۱۳۹۶ شهریور ۵, یکشنبه

موسی، سعدی، حافظ و مولانا و طبقه حاکمه ـ خدا


تحلیلی
 از 
میم حجری
 
منبع:
گلستان ادب

الف
 
حضرت موسی
 در کوه طور
خطاب 
به 
طبقه حاکمه ـ خدا
مي گويد:
 
اَرَنی
(خود را به من نشان بده)

طبقه حاکمه ـ خدا
می گوید:
لن ترانی 
(هرگز مرا نخواهی دید.)


۱
حضرت موسی
در بدترین حالت
حسگرا
 ست.

برای حضرت موسی 
پیش شرط شناخت چیزی 
محسوس بودن آن چیز 
 است

مراجعه کنید 
به 
سنسوئالیسم (حسگرایی)
در
 تارنمای دایرة المعارف روشنگری

۲
موسی ضمنا تجربه گرا ست.
 
برای حضرت موسی 
پیش شرط شناخت چیزی 
قابل تجربه بودن آن چیز 
 است

مراجعه کنید 
به  
امپیریسم (تجربه گرایی)
در
 تارنمای دایرة المعارف روشنگری
 ر

۳
حضرت موسی
در هر صورت
 خردگرا 
ست
خر نیست.
 

۴
چون 
حضرت موسی
پیش شرط باور به وجود چیزی را مادیت آن چیز می داند.
مادیت هر چیز در عینیت آن چیز است.

۵
اگر خدایی در بین باشد 
باید حداقل دیده شود.
به همین دلیل
حضرت موسی
  لن ترانی 
(خود را نشانم بده) 
می گوید.
 

۶
حضرت ابراهیم 
هم 
همین را از خدا خواسته بود
و
 یا 
می دانست که مردم از خود او خواهند خواست.
 

۷
چون صدا و ادای خدا 
را 
هر شیادی می تواند در آورد.

۸
چنین هم بوده است:
در معابد یونان باستان  
هر سائلی 
سؤال خود را با صدای بلند مطرح می کرد
و
آخوند شیادی
 از پشت دیوار بلندی 
به نیابت از طرف خدای کذایی 
جواب می داد.

ب

سعدی
 
چو رسی به کوه سینا ارنی مگو و بگذر
که نیرزد این تمنا به جواب "لن ترانی"


۱
سعدی می خواهد 
که
 مستمع
از خیر دیدن خدای کذایی از خودراضی و عشوه گر  بگذرد
اصلا از او نخواهد که خودش را نشانش دهد.

۲
موضع سعدی 
در این بیت شعر
از سر تا پا 
هومانیستی 
است.

۳
سعدی
حکیم خردمند زحمتکش با شخصیتی است:
سعدی ترجیح می دهد که منت کسی را نکشد 
و
 خودش
به همت خودش
با تکیه بر تجارب خودش، دانش تجربی و خرد خودش
 به چند و چون چیزی
 پی ببرد.

۴
سعدی توان شناخت انسان 
را 
عملا
 برسمیت می شناسد.

۵
برای سعدی دیدن و ندیدن کسی و یا چیزی تعیین کننده نیست.

۶
سعدی در این بیت شعر
منیت و فردیت و شخصیت هر فرد 
را 
بر
 وصل با خدای عشوه گر و کرشمه ریز از خودراضی 
برتر می شمرد.
 
این اندرز سعدی خیلی ارجمند است.

پ
 

  حافظ 
 
چو رسی به طور سینا ارنی بگو و بگذر
تو صدای دوست بشنو، نه جواب "لن ترانی"


۱
موضع فکری حافظ
در این بیت شعر
صد در صد ضد موضع فکری سعدی است.

۲
حافظ 
هم 
منتکشی از خدای از خودراضی عشوه گر
را 
توصیه می کند 
و 
هم 
بی اعتنایی به دیدن و ندیدن خدا
را.

۳
حافظ در این بیت شعر
اهل تظاهر و تزویر و ریا ست.

۴
مستمع اندرز حافظ
باید تظاهر به علاقه به دیدار خدا کند و بگذرد.

۵
در این صورت نه سیخ می شود و نه کباب.
 

۶
هم 
خدای از خود راضی و عشوه گر 
اقناع می شود 
که 
کسی مایل به دیدن رویش بوده است 
و 
هم 
حریف لنترانی نمی شوند و تحقیر نمی شود

۷
حافظ در این بیت طرفدار فرمالیسم (ظاهرپرستی)
 است.

ت

 مولوی
  
ارنی کسی بگوید که تو را ندیده باشد
تو که با منی همیشه، چه "تری" چه " لن ترانی
 

معنی تحت اللفظی:
کسی از تو می خواهد که خود را نشانش دهی که تو را ندیده باشد.
تو همیشه در منی
فرق هم نمی کند که من تو را ببینیم و یا نبینم.

 
۱
مولانا
خردستیز است.
 
۲
مولانا میان خر و خدا و خربزه و خردل و خرما
فرقی نمی بیند.

۳
مولانا
 مدعی ان است که خدا در خود او ست.

۴
آدم باید زباله باشد که دیالک تیک هستی را انکار کند

۵
خدا چیزی انتزاعی است.

۶
خدا  
مفهومی
  است 
که
 فقط در ذهن آدمیان وجود دارد.

۷
در خارج از ذهن آدمیان 
ذات مشخص و مادی  هر مفهوم 
وجود دارد.

۸
مفهوم درخت 
مثل مفهوم خدا ست:

الف
مفهوم درخت
فقط در ذهن آدم ها وجود دارد.

ب
در خارج از ذهن آدم ها
نه مفهوم مجرد و انتزاعی درخت،
بلکه 
سرو و چنار و سپیدرا و صنوبر 
وجود دارد.
 
پایان

۱ نظر: