبقه ای درخود باشد و لومپن پرولتریزه نشود.
مثلا گدا و ذلیل و علیل نشود.
ب
اما مسئله آن جاست که مجریان قانون
خود را برای سودجویی بی حصر از کارگران با حداقل های درنظر گرفته شده
و ذیل پرچم قانون، محق می دانند.
۱
من ـ زور از مجریان قانون (کار) چیست؟
۲
بورژوازی و یا پاسداران و پاسبانان و اراذل و اوباش کلاه مخملی بی عمامه و بی عبا؟
۳
قوه مجریه که از قانون کار سر در نمی آورد تا بتواند خود را محق بداند و یا نداند.
۴
قوه مجریه چماق طبقه حاکمه است.
می تواند کارگران اعتصابی را لت و پار کند.
شباهنگام بر خانه های کارگری حمله آورد و خواب بخواب و نمیر را بر کودکان گرسنه شان حرام کند.
پ
از این رو ست که ما بر ضعف های قانونی که هدفش درهم شکستن تمامی امکان های مقاومت
برضد ارزان سازی هرچه بیشتر نیروی کار است، دست می گذاریم
۱
هدف قانون کار غارت سفره خالی طبقه کارگر است و نه مبارزه بر ضد مقاومت کارگری.
۲
اگر مقاومت کارگری در بین باشد طبقه حاکمه مجبور به ارتقای سطح دستمزد می شود
۳
علاوه بر این
مزد بخور و نمیر
لامصبا
خاص جمهوری جماران که نیست.
۴
در متروپول های امپریالیستی (و عرعرستان و عمارات عرعری ـ قطری ـ بتری)
کار ساعتی یک یورو و حتی کار برده وار رواج وسیع دارد.
۵
برده های مدرن
بمراتب بدتر از بره ها
التماس کنان
سیل آسا
به متروپول های امپریالیستی
یعنی به کشتارگاه ها و قصاب خانه های مدرن
پناه می برند
و
سطح دستمزدها را از طبقه همکف به به زیر زمین می آورند.
۶
چرا کار عنلاین
در این مورد سکوت کرده است و به جهنم جماران گیر داده است؟
حقیقت امر معلومی است
که
به کمک کلمات قصار معینی
می توان به استحمار توده ساده لوح نایل آمد.
برتا آزاد زن از ساتنر
تله ویزیون
فرقی
با
منبر و کتاب و موعظه و درس و مسجد و مدرسه و کلاس و دانشگاه
ندارد.
۱
تله ویزیون
نعمت فکری و فرهنگی و علمی و فنی ارجمندی است.
۲
تله ویزیون
وسیله است.
رسانه است.
۳
تعیین کننده محتوای مطالب آن است
۴
از تله ویزیون می توان منبری علمی، فلسفی، انتقادی و انقلابی ساخت
و
به روشنگری در مقیاس جهانی مبادرت ورزید.
جهان سوم جاییست که درآمد یک
دعانویس از یک برنامه نویس بیشتر است.
جهان سوم جایی است که بسیاری از مردمانش با یک عطسه از هدف خود دست می کشند.
جهان سوم جاییست که مردمانش حتی
حوصله ۵ دقیقه مطالعه در روز را ندارند.
این جغرافیا نیست که جهان سومی
بودن را تعیین می کند
آدمها هستند که آن را می سازند.
جهانسوم جا نیست.
شخص است.
حریف
صد رحمت به دعانویس های جهان سوم و چهارم و پنجم
۱
حالا در متروپول های امپریالیستی
قضیه از این قرار است.
۲
جای دعانویس را روانکاو گرفته است.
۳
فقط پشت سر مشتری خر
می نشیند
و
به
جفنگیات او گوش می دهد و دلار درو می کند.
۴
بی انکه حتی دعایی بنویسد و نسخه ای بپیچد.
۵
به این می گویند:
ترقی فواره وار
در کشورهای اسلامی در هر کوچه و پس کوچه آن
یک مسجد وجود دارد
اما از نماز گزار هم خبر نیست
فکر نمی کنید که
اگر بجای هر مسجد
کتابخانه اعمار شود
بسیاری از مشکلات جهان انسانیت حل خواهد شد؟
حریف
یک مسجد وجود دارد
اما از نماز گزار هم خبر نیست
فکر نمی کنید که
اگر بجای هر مسجد
کتابخانه اعمار شود
بسیاری از مشکلات جهان انسانیت حل خواهد شد؟
حریف
۱
اولا مفهوم کشورهای اسلامی ارزش علمی ندارد.
۲
جوامع طبقاتی وجود دارند.
۳
جامعه برده داری عرعرستان داریم و جامعه فئودالی اجامرستان و جامعه سرمایه داری فلانستان که بخش اعظم سکنه شان پیرو دین اسلام اند.
۴
از قضا ما در روزگاری رونق مذاهب به سر می بریم.
۵
با دایر کردن کتابخانه و حتی با گشایش دانشگاه مسائل جهان حل نمی شوند.
۶
سازندگان مسائل و معضلات جهان
اساتید دانش کاه های جهان بی سامان اند.
۷
هر سیاستمداری گله ای استاد دانش کاه به عنوان مشاور و ملازم و معاشر دارد.
۸
مساجد هم فرمی از کتابخانه اند.
۹
مسئله محتوای کتاب ها ست.
۱۰
قحط کتاب و کتابخانه که نیست.
۱۱
پیدا کردن کتاب محتوامند شق القمری شده است.
۱۲
۹۹ در صد کتب در حد هیزم اند.
به درد اجاق می خورند و نه به درد کتابخانه و خواندن
۱۳
۲۵ در صد کتاب منتشره در آلمان
کتب فال بینی و اسطرلاب اند.
الحذر ای دوستان
۱۴
خواندن کتاب
بسان نوشتن آن
انرژی و نیرو می ستاند.
۱۴
کتاب باید ارزش خواندن داشته باشد تا انرژی و نیرو گرانبها صرف شود و خوانده شود.
۱۵
ضمنا
دوره کتابخوانی دیری است که سپری شده است.
۱۶
اکنون کتاب را می توان شنید و دید.
۱۷
ما در این مدت چند سال بیش از ۲۵ هزار مطلب منتشر کرده ایم که کتابخانه ای دیجتال است.
۱۸
امپریالیسم و فوندامنتالیسم به چاپ و انتشار کوهی از زباله های ایده ئولوژیکی زهرآگین اقدام کرده است
تا جلوی خواندن آثار انگشت شمار چه بسا ممنوع مؤلفان توده را بگیرد.
۱۹
هر زباله فکری به همان اندازه قابل خواندن است که زباله مادی ای قابل خوردن.
وگرنه خورنده و خواننده مسموم می شود و دمار از روزگارش در می آید.
۲۰
قرآن و نهج البلاغه و غیره صدبار علمی تر از زباله های مؤلفان فاشیسم و فوندامنتالیسم اند.
اولا مفهوم کشورهای اسلامی ارزش علمی ندارد.
۲
جوامع طبقاتی وجود دارند.
۳
جامعه برده داری عرعرستان داریم و جامعه فئودالی اجامرستان و جامعه سرمایه داری فلانستان که بخش اعظم سکنه شان پیرو دین اسلام اند.
۴
از قضا ما در روزگاری رونق مذاهب به سر می بریم.
۵
با دایر کردن کتابخانه و حتی با گشایش دانشگاه مسائل جهان حل نمی شوند.
۶
سازندگان مسائل و معضلات جهان
اساتید دانش کاه های جهان بی سامان اند.
۷
هر سیاستمداری گله ای استاد دانش کاه به عنوان مشاور و ملازم و معاشر دارد.
۸
مساجد هم فرمی از کتابخانه اند.
۹
مسئله محتوای کتاب ها ست.
۱۰
قحط کتاب و کتابخانه که نیست.
۱۱
پیدا کردن کتاب محتوامند شق القمری شده است.
۱۲
۹۹ در صد کتب در حد هیزم اند.
به درد اجاق می خورند و نه به درد کتابخانه و خواندن
۱۳
۲۵ در صد کتاب منتشره در آلمان
کتب فال بینی و اسطرلاب اند.
الحذر ای دوستان
۱۴
خواندن کتاب
بسان نوشتن آن
انرژی و نیرو می ستاند.
۱۴
کتاب باید ارزش خواندن داشته باشد تا انرژی و نیرو گرانبها صرف شود و خوانده شود.
۱۵
ضمنا
دوره کتابخوانی دیری است که سپری شده است.
۱۶
اکنون کتاب را می توان شنید و دید.
۱۷
ما در این مدت چند سال بیش از ۲۵ هزار مطلب منتشر کرده ایم که کتابخانه ای دیجتال است.
۱۸
امپریالیسم و فوندامنتالیسم به چاپ و انتشار کوهی از زباله های ایده ئولوژیکی زهرآگین اقدام کرده است
تا جلوی خواندن آثار انگشت شمار چه بسا ممنوع مؤلفان توده را بگیرد.
۱۹
هر زباله فکری به همان اندازه قابل خواندن است که زباله مادی ای قابل خوردن.
وگرنه خورنده و خواننده مسموم می شود و دمار از روزگارش در می آید.
۲۰
قرآن و نهج البلاغه و غیره صدبار علمی تر از زباله های مؤلفان فاشیسم و فوندامنتالیسم اند.
دقیقا.
۱
منظور از صرفنظر از من در تحلیل مثلا سیب بود.
۱
منظور از صرفنظر از من در تحلیل مثلا سیب بود.
۲
من سیب دوست دارم
که تحلیل نیست.
۳
تحلیل باید به چیستایی سیب بپردازد.
۴
نظر شما در مورد عشق و دوستی درست است.
۵
عشق اکثرا ضد عقلی است.
یکطرفه است.
۶
به قول شما مبتنی بر دادن یکطرفه است.
غیر ارادی است.
۷
دوستی اما مبتنی بر عقل است.
دو طرفه است.
۸
مبتنی بر شناخت متقابل در روند همکاری مادی و یا فکری و یا هنری است.
۹
دلیل کیمیا گشتن دوست
درست همینجا ست:
۱۰
اعضای جامعه بطور سیستماتیک
خرد زدایی شده اند.
مثال تجربی:
ما بیش از ۲۰ هزار «دوست» داریم
بندرت می توان کسی یافت که ۲۰ مطلب ما را واقعا خوانده باشد.
کسی اصلا به دنبال اندیشه نیست.
اکثر افراد در عالم مجازی
در بدر به دنبال عکس اند و در واقع به دنبال علافی و عیاشی و الواطی و اتلاف وقت اند.
۱۱
بدون همکاری عملی و فکری و هنری
اما نمی توان به سرچشمه خرد رسید و لبی از خرد اندیشنده تر کرد
و
بدون داشتن خرد (عقل) نمی توان کسی را شناخت.
۱۲
خر
نمی تواند خری را بشناسد و با او دوست شود.
۱۳
خر
اصلا دنبال دوست نیست.
۱۴
خرد زدایی اما می تواند به خردستیزی منجر شود.
۱۵
فوندامنتالیسم و فاشیسم
از حزب اللهیسم / طالبانیسم / القاعده ئیسم / داعشیسم، بوکوحرامیسم / مجاهدیسم
تا
آناشیسم / فدائیسم / پولپوتیسم / نیهلیسم و غیره
دیوانه اند.
یعنی هم خر اند و هم خردستیز.
۱۶
با دیوانه نمی توان دوست شد.
دیوانه هم نمی خواهد با کسی دوست شود.
اصلا قادر به تمیز خیر از شر نیست.
اصلا آدم نیست.
۱۷
دلیل دیگر کیمیا گشتن دوست
اخلاق زدایی از اعضای جامعه است.
۱۸
طبقه حاکمه امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی
اعضای جامعه و جهان را لومپن پرولتریزه کرده اند و می کنند.
۱۹
لومپن پرولتاریا طیفی محروم از اخلاق (و خرد کل اندیش) است
اعضای این طیف از جنده نر و ماده و جاکش نر و ماده شروع می شوند و به عیاش و بچه باز و چاقوکش و قاچاقچی و لات و لاشخور و رهزن و زورگیر و جاسوس و خبرچین و غیره می رسند.
۲۰
مثال:
جنده
در بهترین حالت
فقط می تواند عاشق جاکش شود.
جنده
هرگز نمی تواند با کسی دوست شود.
۲۱
به جنده بگویی:
عاشقتم
جنون می گیرد.
۲۲
جنده موجودی خودآگاه است.
می داند که زباله است و با زباله کسی دوست نمی شود.
بقیه اعضای لومپن پرولتاریا نیز جنده واره اند.
۲۳
یکی از نیات طبقه حاکمه فئودالی ـ فوندامنتالیستی در زمینه دفاع از حجاب و مد کردن حجاب،
جنده سازی اعضای جامعه است.
این کار را طبقه حاکمه امپریالیستی از طریق پورنو و مد و غیره انجام می دهد.
۲۴
حجاب زنان و نران و پورنو و غیره
کنجکاوی غریزی ـ جنسی اعضای جامعه را تشدید می کند و به جنون شان می کشد.
۲۵
بدین طریق اعضای جامعه به بیماری جوع جنسی (گرسنگی سیری ناپذیر سکسیستی) دچار می شوند.
سکس در این صورت از محتوا تهی می شود.
به چیزی فرمال و صوری و توخالی تنزل می یابد.
۲۶
سکس به هدف الاهداف بی محتوا و بیمارگونه جامعه پا در هوا تبدیل می شود.
همه دربدر دنبال سکس اند ولی نمی دانند که بیمار جنسی اند.
جوع جنسی گرفته اند.
۲۷
یکی ازد لایل تشدید و توسعه ی همجنسگرایی میان نران و زنان (و سگ گرایی) نیز همین جا ست:
سکس به مقام ایده ئولوژی ارتقا یافته است.
سکس فرم مدرنی از بت پرستی است.
فرم مدرنی از دین و مذهب است.
۲۸
دلیل پسیکولوژیکی سکسیسم
فرار عقل ازا ندام و یکه تازی غریزه در خطه اندام است.
اعضای جامعه و جهان
آلت واره (اینسترومنتالیزاسیون) شده اند.
چه بسا سلب آدمیت شده اند و به آلتی تبدیل شده اند.
آن سان که
تمیز آدم از آلت
بسیار دشوار گشته است
من سیب دوست دارم
که تحلیل نیست.
۳
تحلیل باید به چیستایی سیب بپردازد.
۴
نظر شما در مورد عشق و دوستی درست است.
۵
عشق اکثرا ضد عقلی است.
یکطرفه است.
۶
به قول شما مبتنی بر دادن یکطرفه است.
غیر ارادی است.
۷
دوستی اما مبتنی بر عقل است.
دو طرفه است.
۸
مبتنی بر شناخت متقابل در روند همکاری مادی و یا فکری و یا هنری است.
۹
دلیل کیمیا گشتن دوست
درست همینجا ست:
۱۰
اعضای جامعه بطور سیستماتیک
خرد زدایی شده اند.
مثال تجربی:
ما بیش از ۲۰ هزار «دوست» داریم
بندرت می توان کسی یافت که ۲۰ مطلب ما را واقعا خوانده باشد.
کسی اصلا به دنبال اندیشه نیست.
اکثر افراد در عالم مجازی
در بدر به دنبال عکس اند و در واقع به دنبال علافی و عیاشی و الواطی و اتلاف وقت اند.
۱۱
بدون همکاری عملی و فکری و هنری
اما نمی توان به سرچشمه خرد رسید و لبی از خرد اندیشنده تر کرد
و
بدون داشتن خرد (عقل) نمی توان کسی را شناخت.
۱۲
خر
نمی تواند خری را بشناسد و با او دوست شود.
۱۳
خر
اصلا دنبال دوست نیست.
۱۴
خرد زدایی اما می تواند به خردستیزی منجر شود.
۱۵
فوندامنتالیسم و فاشیسم
از حزب اللهیسم / طالبانیسم / القاعده ئیسم / داعشیسم، بوکوحرامیسم / مجاهدیسم
تا
آناشیسم / فدائیسم / پولپوتیسم / نیهلیسم و غیره
دیوانه اند.
یعنی هم خر اند و هم خردستیز.
۱۶
با دیوانه نمی توان دوست شد.
دیوانه هم نمی خواهد با کسی دوست شود.
اصلا قادر به تمیز خیر از شر نیست.
اصلا آدم نیست.
۱۷
دلیل دیگر کیمیا گشتن دوست
اخلاق زدایی از اعضای جامعه است.
۱۸
طبقه حاکمه امپریالیستی و فئودالی ـ فوندامنتالیستی
اعضای جامعه و جهان را لومپن پرولتریزه کرده اند و می کنند.
۱۹
لومپن پرولتاریا طیفی محروم از اخلاق (و خرد کل اندیش) است
اعضای این طیف از جنده نر و ماده و جاکش نر و ماده شروع می شوند و به عیاش و بچه باز و چاقوکش و قاچاقچی و لات و لاشخور و رهزن و زورگیر و جاسوس و خبرچین و غیره می رسند.
۲۰
مثال:
جنده
در بهترین حالت
فقط می تواند عاشق جاکش شود.
جنده
هرگز نمی تواند با کسی دوست شود.
۲۱
به جنده بگویی:
عاشقتم
جنون می گیرد.
۲۲
جنده موجودی خودآگاه است.
می داند که زباله است و با زباله کسی دوست نمی شود.
بقیه اعضای لومپن پرولتاریا نیز جنده واره اند.
۲۳
یکی از نیات طبقه حاکمه فئودالی ـ فوندامنتالیستی در زمینه دفاع از حجاب و مد کردن حجاب،
جنده سازی اعضای جامعه است.
این کار را طبقه حاکمه امپریالیستی از طریق پورنو و مد و غیره انجام می دهد.
۲۴
حجاب زنان و نران و پورنو و غیره
کنجکاوی غریزی ـ جنسی اعضای جامعه را تشدید می کند و به جنون شان می کشد.
۲۵
بدین طریق اعضای جامعه به بیماری جوع جنسی (گرسنگی سیری ناپذیر سکسیستی) دچار می شوند.
سکس در این صورت از محتوا تهی می شود.
به چیزی فرمال و صوری و توخالی تنزل می یابد.
۲۶
سکس به هدف الاهداف بی محتوا و بیمارگونه جامعه پا در هوا تبدیل می شود.
همه دربدر دنبال سکس اند ولی نمی دانند که بیمار جنسی اند.
جوع جنسی گرفته اند.
۲۷
یکی ازد لایل تشدید و توسعه ی همجنسگرایی میان نران و زنان (و سگ گرایی) نیز همین جا ست:
سکس به مقام ایده ئولوژی ارتقا یافته است.
سکس فرم مدرنی از بت پرستی است.
فرم مدرنی از دین و مذهب است.
۲۸
دلیل پسیکولوژیکی سکسیسم
فرار عقل ازا ندام و یکه تازی غریزه در خطه اندام است.
اعضای جامعه و جهان
آلت واره (اینسترومنتالیزاسیون) شده اند.
چه بسا سلب آدمیت شده اند و به آلتی تبدیل شده اند.
آن سان که
تمیز آدم از آلت
بسیار دشوار گشته است
۱
زشتی و زیبائی نسبی اند.
۲
اوبژکتیو و سوبژکتیو همزمان اند.
۳
جمال و کمال همدیگر را چه بسا تحت تأثیر قرار می دهند و مشروط می سازند.
۴
به همین دلیل جمال بی کمال و کمال بی جمال وجود ندارد
و گرنه از محتوای خود تهی می شود.
۵
با جماعت بصورت زیبای فاقد کمال
حتی نمی توان لحظه ای سر کرد.
۶
چنین کسانی به قول سعدی به «نقش دیوار» شبیه اند
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر