۱۳۹۶ مرداد ۲۰, جمعه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۴۹۶)


جمعبندی از 
مسعود بهبودی

ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم
بگذار بگویند غیرمنطقی هستیم یا ضد اجتماعی هستیم، اما به این می ارزد که خودمان باشیم.
تا زمانی که رفتار ما و تصمیم های ما به کسی آسیبی نمیزند ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم.
حریف

۱
این «ما» مرکب از مجسمه ها ست و یا مرکب از آدم ها ست؟

۲
آدم هایی که از هر نظر یکسان باشند، مجسمه های متحرک اند.

۳
آدم های قرن بعدی
از همین قرار و از همین طراز خواهند بود.

۴
روبات های همسان خواهند بود.

۵
در قرن دیجیتال آتی
فونکسیون آدم ها را روبات های متحرک به عهده خواهند گرفت.

۶
روبات های فعال در همه عرصه های هستی.

۷
روبات های مأمور و معذور.

۸
آدم ها
اما
روبات نیستند.
اگر آدم هستند.

۹
آدم ها
حداقل
توضیحی برای خویشتن خویش بدهکار اند.
خویشتن نقاد خویش.

۱۰
چون چیزی به نام آ آیینه هست و باید بتوانند در آن بنگرند و شرمنده از مشاهده ریخت و قیافه خویش و ارزیابی کردوکار خویش نگردند.

۱۱
بهتر از هماندیشی با همنوع
طریقت و طریقی وجود ندارد.

۱۲
دریغا دریغ و دردا درد
که احدی نمی داند.

جهان
میدان انفجارات دمبدم است.

۱
میلیون ها نفر در اقصا نقاط جهان
نفله شده اند.

۲
۶۵ میلیون نفر آواره از یار و دیار اند.

۳
کسی که لبخندی بر لب دارد، 
هنوز از فجایع فردا خبر ندارد.

پیش شرط داشتن وحدت عمل
داشتن پیشاپیش وحدت نظر است.

۱
از حضرت محمد
همین دیالک تیک تئوری و پراتیک (نظر و عمل)
را
باید آموخت.

۲
او با تبلیغ تئولوژی (اسلام) زمینه لازم را برای وحدت نظر فراهم می آورد.

۳
پس از روشنگری انقلابی از طریق تبلیغ تئولوژی
یعنی پس از تشکیل وحدت نظر
زمینه دیالک تیکی لازم برای وحدت عمل فراهم می آید.

۴
آنگاه مسلمانان
ـ بسان تن هیولا آسای واحدی ـ
وارد پیکار رهایی بخش می شوند.

۵
اندیشه
جامه عمل می پوشد.

۶
ایده و ایدئال (آرمان) طبقاتی برده داری
به مثابه گامی به پیش در آن زمان
مادیت می یابد
و
حاکمیت طبقه برده داران استقرار می یابد
تا جامعه از زوال نجات یابد، نیروهای مولده رشد کنند
و
پیشرفت اجتماعی و اقتصادی حاصل آید.

۷
لنین
همین کردوکار حضرت محمد و یارانش را در شعار علمی زیر تبیین می دارد:
بدون تئوری انقلابی
جنبش انقلابی (به قول شما وحدت عمل) محال است.

۸
شما به عوض هارت و پورت توخالی
اشعار و آثار سعدی را مورد تأمل قرار دهید.

۹
پس از آموزش تفکر مفهومی در مکتب سعدی
می توانید حبل المتین نظری بخور و نمیری
برای بسیج توده و تشکیل جامعه بهتر
پدید آورید و شق القمر کنید.

۱۰
اینکه مثلا در ایران
اشرافیت فئودال و روحانی و بورژوازی سنتی عجق ـ وجق
از تئولوژی (فقه و شریعت نبوی) پرچم ایده ئولوژیکی ساخته اند
ضمنا به دلیل فقر فلسفه و سهولت تبلیغ و درک اندیشه های دیرآشنا بوده است.

۱۱
درک درست فلسفه (مارکسیسم ـ لنینیسم)
به مثابه عالی ترین و علمی ترین تئوری
برای ایران عقب مانده که سهل است،
حتی برای سکنه اروپا و امریکا دشوار بوده است.

۱۲
یکی از دلایل عدم موفقیت در رهایش نهایی
همین دشواری هضم و جذب تئوری رهایش نهایی بوده است.

۱۳
همچنان و هنوز
در به همان لولا می گردد و کسی به مشقت تمرین تفکر مفهومی
و
گذار از خریت به آدمیت
تن در نمی دهد.

۱۴
دیر است دوستان
دیگر نمی توان بدون آموزش تئوری و تبلیغ وسیع آن
به تحول بنیادی جامعه بشری نایل آمد.

۱۵
برای روشنگری (انتقاد از خود و انتقاد از جامعه و همنوع)
بدیلی وجود ندارد.

۱۶
روشنگری واجب تر از آب و نان شب و روز است.

۱۷
به قول عیسی مسیح
آدمیان فقط با نان زنده نیستند
به روح (اندیشه، تئوری) هم نیاز مبرم دارند.

۱۸
روح علمی عصر حاضر مارکسیسم ـ لنینیسم است.

۱۹
یا باید خر آمد و خرتر رفت
و
یا باید با آموزش مارکسیسم ـ لنینیسم
ترک خریت کرد و آدم شد.

۲۰
خر نمی تواند منجی بشریت باشد

۲۱
خریت محل اعجاز نیست.

۲۲
پیش به سوی خروج از خریت
به هر قیمت

اسامی دلربا و دین ربا و فریبا
به نیت فریب مردم سرهم بندی می شوند.

هنر کشف ماهیت طبقاتی معینی است
که در قابلمه مثلا جمهوری اسلامی عیران و یا افغانستان
جمهوری لائیک پینوچه در شیلی و یو اس ای و روسیه و غیره
عرضه می شود.

جمهوری
فرم است.

۱
جمهوری
ظرف است.

۲
فرم را می توان با هر محتوایی پر کرد.

۳
ظرف را می توان با هر زباله ای پر کرد و جلوی این و آن گذاشت.

۴
جمهوری می تواند
فاشیستی باشد.
فوندامنتالیستی باشد.
فئودالیستی باشد.
بورژوایی باشد.
برده داری باشد.

۵
جمهوری ضمنا می تواند
توده ای باشد.
خلقی باشد.
دموکراتیک باشد.

۶
تا دیر نشده باید تفکر مفهومی را بیاموزیم
و
برای آموزش تفکر مفهومی
معنی مفاهیم را.


ممنون از هماندیشی

۱
اولا
قلب ارگان (عضو) پمپاژ خون در اندام است.

۲
قلب تحت فرامین مغز کار می کند و بخشا از استقلال نسبی برخوردار است.

۳
بنابرین کسی نمی تواند از پاکسازی و پاک نگهداری قلب دم بزند.

۴
خیلی ها خیال می کنند که قلب مرکز عشق و نفرت و مهر و کین است.

۵
به این دلیل که موقع عشق ورزی و یا خشمگینی قلب تندتر می تپد تا خون بیشتر به ارگان های مربوطه برساند.

۶
روح
عام ترین مقوله فلسفی است که از تجرید افکار و عواطف و احساسات و خرافات و غیره تشکیل می یابد.

۷
مقوله یعنی عام ترین مفهوم.

۸
مفهوم فقط در عالم ارواح وجود دارد.
مفهوم درخت نتیجه تجرید سرو و صنوبر است.
فقط در ذهن آدمی وجود دارد.

۹
در خارج از ذهن فقط سرو و صنوبر و بید و چنار وجود دارد.
بنابرین اصلا نمی توان پاک نگهش داشت.

۱۰
روان آدمی مفهومی است که از تجرید پدیده ها و روندهای پسیکولوژیکی تشکیل شده است.

۱۱
روح و روان آیینه واره اند که در آنها حوادث و چیزهای واقعی عکس می اندازند.

۱۲
اجامر شلاق می زنند واعصاب اندام درد می کشند و این درد در روح و روان آدمی منعکس می شود.

۱۳
چیزها و پدیده های روحی و روانی ثانوی اند.
عکس اند.
وابسته به ذات معینی اند.

۱۴
مثال:
الاغ دیوانه ای انتحار عنگلابی می کند تا عن را گلاب کند.

کودکی پایش را از دست می دهد.

آدمی که هنوز دیوانه نشده
کودک غرقه در خون را می بیند و این ذات در آیینه روح و روانش منعکس می شود

اعصابش زجر می کشند و شب به عوض رؤیا بن لادن و ملاعمر و خمینی و خامنه ای و ترامپ و بوش و وحوش دیگر جلاد را به صورت کابوس در خواب می بیند.

پاک نگهداشتن روح و روان
بنابرین
جفنگ است.

۱۵
روح و روان اصلا دست کسی نیست تا پاک نگهش دارد.

مش برنارد جراح
از فرط خریت،
خدا را با خرما
عوضی گرفته است.

۱
خدا یک مفهوم است.
۲
هر مفهوم
نتیجه تجرید هزاران چیز است.

۳
مفهوم
چیزی انتزاعی است.
دیده نمی شود.

۴
مثال
مفهوم درخت را نمی توان دید و یا زیر چاقوی جراحی گذاشت و تکه تکه کرد.

۵
سرو و صنوبر را می توان دید که مفهوم درخت
نتیجه تجرید آنها ست


افغانستان
 را 
عرعرستان و یانکستان و بانکستان
به 
بیغوله ی بن لادن و بغدادی و طالبان و ترور 
تبدیل کرده اند.

۱
افغانستان کشور رشگ انگیزی در خاور بود.

۲
نفرین به باد،
باد
نفرین بر آنکه رسم ستم را نهاد
باد.

۳
تو چسبیده ای به اسلام و اجامر برده دار برده پرور عرعری و امریکایی وامپریالیستی را رها کرده ای
و خیال می کنی که شق القمر می کنی

بدترین عیب آدمیان منم منم کردن است.

۱
اینکه کسی به چه ایمان دارد و یا ندارد
دلیلی بر صحت و سقم نظر او نیست.

۲
حقیقت در خود نظر است و نه در هارت و پورت صاحب نظر.

۳
سیبیت سیب در خود سیب است و نه در سیب خر و سیب خور

۴
اگر خر سوار
علامه دهر هم باشد
تغییری در خریت خر ایجاد نمی شود.

۵
تو می گویی:
من بی دین هستم.

۶
ولی دین را با چه جایگزین کرده ای؟

۷
دین را از چه سنگری
آنهم با هارت و پورت رد می کنی؟

۸
دین را
هم
می توان از موضع توده مولد نقد کرد و با ایده ئولوژی توده ای (مارکسیسم ـ لنینیسم) جایگزین ساخت
و
هم از سنگر فاشیسم و نیهلیسم و آنارشیسم و فوندامنتالیسم و لاشخوریسم.

۹
با حذف دین،
نیچه زمینه را برای تبدیل جامعه به جهنم هموار می سازد
تا ۶ میلیون نفر به کوره های آدم سوزی سپرده شوند.

۱۰
دین جنایات فاشیسم و فوندامنتالیسم را مجاز نمی دارد.
چون دین مبلغ اخلاق و هومانیسم و همبستگی و همنوع دوستی است.

۱۱
دین انتحار عنگلابی و شقه شقه کردن مردم را مجاز نمی دارد.

۱۲
کسی که نه دین دارد و نه توان تفکر مفهومی و درک فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی را دارد
بی ایده ئولوژی است.

۱۲
کسی که بی ایده ئولوژی است
بی پایگاه طبقاتی است.
لومپن است.
لات و لاشخور و لاابالی است.
پارازیت است.

۱۳
وجدان
خدا نمی شود.

وجدان مصطلح در افکار عمومی
نتیجه ایمان مذهبی و اخلاق مارکسیستی است.

۱۴
وجدان در فلسفه یعنی چه؟

۱۵
وجدان به معنی روح و شعور است.

۱۵
ضمنا انسانگرایی انتزاعی بی معنی است.

۱۶
نمی توان هم دوستدار طالبان جانی و جلاد شد که کودکان مردم را به بمب می بندد و هم دوستدار کودکان مظلوم بی پدر و مادر شد.

۱۷
مفهوم انسان
در جامعه طبقاتی
شقه شقه شده است.

۱۸
هومانیسم باید مشخص و جانبدار باشد.

۱۹
نمی توان هم دوستدار فاشیسم و فوندامنتالیسم بود که میلیون ها نفر را قتل عام می کند و هم دوستدار توده های مولد بود که رزاق بشریت اند.

۲۰
دوران هارت و پروت توخالی سپری شده است.
چاره ای جز سنگر کندن و سنگر گرفتن نیست.

۲۱
طبقه حاکمه ـ خدا
باید با وحدتی از طبیعت ـ خدا و توده ـ خدا
جایگزین شود
و
دین به هر مشقتی نفی دیالک تیکی شود.
یعنی جنبه های مثبت و مترقی اش حفظ شوند و جنبه های منفی و مخربش نقد دیالک تیکی شوند و حذف شوند.

۲۲
هومانیسم + ناتورالیسم (انسانگرایی + طبیعتگرایی) = کمونیسم (توده گرایی)

ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر