فروغ فرخزاد
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)
(۱۳۱۳ ـ ۱۳۴۵)
(1934 ـ 1966)
عصیان
(۱۳۳۶)
(۱۳۳۶)
ویرایش و تحلیل
از
مسعود بهبودی
از
مسعود بهبودی
خشم کن، اما ز فریادم مپرهیزان
من که فردا خاک خواهم شد، چه پرهیزی
خوب می دانم سرانجامم چه خواهد بود
تو
گرسنه،
من
ـ خدایا ـ
صید ناچیزی
معنی تحت اللفظی:
از دستم عصبانی بشو
ولی بگذار فریاد بزنم.
من که خواه و ناخواه خواهم مرد و تجزیه خواهم شد،
برای چه خاموش باشم.
من از آخر و عاقبت خود باخبرم:
تو دد درنده گرسنه ای هستی
و
من صید ناچیز ناتوانی ام.
فروغ
در این بند شعر عصیان
دیالک تیک طبقه حاکمه ـ خدا و خود
را
به شکل دیالک تیک صیاد و صید
(گرگ گرسنه و گوسفند)
بسط و تعمیم می دهد.
در این بند شعر
طبقه حاکمه ـ خدا
به مثابه انعکاس انتزاعی ـ آسمانی طبقه حاکمه
به صورت دد درنده گرسنه ای
نمودار می گردد.
فروغ جوان نمی داند که درندگی طبقه حاکمه ـ خدا
عکس و تصویری از درندگی ذات او ست.
این طبقه حاکمه است
که
دد درنده گرسنه ای است و نه طبقه حاکمه ـ خدا.
دلیل این دد وارگی و درندگی طبقه حاکمه
دلیلی عینی است.
جبر جامعه موجد این خصلت طبقه حاکمه است.
دد وارگی و درندگی
به خود طبقه حاکمه هم دیکته و تحمیل می شود.
مثال:
در جامعه اشتراکی اولیه
نیروهای مولده رشد می کنند و مناسبات تولیدی بر اندام تنومند آنها
تنگ می شود.
در نتیجه
جامعه دچار بحران فلج کننده ای می شود
و
انفجار مناسبات تولیدی
الزامی می گردد.
این شرایط عینی جامعه است
که
مثلا
ظهور حضرت محمد
را
و
تخریب جامعه اشتراکی اولیه
را
و
تشکیل جامعه طبقاتی منقسم به اقلیت برده دار و اکثریت برده
را
الزامی می سازد.
سوبژکت تاریخ
مثلا
حضرت محمد و برده داران دیگر
مجریان فرامین تاریخ (جامعه) اند.
آیات قرآن
در واقع
فرامین طبقه حاکمه برده دار اند.
خود طبقه حاکمه ـ خدا (الله)
انعکاس آسمانی ـ انتزاعی اعضای طبقه حاکمه برده دار است.
طبقه حاکمه ـ خدا
عکس و تصویر است و مفهوم است.
وجود درخود ندارد.
ذات خدا
یعنی
اعضای طبقه حاکمه
وجود درخود دارند.
غاصبان و صاحبان وسایل تولید جامد و جاندار (برده ها)
وجود فی نفسه دارند.
فروغ عاصی
لاطائلات روحانیت شیعی
را
به سکه نقد خریده و قبول کرده است.
فروغ ۲۰ ساله خیال می کند
که
جهان دیگری وجود دارد
و
روح او جدا از تن وجود خواهد داشت
و
مورد بازخواست خدا قرار خواهد گرفت.
تو گرسنه، دوزخ آنجا کام بگشوده
مارهای زهرآگین تکدرختانش
از دم آنها فضاها تیره و مسموم
آب چرکینی، شراب تلخ و سوزانش
هاویه
طبقه زیرین جهنم
هفت طبقه
در پس دیوارهایی سخت پا برجا
هاویه
ـ آن آخرین گودال آتش ها ـ
خویش را گسترده تا ناگه فرا گیرد
جسم های خاکی و بی حاصل ما را
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر